Saturday, January 16, 2010

سایت رسمی مدیریت صدا و سیما هک شد

سایت رسمی مدیریت صدا و سیما هک شد
hozeriasat.irib.ir hacked by iranian-green-army
https://www.zone-h.org/mirror/id/10122285

http://hozeriasat.irib.ir/


سایت رسمی مدیریت صدا و سیما هک شد

سایت رسمی مدیریت صدا و سیما هک شد
hozeriasat.irib.ir hacked by iranian-green-army
https://www.zone-h.org/mirror/id/10122285

http://hozeriasat.irib.ir/


مصاحبه اختصاصی شهبانو فرح پهلوی با صدای آمریکا-۲۶ دی ۸۸

مصاحبه اختصاصی شهبانو فرح پهلوی با صدای آمریکا-۲۶ دی ۸۸

complete Interview of Heydari Iranian Diplomat in Norway

complete Interview of Heydari Iranian Diplomat in Norway

این گلوله ها مشقی نیستند Warning: Contains Graphic Images

این گلوله ها مشقی نیستند Warning: Contains Graphic Images

نیروهای امنیتی مانع برگزاری تجمع مادران شهدا شدند


نیروهای سرکوب گر نظام با حضور در پارک لاله مانع برگزاری تجمع مادران شدند.تجمع نمادین مادران شهدای جنبش آزادي خواهي مردم ايران که هرهفته شنبه ها برگزار می گردید.این هفته با حضور گسترده ی نیروهای انتظامی به شکل متشکل برگزار نگردید.5 خودروی ون نیروی انتظامی با استقرار در محل آب نمای اصلی پارک لاله با حضور بیش از 100 نیروی پلیس مانع گردهمايي مادران شهدا شدند.نیروهای انتظامی از ساعت 30/3 با حضور در پارک لاله هرگونه تحرک را زیر نظر گرفتند.از ساعت 4 تدابیر امنیتی بیشتری در اطراف آب نمای اصلی پارک اندیشیده شد وخودروهای پلیس در این محل استقرارپیدا کردند.مادران شهدا که قصد داشتند در این محل تجمع کنند با هشدار نیروهای پلیس مواجه شدند.در نتیجه مادران شهدا دور از هم وبه شکل گروه های چند نفره در کوچه هاوخیابان های منتهی به آب نما منتظر ماندند تا در یک فرصتی دور هم جمع شوند.اما نیروهای انتظامی حاضر در محل از ساعت 30/4 به سمت آنها حرکت کردند واجازه ندادند در این محل ها هم توقف کنند.حرکت نیروهای پلیس به شکلی بود که جلب توجه نکنداما بیشتر افرادی که در محل آب نمای پارک لاله حضور داشتند متوجه اقدامات شتاب زده ی پلیس شدند.پلیس از توقف افراد در محل اب نما نیز چلوگیری کرد.به طوری که صندلی ها وکومه های اطراف اب نمای اصلی خالی شد.برخوردهای دور از ادب نیروهای انتظامی با مادران شهدا موجب انزجار افراد حاضر در محل شد.
به نظر می رسد دولت کودتا تاب تجمع چند مادر دل سوخته در عزای فرزندانشان را نیز ندارد.استقرار چندین خوردوی پلیس ونیز خودروهای ویژه ی حمل بازداشتی ها ودر دست داشتن باتوم وسپر گویای این امر است که نظام در برابر هر تجمعی هراس دارد.شرايط امنیتی حاکم بر فضای پارک لاله تا ساعت 30/5 همچنان ادامه داشت

نیروهای امنیتی مانع برگزاری تجمع مادران شهدا شدند


نیروهای سرکوب گر نظام با حضور در پارک لاله مانع برگزاری تجمع مادران شدند.تجمع نمادین مادران شهدای جنبش آزادي خواهي مردم ايران که هرهفته شنبه ها برگزار می گردید.این هفته با حضور گسترده ی نیروهای انتظامی به شکل متشکل برگزار نگردید.5 خودروی ون نیروی انتظامی با استقرار در محل آب نمای اصلی پارک لاله با حضور بیش از 100 نیروی پلیس مانع گردهمايي مادران شهدا شدند.نیروهای انتظامی از ساعت 30/3 با حضور در پارک لاله هرگونه تحرک را زیر نظر گرفتند.از ساعت 4 تدابیر امنیتی بیشتری در اطراف آب نمای اصلی پارک اندیشیده شد وخودروهای پلیس در این محل استقرارپیدا کردند.مادران شهدا که قصد داشتند در این محل تجمع کنند با هشدار نیروهای پلیس مواجه شدند.در نتیجه مادران شهدا دور از هم وبه شکل گروه های چند نفره در کوچه هاوخیابان های منتهی به آب نما منتظر ماندند تا در یک فرصتی دور هم جمع شوند.اما نیروهای انتظامی حاضر در محل از ساعت 30/4 به سمت آنها حرکت کردند واجازه ندادند در این محل ها هم توقف کنند.حرکت نیروهای پلیس به شکلی بود که جلب توجه نکنداما بیشتر افرادی که در محل آب نمای پارک لاله حضور داشتند متوجه اقدامات شتاب زده ی پلیس شدند.پلیس از توقف افراد در محل اب نما نیز چلوگیری کرد.به طوری که صندلی ها وکومه های اطراف اب نمای اصلی خالی شد.برخوردهای دور از ادب نیروهای انتظامی با مادران شهدا موجب انزجار افراد حاضر در محل شد.
به نظر می رسد دولت کودتا تاب تجمع چند مادر دل سوخته در عزای فرزندانشان را نیز ندارد.استقرار چندین خوردوی پلیس ونیز خودروهای ویژه ی حمل بازداشتی ها ودر دست داشتن باتوم وسپر گویای این امر است که نظام در برابر هر تجمعی هراس دارد.شرايط امنیتی حاکم بر فضای پارک لاله تا ساعت 30/5 همچنان ادامه داشت

انفجار بمب صوتي در حوالي استانداري خراسان رضوي /در این انفجار یک نفر آسیب دید


به گرزارش خبرآنلاین سرپرست معاونت امنیتی انتظامی استانداری خراسان رضوی در خصوص شنیده شدن صدای انفجار شامگاه امشب در مشهد گفت: حدود ساعت 20، فرد مشکوکی در چهارراه استانداری توجه ماموران امنیتی را به خود جلب کرد که متعاقب حرکت ماموران به سمت وی، بلافاصله وسیله ای که حاوی مواد انفجاری بود را رها کرده که منجر به انفجاری شد.
بنا بر خبری که بر روی پایگاه اطلاع رسانی استانداری خراسان رضوی منتشر شده است امیرا... شمقدری با بیان اینکه این ماده انفجاری به صورت دست ساز و از سه راهی چدنی لوله های آب تهیه شده بود اظهار داشت: این انفجار منجر به آسیب دیدگی فرد مذکور گردید که بلافاصله به بیمارستان منتقل شد.

وی بیان داشت: نیروهای امنیتی در حال بررسی انگیزه و هویت فرد مذکور هستند.

شمقدری تصریح کرد: این حادثه بجز عامل انفجار هیچگونه خسارت جانی و مالی دیگری در بر نداشته است و این فرد تنها مضروب حادثه بوده که با توجه به شدت آسیب دیدگی حال نامبرده وخیم گزارش شده است.

خبر آنلاین

انفجار بمب صوتي در حوالي استانداري خراسان رضوي /در این انفجار یک نفر آسیب دید


به گرزارش خبرآنلاین سرپرست معاونت امنیتی انتظامی استانداری خراسان رضوی در خصوص شنیده شدن صدای انفجار شامگاه امشب در مشهد گفت: حدود ساعت 20، فرد مشکوکی در چهارراه استانداری توجه ماموران امنیتی را به خود جلب کرد که متعاقب حرکت ماموران به سمت وی، بلافاصله وسیله ای که حاوی مواد انفجاری بود را رها کرده که منجر به انفجاری شد.
بنا بر خبری که بر روی پایگاه اطلاع رسانی استانداری خراسان رضوی منتشر شده است امیرا... شمقدری با بیان اینکه این ماده انفجاری به صورت دست ساز و از سه راهی چدنی لوله های آب تهیه شده بود اظهار داشت: این انفجار منجر به آسیب دیدگی فرد مذکور گردید که بلافاصله به بیمارستان منتقل شد.

وی بیان داشت: نیروهای امنیتی در حال بررسی انگیزه و هویت فرد مذکور هستند.

شمقدری تصریح کرد: این حادثه بجز عامل انفجار هیچگونه خسارت جانی و مالی دیگری در بر نداشته است و این فرد تنها مضروب حادثه بوده که با توجه به شدت آسیب دیدگی حال نامبرده وخیم گزارش شده است.

خبر آنلاین

وضعیت نگران کننده محمد حسین سهرابی راد در زندان اوین/ وی اقدام به خودزنی و زدن رگ دست چپ نموده است


کمیته گزارشگران حقوق بشر- وضعیت جسمی و روحی محمد حسین سهرابی راد از نزدیکان ستاد مهدی کروبی که از شهریورماه گذشته در بازداشت به سر می برد، نگران کننده گزارش شده است. وی حدود دو ماه پیش در پی فشارهای روحی وارده در بند 209 و سپس 350 زندان اوین اقدام به خودزنی و زدن رگ دست چپ خویش نمود و در پی آن به بهداری زندان اوین انتقال یافت. بنابر گزارشهای دریافتی پس از این اتفاق وی به سلول انفرادی طبقه چهارم بند 240 منتقل شد.

یکی از زندانیان سیاسی دیگر که هفته پیش وی را در راه دادگاه انقلاب ملاقات نموده بود با ابراز نگرانی در مورد شرایط روحی وی از دو مورد خودزنی مجدد این زندانی سیاسی در سلول انفرادی خبر داد و گفت: « شرایط سهرابی راد واقعا نگران کننده است. من وی را به شدت در شرایط استیصال یافتم و وی از تمامی همبندان و فعالین حقوق بشر تقاضا داشت نسبت به سرنوشتش بیتفاوت نباشند و به یاریش بشتابند.»

بسیاری دلیل بازداشت محمد حسین سهرابی راد را همکاری با داوری، سردبیر سحام نیوز در تهیه فیلمی در مورد رخدادهای صورت پذیرفته در بازداشتگاه کهریزک جهت ارائه به قوه قضاییه می دانند. گفتنی است وی در ابتدا در بند 209 نگهداری میشد و پس از اتمام بازجوییها به بند 350 زندان اوین انتقال یافت. در حال حاضر تعداد قابل توجهی از زندانیان سیاسی دستگیرشده در روزهای پس از انتخابات همچون احمد زید آبادی ، هدایت اقایی ، داود سلیمانی ، جهانبخش خانجانی ، مسعود باستانی ، پیمان عارف ، عبدالله مومنی، محمد رضا نوربخش ، بهمن احمدی امویی ، مجید دری ، ضیاء نبوی ، مسعود لواسانی و... در این بند نگهداری می شوند.

لازم به ذکر است سهرابی راد که در زمان دستگیری به تازگی ازدواج کرده و دارای همسری جوان است ، فرزند یکی از شهدای جنگ تحمیلی می باشد و مادر وی در بیخبری مطلق از فرزندش به سر می برد. پیشتر نیز یکی از زندانیان سیاسی بند 350 در نامه خود به کمیسیون اصل نود نسبت به وضعیت سهرابی راد ابراز نگرانی کرده بود.

وضعیت نگران کننده محمد حسین سهرابی راد در زندان اوین/ وی اقدام به خودزنی و زدن رگ دست چپ نموده است


کمیته گزارشگران حقوق بشر- وضعیت جسمی و روحی محمد حسین سهرابی راد از نزدیکان ستاد مهدی کروبی که از شهریورماه گذشته در بازداشت به سر می برد، نگران کننده گزارش شده است. وی حدود دو ماه پیش در پی فشارهای روحی وارده در بند 209 و سپس 350 زندان اوین اقدام به خودزنی و زدن رگ دست چپ خویش نمود و در پی آن به بهداری زندان اوین انتقال یافت. بنابر گزارشهای دریافتی پس از این اتفاق وی به سلول انفرادی طبقه چهارم بند 240 منتقل شد.

یکی از زندانیان سیاسی دیگر که هفته پیش وی را در راه دادگاه انقلاب ملاقات نموده بود با ابراز نگرانی در مورد شرایط روحی وی از دو مورد خودزنی مجدد این زندانی سیاسی در سلول انفرادی خبر داد و گفت: « شرایط سهرابی راد واقعا نگران کننده است. من وی را به شدت در شرایط استیصال یافتم و وی از تمامی همبندان و فعالین حقوق بشر تقاضا داشت نسبت به سرنوشتش بیتفاوت نباشند و به یاریش بشتابند.»

بسیاری دلیل بازداشت محمد حسین سهرابی راد را همکاری با داوری، سردبیر سحام نیوز در تهیه فیلمی در مورد رخدادهای صورت پذیرفته در بازداشتگاه کهریزک جهت ارائه به قوه قضاییه می دانند. گفتنی است وی در ابتدا در بند 209 نگهداری میشد و پس از اتمام بازجوییها به بند 350 زندان اوین انتقال یافت. در حال حاضر تعداد قابل توجهی از زندانیان سیاسی دستگیرشده در روزهای پس از انتخابات همچون احمد زید آبادی ، هدایت اقایی ، داود سلیمانی ، جهانبخش خانجانی ، مسعود باستانی ، پیمان عارف ، عبدالله مومنی، محمد رضا نوربخش ، بهمن احمدی امویی ، مجید دری ، ضیاء نبوی ، مسعود لواسانی و... در این بند نگهداری می شوند.

لازم به ذکر است سهرابی راد که در زمان دستگیری به تازگی ازدواج کرده و دارای همسری جوان است ، فرزند یکی از شهدای جنگ تحمیلی می باشد و مادر وی در بیخبری مطلق از فرزندش به سر می برد. پیشتر نیز یکی از زندانیان سیاسی بند 350 در نامه خود به کمیسیون اصل نود نسبت به وضعیت سهرابی راد ابراز نگرانی کرده بود.

يک نامه کوتاه، براي پريسا کاکايي / سعيد حبيبي


پريساي بزرگوار من

از پس شهر گردي هاي هر روزه، خسته و دلشکسته، به کنج خلوت بازگشته ام. به ساعت که نگاه مي کنم، آتشي در جانم شعله مي کشد. جمعه است،هشت و نيم شب. عقربه ها ياد آور دردي جان کاهند. دو هفته گذشته است، از آن غروب شوم و منحوس چهار راه وليعصر. وقتي که براي آخرين بار دستان مهربانت را فشردم. مي خواستم بگويم نرو! فرياد بزنم بمان! اما ... بغض بود و خشم. درد بود و اشک و آنچه نبود توان وداع.

نشسته ام؛ در فکر روزهايي که بر من، بر تو، بر ما و بر ايران مي گذرد غوطه مي خورم، چهره ات، چهره آرامت، با آن خنده هاي بي بهانه ، پيش چشمم آمده. گويي اينجايي، کنار من و با نگاه نافذت، در گوش دلم، به آوازي حزين مي گويي، خوابت هست؟ و اشک، قطره قطره، زلاليش را به رخم مي کشد. و بغض، با دستاني سنگين، گلويم را مي فشارد. گويي زمزمه اي ميشنوم، کوتاه، عميق، آرام.

ديشب به سيل اشک ره خواب ميزدم
نقشي به ياد خط تو بر آب ميزدم

ابروي يار در نظر و خرقه سوخته
جامي بياد گوشه محراب ميزدم

روي نگار در نظرم جلوه مي نمود
وز دور بوسه بر رخ مهتاب ميزدم

همگام من در اين سفر پر خاطره پر مخاطره

صفحات خاطره ام را ورق ميزنم، اولين بار که تو را ديدم. يادت هست؟ با شيوا آمدي. يک سالي از آن روزها مي گذرد. يک سال پر فراز و نشيب. يک سال توام با سختي ها و خوشي ها. يک سال توام با اشکها و لبخندها.

جلسه کميته بود. تنها پشت ميز نشسته بودم که آمديد. و اين آغازي بود بر شناختن کسي که "هستی او امید به امکان خوبی ست"، "کسی که برای دیدن لبخند انسانها روزگار سخت خودش را پشت لبخندش پنهان می کند" و کسي که عاشقانه هاي آرامش هوش از سر به در مي برد.

کسي که در آغاز جواني، آنگاه که همه در جستجوي شادي و لذتند، هر روزه رنج نگهداري از کودکان بي سرپرست را بر خود هموار مي کند؛ در شير خوارگاه آمنه و بعدها آنجا که خود بنا کرده است. کسي که جوانيش را بر سر آموزش کودکان معلول مي گذارد. کسي که "کانون فرهنگي حمايتي کودکان کار" را با ديگر دوستانش بنياد مي نهد. کسي که سالهاست نامش با جنبش زنان گره خورده، از مرکز فرهنگي تا زنستان تا کمپين. کسي که بي ريا و بي هياهو، آنچه در توان دارد به ميدان مي آورد. کسي که با تمام وجود به حقوق بشر ايمان دارد و کسي که قلبش لبريز است از عشق به انسان و انساني زيستن. و چه اقبال بلندي است زيستن با تو، دوستي با تو و همکاري با تو. کسي که مايه فخر و مباهات کميته گزارشگران حقوق بشر است.

همراه همدل من

در کوله بار سخنان نابت قطعه اي هست که دوستش دارم :

"... و تنها آرزوی من این بود پرنده ای باشم که بتوانم در پشت پنجره ها بنشینم و هر زمان روح خانه ای به سرما رفت، هر وقت یکی از آن مردمان فریادی زد، هر گاه اشکی بر چشم آمد به داخل بروم و سر شانه اش بنشینم و بی آنکه سخنی بگویم، درد او را، خشم او را با خودم به بیرون از خانه ببرم. دوست داشتم بال که می زنم گرمای زندگی را از پشت پنجره ها به داخل خانه هل دهم."

حالا آن مرغ خوش الحان، گرفتار قفس تنگ ظالمان است. مي داني تحملش سخت است که تو در زندان باشي و من در اين خراب آباد شهر بي طپش، پرسه زنم. کاش من هم پرنده اي بودم، بال مي گشودم، در آستانه يکايک پنجره هاي اين ديار طلسم شده مي نشستم، و در گوش مردان و زنان و کودکان آن، آواز ترا مي سرودم. با همه مي گفتم، بهوش باشيد که آن سو تر، پاي آن کوه بلند پر برف، قلعه اي است که کرکسان زشت خوي نفرت پرست، برپا داشته اند تا آواز زيباي پرستوها و سرود عشق و آزادي قناري ها را خاموش کنند. دژي سخت برافراشته اند تا دهانت را ببويند، مبادا گفته باشي دوستت دارم، تا دلت را بپويند، مبادا شعله اي در آن نهان باشد. قلعه اي سياه، با ديوار هايي بلند، با قفسهايي بسيار، آنجا که ابليس، پيروز مست سور عزاي ما را بر سفره نشسته است. يعني مي شود روزي بيايد که اين بساط جور و جفا به هم درپيچد و خوان صلح و صفا گسترده شود؟

اي مرغ خوش آواز بماني و ببيني
آن روز همايون که به عالم قفسي نيست

پريساي بخشنده بي نياز من

نمي دانم که اکنون در چه حالي؟ آيا طعم تلخ انفرادي را با لبخندي به سخره گرفته اي يا در سلولهاي کوچک جمعي، گرماي زندگي را به ذره ذره وجود هم بندانت پيش کش مي کني. هرچه هست اما مي دانم که چار ديوار زندان، گرچه تنگ و حقير نمي تواند روح بزرگ تو را که سرشار از زندگي، عشق و مهرباني است به تسخير در آورد.

زندگي در زمانه ما، کارزاري است پايان ناپذير با زشتي ها و پليدي ها که لحظات گرانبهاي عمر ما را به خود مشغول مي دارد. و در اين نبرد، غم البته حرامي راهزني است اجير شده از سوي سپاهيان پلشتي که به ناچار گهگاه گريبانمان مي گيرد به قصد ربودن عشق و اعتماد و ايمان. اما دلم روشن است که چنين غمي به بارگاه قلب پر مهرت راهي ندارد چرا که مي داني و مي فهمي معناي عشق را، حلاوت اعتماد را و آرامش ايمان را.

مي دانم تحمل دوري آنانکه عزيزشان مي داري سخت است اما بدان که تحمل فراق تو، براي آنانکه عزيزت مي دارند، بسيار سخت تر و ناگوار ترست که "اني رايت دهرا من هجرک القيامه". آنگاه که عبوس غم قصد غصب عروس عشق دارد، بگذار قطره هاي زلال اشک، قطره هايي که شخصيت محکم و استوار تو، بين آنها و نزديکانت سد بلندي ساخته است، سيلي شوند و فرعون اندوه را در موج خود غرق کنند. به ياد داشته باش که گرچه پرنده ها همه خونين بال، ترانه ها همه اشک آلود و ستاره ها همه خاموشند، اما آتش عشق پرواز و شوق ترانه، بي ترديد اين شام تار را مهتاب خواهد نمود. گرچه شب سياه وطن تاريک است، دل قوي دار که سحر نزديک است.

پريساي نازنين من

کدامين ديو سيرت مي تواند تو را بشناسد اما به محبست افکند. کدام فرومايه اي مي تواند عظمت روحت را ببيند و به بازجويي کشاندت. کدام بي منطقي مي تواند سلامت نفست را ببيند و استنطاقت کند. کدام کذابي مي تواند صداقتت را ببيند و باز بر ياوه هاي خود پاي فشارد. کدام کوته فکري مي تواند بلندي نظرت را ببيند و به حقارت خود افتخار کند. در حيرتم از نخوت بي منتهاي اين گدايان معتبر شده و اين بردگان محتشم شده، که دين و دنياي خود را قربان قدرت اربابشان مي کنند و با سيرت اموي، صورت علوي بخود مي گيرند. اي کاش گردش چرخ بر مدار عدل بود و دور گردون بر منهاج انصاف

ساقي بجام عدل بده تا گدا
غيرت نياورد که جهان پر بلا کند

پريساي من

از وقتي که رفته اي، مدام با خود کلنجار مي روم، گويي دستانم گمشده اي را طلب مي کنند تا با غريوش آزادي تقديس و با صفيرش جور تحقيرشود. با او که خود اسير اسارت ماست بگو که ما را از زجر و زنجير خويش مترساند و به زبان زشت تهديد سخن مگويد، خانواده دوستان ميازارد و خيره سري نجويد کان شحنه در ولايت ما هيچ کاره نيست. با او بگو که من مي مانم، هر چند از اين ماندن اکراه داشته باشد.

مي مانم تا دوباره حضور گرمت را درک کنم؛ که مرا اميد وصال تو زنده ميدارد؛

مي مانم تا ديگر بار سعيد کلانکي اين عصاره عاطفه ، تا شيواي قهرمان، تا کوهيار با وفا، تا سعيد جلالي شيرين سخن، تا مهرداد ، اين هيواي مجسم، تا سعيد حائري اين اسوه متانت و آزادگي را ديدار کنم، در آغوش کشم و تحسين نمايم.

در اين خزان دي، باد صبايي نيست تا پيغام دوست دهد، کاشکي ذره اي شرافت يا قطره اي وجدان در وجودش باشد تا اين نامه را به دستت برساند.

يک نامه کوتاه، براي پريسا کاکايي / سعيد حبيبي


پريساي بزرگوار من

از پس شهر گردي هاي هر روزه، خسته و دلشکسته، به کنج خلوت بازگشته ام. به ساعت که نگاه مي کنم، آتشي در جانم شعله مي کشد. جمعه است،هشت و نيم شب. عقربه ها ياد آور دردي جان کاهند. دو هفته گذشته است، از آن غروب شوم و منحوس چهار راه وليعصر. وقتي که براي آخرين بار دستان مهربانت را فشردم. مي خواستم بگويم نرو! فرياد بزنم بمان! اما ... بغض بود و خشم. درد بود و اشک و آنچه نبود توان وداع.

نشسته ام؛ در فکر روزهايي که بر من، بر تو، بر ما و بر ايران مي گذرد غوطه مي خورم، چهره ات، چهره آرامت، با آن خنده هاي بي بهانه ، پيش چشمم آمده. گويي اينجايي، کنار من و با نگاه نافذت، در گوش دلم، به آوازي حزين مي گويي، خوابت هست؟ و اشک، قطره قطره، زلاليش را به رخم مي کشد. و بغض، با دستاني سنگين، گلويم را مي فشارد. گويي زمزمه اي ميشنوم، کوتاه، عميق، آرام.

ديشب به سيل اشک ره خواب ميزدم
نقشي به ياد خط تو بر آب ميزدم

ابروي يار در نظر و خرقه سوخته
جامي بياد گوشه محراب ميزدم

روي نگار در نظرم جلوه مي نمود
وز دور بوسه بر رخ مهتاب ميزدم

همگام من در اين سفر پر خاطره پر مخاطره

صفحات خاطره ام را ورق ميزنم، اولين بار که تو را ديدم. يادت هست؟ با شيوا آمدي. يک سالي از آن روزها مي گذرد. يک سال پر فراز و نشيب. يک سال توام با سختي ها و خوشي ها. يک سال توام با اشکها و لبخندها.

جلسه کميته بود. تنها پشت ميز نشسته بودم که آمديد. و اين آغازي بود بر شناختن کسي که "هستی او امید به امکان خوبی ست"، "کسی که برای دیدن لبخند انسانها روزگار سخت خودش را پشت لبخندش پنهان می کند" و کسي که عاشقانه هاي آرامش هوش از سر به در مي برد.

کسي که در آغاز جواني، آنگاه که همه در جستجوي شادي و لذتند، هر روزه رنج نگهداري از کودکان بي سرپرست را بر خود هموار مي کند؛ در شير خوارگاه آمنه و بعدها آنجا که خود بنا کرده است. کسي که جوانيش را بر سر آموزش کودکان معلول مي گذارد. کسي که "کانون فرهنگي حمايتي کودکان کار" را با ديگر دوستانش بنياد مي نهد. کسي که سالهاست نامش با جنبش زنان گره خورده، از مرکز فرهنگي تا زنستان تا کمپين. کسي که بي ريا و بي هياهو، آنچه در توان دارد به ميدان مي آورد. کسي که با تمام وجود به حقوق بشر ايمان دارد و کسي که قلبش لبريز است از عشق به انسان و انساني زيستن. و چه اقبال بلندي است زيستن با تو، دوستي با تو و همکاري با تو. کسي که مايه فخر و مباهات کميته گزارشگران حقوق بشر است.

همراه همدل من

در کوله بار سخنان نابت قطعه اي هست که دوستش دارم :

"... و تنها آرزوی من این بود پرنده ای باشم که بتوانم در پشت پنجره ها بنشینم و هر زمان روح خانه ای به سرما رفت، هر وقت یکی از آن مردمان فریادی زد، هر گاه اشکی بر چشم آمد به داخل بروم و سر شانه اش بنشینم و بی آنکه سخنی بگویم، درد او را، خشم او را با خودم به بیرون از خانه ببرم. دوست داشتم بال که می زنم گرمای زندگی را از پشت پنجره ها به داخل خانه هل دهم."

حالا آن مرغ خوش الحان، گرفتار قفس تنگ ظالمان است. مي داني تحملش سخت است که تو در زندان باشي و من در اين خراب آباد شهر بي طپش، پرسه زنم. کاش من هم پرنده اي بودم، بال مي گشودم، در آستانه يکايک پنجره هاي اين ديار طلسم شده مي نشستم، و در گوش مردان و زنان و کودکان آن، آواز ترا مي سرودم. با همه مي گفتم، بهوش باشيد که آن سو تر، پاي آن کوه بلند پر برف، قلعه اي است که کرکسان زشت خوي نفرت پرست، برپا داشته اند تا آواز زيباي پرستوها و سرود عشق و آزادي قناري ها را خاموش کنند. دژي سخت برافراشته اند تا دهانت را ببويند، مبادا گفته باشي دوستت دارم، تا دلت را بپويند، مبادا شعله اي در آن نهان باشد. قلعه اي سياه، با ديوار هايي بلند، با قفسهايي بسيار، آنجا که ابليس، پيروز مست سور عزاي ما را بر سفره نشسته است. يعني مي شود روزي بيايد که اين بساط جور و جفا به هم درپيچد و خوان صلح و صفا گسترده شود؟

اي مرغ خوش آواز بماني و ببيني
آن روز همايون که به عالم قفسي نيست

پريساي بخشنده بي نياز من

نمي دانم که اکنون در چه حالي؟ آيا طعم تلخ انفرادي را با لبخندي به سخره گرفته اي يا در سلولهاي کوچک جمعي، گرماي زندگي را به ذره ذره وجود هم بندانت پيش کش مي کني. هرچه هست اما مي دانم که چار ديوار زندان، گرچه تنگ و حقير نمي تواند روح بزرگ تو را که سرشار از زندگي، عشق و مهرباني است به تسخير در آورد.

زندگي در زمانه ما، کارزاري است پايان ناپذير با زشتي ها و پليدي ها که لحظات گرانبهاي عمر ما را به خود مشغول مي دارد. و در اين نبرد، غم البته حرامي راهزني است اجير شده از سوي سپاهيان پلشتي که به ناچار گهگاه گريبانمان مي گيرد به قصد ربودن عشق و اعتماد و ايمان. اما دلم روشن است که چنين غمي به بارگاه قلب پر مهرت راهي ندارد چرا که مي داني و مي فهمي معناي عشق را، حلاوت اعتماد را و آرامش ايمان را.

مي دانم تحمل دوري آنانکه عزيزشان مي داري سخت است اما بدان که تحمل فراق تو، براي آنانکه عزيزت مي دارند، بسيار سخت تر و ناگوار ترست که "اني رايت دهرا من هجرک القيامه". آنگاه که عبوس غم قصد غصب عروس عشق دارد، بگذار قطره هاي زلال اشک، قطره هايي که شخصيت محکم و استوار تو، بين آنها و نزديکانت سد بلندي ساخته است، سيلي شوند و فرعون اندوه را در موج خود غرق کنند. به ياد داشته باش که گرچه پرنده ها همه خونين بال، ترانه ها همه اشک آلود و ستاره ها همه خاموشند، اما آتش عشق پرواز و شوق ترانه، بي ترديد اين شام تار را مهتاب خواهد نمود. گرچه شب سياه وطن تاريک است، دل قوي دار که سحر نزديک است.

پريساي نازنين من

کدامين ديو سيرت مي تواند تو را بشناسد اما به محبست افکند. کدام فرومايه اي مي تواند عظمت روحت را ببيند و به بازجويي کشاندت. کدام بي منطقي مي تواند سلامت نفست را ببيند و استنطاقت کند. کدام کذابي مي تواند صداقتت را ببيند و باز بر ياوه هاي خود پاي فشارد. کدام کوته فکري مي تواند بلندي نظرت را ببيند و به حقارت خود افتخار کند. در حيرتم از نخوت بي منتهاي اين گدايان معتبر شده و اين بردگان محتشم شده، که دين و دنياي خود را قربان قدرت اربابشان مي کنند و با سيرت اموي، صورت علوي بخود مي گيرند. اي کاش گردش چرخ بر مدار عدل بود و دور گردون بر منهاج انصاف

ساقي بجام عدل بده تا گدا
غيرت نياورد که جهان پر بلا کند

پريساي من

از وقتي که رفته اي، مدام با خود کلنجار مي روم، گويي دستانم گمشده اي را طلب مي کنند تا با غريوش آزادي تقديس و با صفيرش جور تحقيرشود. با او که خود اسير اسارت ماست بگو که ما را از زجر و زنجير خويش مترساند و به زبان زشت تهديد سخن مگويد، خانواده دوستان ميازارد و خيره سري نجويد کان شحنه در ولايت ما هيچ کاره نيست. با او بگو که من مي مانم، هر چند از اين ماندن اکراه داشته باشد.

مي مانم تا دوباره حضور گرمت را درک کنم؛ که مرا اميد وصال تو زنده ميدارد؛

مي مانم تا ديگر بار سعيد کلانکي اين عصاره عاطفه ، تا شيواي قهرمان، تا کوهيار با وفا، تا سعيد جلالي شيرين سخن، تا مهرداد ، اين هيواي مجسم، تا سعيد حائري اين اسوه متانت و آزادگي را ديدار کنم، در آغوش کشم و تحسين نمايم.

در اين خزان دي، باد صبايي نيست تا پيغام دوست دهد، کاشکي ذره اي شرافت يا قطره اي وجدان در وجودش باشد تا اين نامه را به دستت برساند.

گروه ۱+۵روز شنبه در نیویورک درباره ایران تشکیل جلسه می دهد



دیپلمات های گروه ۱+۵ روز شنبه در نیویورک گرد هم می آیند تا درباره گام بعدی در قبال برنامه اتمی ایران بحث و رایزنی کنند.

نمایندگان ایالات متحده، روسیه، چین، بریتانیا، فرانسه، و آلمان در جلسهای که پشت درهای بسته انجام خواهد شد، پاسخ ایران به پیشنهاد وین برای مبادله اورانیوم غنی شده را بررسی می کنند.

برپایه پیشنهاد وین که تهران در آغاز با مفاد آن به طور اصولی موافقت کرده بود، ایران می بایست ۱۲۰۰ کیلوگرم از ذخیره اورانیوم ۳.۵ درصدی خود را طی یک محموله تا آخر سال ۲۰۰۸ به روسیه تحویل می داد و دربرابر، مقدار کمتری اورانیوم غنیشده با غنای ۲۰ درصد برای استفاده در رآکتور تهران تحویل می گرفت.

با این حال پس از این توافق اولیه، ایران تا مدتها از دادن پاسخ رسمی به این پیشنهاد سر باز زد و در نهایت اعلام کرد که تنها با مبادله سوخت در خاک ایران موافق است.

گروه ۱+۵ در حالی در نیویورک تشکیل جلسه خواهد داد، که هیلاری کلینتون، وزیر خارجه ایالات متحده، روز دوشنبه گفت که دولت باراک اوباما به این نتیجه رسیده است بهترین راه برای فشار به ایران برای ابهامزدایی از برنامه هسته ای اش اعمال تحریم های تازه بر تهران است.

ویلیام برنز، معاون وزیر خارجه آمریکا، نیز که در نشست روز شنبه نیویورک حضور می یابد، پیش از این نسبت به عواقب مخالفت با پیشنهاد مبادله اورانیوم غنی شده به ایران هشدار داده بود.

ویلیام برنز هفته گذشته برای رایزنی با مقام های روس به مسکو سفر کرده بود؛ وی روز پنجشنبه در مصاحبه با یک نشریه روسی گفت: «ما باید راه هایی را بررسی کنیم که با توسل به آن بتوانیم عواقب ندادن پاسخ سازنده را روشن سازیم.»

با این حال روسیه و به ویژه چین تاکنون برای اعمال تحریم های تازه علیه ایران از خود رغبتی نشان نداده اند.

ژانگ یسوئی، نماینده چین در شورای امنیت سازمان ملل، پیش از این گفته بود که پکن با وضع تحریم های تازه علیه ایران مخالف است؛ چین از ماه ژانویه ریاست دورهای شورای امنیت سازمان ملل را به دست گرفته است.

هرگونه وضع تحریم در شورای امنیت سازمان ملل نیازمند اجماع پنج عضو دایم این شورا است.

شورای امنیت سازمان ملل تاکنون سه قطعنامه تحریمی علیه برنامه هسته ای ایران به تصویب رسانده است.

گروه ۱+۵روز شنبه در نیویورک درباره ایران تشکیل جلسه می دهد



دیپلمات های گروه ۱+۵ روز شنبه در نیویورک گرد هم می آیند تا درباره گام بعدی در قبال برنامه اتمی ایران بحث و رایزنی کنند.

نمایندگان ایالات متحده، روسیه، چین، بریتانیا، فرانسه، و آلمان در جلسهای که پشت درهای بسته انجام خواهد شد، پاسخ ایران به پیشنهاد وین برای مبادله اورانیوم غنی شده را بررسی می کنند.

برپایه پیشنهاد وین که تهران در آغاز با مفاد آن به طور اصولی موافقت کرده بود، ایران می بایست ۱۲۰۰ کیلوگرم از ذخیره اورانیوم ۳.۵ درصدی خود را طی یک محموله تا آخر سال ۲۰۰۸ به روسیه تحویل می داد و دربرابر، مقدار کمتری اورانیوم غنیشده با غنای ۲۰ درصد برای استفاده در رآکتور تهران تحویل می گرفت.

با این حال پس از این توافق اولیه، ایران تا مدتها از دادن پاسخ رسمی به این پیشنهاد سر باز زد و در نهایت اعلام کرد که تنها با مبادله سوخت در خاک ایران موافق است.

گروه ۱+۵ در حالی در نیویورک تشکیل جلسه خواهد داد، که هیلاری کلینتون، وزیر خارجه ایالات متحده، روز دوشنبه گفت که دولت باراک اوباما به این نتیجه رسیده است بهترین راه برای فشار به ایران برای ابهامزدایی از برنامه هسته ای اش اعمال تحریم های تازه بر تهران است.

ویلیام برنز، معاون وزیر خارجه آمریکا، نیز که در نشست روز شنبه نیویورک حضور می یابد، پیش از این نسبت به عواقب مخالفت با پیشنهاد مبادله اورانیوم غنی شده به ایران هشدار داده بود.

ویلیام برنز هفته گذشته برای رایزنی با مقام های روس به مسکو سفر کرده بود؛ وی روز پنجشنبه در مصاحبه با یک نشریه روسی گفت: «ما باید راه هایی را بررسی کنیم که با توسل به آن بتوانیم عواقب ندادن پاسخ سازنده را روشن سازیم.»

با این حال روسیه و به ویژه چین تاکنون برای اعمال تحریم های تازه علیه ایران از خود رغبتی نشان نداده اند.

ژانگ یسوئی، نماینده چین در شورای امنیت سازمان ملل، پیش از این گفته بود که پکن با وضع تحریم های تازه علیه ایران مخالف است؛ چین از ماه ژانویه ریاست دورهای شورای امنیت سازمان ملل را به دست گرفته است.

هرگونه وضع تحریم در شورای امنیت سازمان ملل نیازمند اجماع پنج عضو دایم این شورا است.

شورای امنیت سازمان ملل تاکنون سه قطعنامه تحریمی علیه برنامه هسته ای ایران به تصویب رسانده است.

شرکت های ايتاليائی با پشتيبانی دولت ارتش ايران را مجهز ميکنند، صدای آمریکا

وال استريت جرنال زير عنوان "محور رم - تهران" در مقاله ای مفصل از Giulio Meotti خبرنگار روزنامه ايتاليائی Foglio Il می نويسد وقتی خشنود کردن جمهوری اسلامی مطرح ميشود، هيچ کشور غربی ديگری در رديفی پائين تر از ايتاليا قرار نمی گيرد.

همزمان با اعتراضی جهانی به بی رحمی های رژيم ايران عليه مردم خود، فرانکو فراتينی وزير امورخارجه ايتاليا هشدار داده است اروپا نبايد تمامی پل ها را ويران کند زيرا ايران در منطقه يک عامل کليدی است.


آقای فراتينی ضمن رد هرگونه اقدام نظامی برای متوقف ساختن برنامه تسليحات اتمی تهران ازغرب خواسته است از تحريم های که با غرور ملی ايرانی ارتباط دارد اجتناب کند.

آنچه که بنظر ميرسد درخواستی ساده لوحانه برای ديپلماسی ناکام بيشتراست می تواند به آسانی تلاشی برای اطمينان ازرسيدن به منافعی تجاری و پرسود تلقی شود.

برای درک ملاحظات آقای فراتينی در مورد غرورملی ايرانی بايد در نظر داشت بعد از آلمان، که در آنجا نيز بحث عليه تحريم های اقتصادی بسيار مقبول است، ايتاليا مهم ترين طرف اروپائی ايران در صحنه بازرگانی است.

در فهرست قريب هزار شرکت ايتاليائی فعال در ايران، اسامی مشهوری نظير Ene ديده ميشود، که به توصيف اتاق بازرگانی ايتاليا بزرگترين شريک تجاری ايران دراروپاست. اسامی شرکت هائی ديگر نظير Fiat، Ansado، Maire Tecnimont، Danieli و Duferc نيز درهمين فهرست است.

شرکت های ايتاليائی تنها دربخش های غير نظامی وانرژی مشغول نيستند. Maire Tecnimont که به تازگی اسناد معامه ای گازی به ارزش ۲۰۰ ميليون يورو را با ايران امضاء کرد، ضمن تجهيز ارتش رژيم به برنامه ماهواره ای، و حتی احتمالا به برنامه تسليحات اتمی ايران نيز کمک ميکند.

شرکت های ايتاليائی با پشتيبانی دولت ارتش ايران را مجهز ميکنند، صدای آمریکا

وال استريت جرنال زير عنوان "محور رم - تهران" در مقاله ای مفصل از Giulio Meotti خبرنگار روزنامه ايتاليائی Foglio Il می نويسد وقتی خشنود کردن جمهوری اسلامی مطرح ميشود، هيچ کشور غربی ديگری در رديفی پائين تر از ايتاليا قرار نمی گيرد.

همزمان با اعتراضی جهانی به بی رحمی های رژيم ايران عليه مردم خود، فرانکو فراتينی وزير امورخارجه ايتاليا هشدار داده است اروپا نبايد تمامی پل ها را ويران کند زيرا ايران در منطقه يک عامل کليدی است.


آقای فراتينی ضمن رد هرگونه اقدام نظامی برای متوقف ساختن برنامه تسليحات اتمی تهران ازغرب خواسته است از تحريم های که با غرور ملی ايرانی ارتباط دارد اجتناب کند.

آنچه که بنظر ميرسد درخواستی ساده لوحانه برای ديپلماسی ناکام بيشتراست می تواند به آسانی تلاشی برای اطمينان ازرسيدن به منافعی تجاری و پرسود تلقی شود.

برای درک ملاحظات آقای فراتينی در مورد غرورملی ايرانی بايد در نظر داشت بعد از آلمان، که در آنجا نيز بحث عليه تحريم های اقتصادی بسيار مقبول است، ايتاليا مهم ترين طرف اروپائی ايران در صحنه بازرگانی است.

در فهرست قريب هزار شرکت ايتاليائی فعال در ايران، اسامی مشهوری نظير Ene ديده ميشود، که به توصيف اتاق بازرگانی ايتاليا بزرگترين شريک تجاری ايران دراروپاست. اسامی شرکت هائی ديگر نظير Fiat، Ansado، Maire Tecnimont، Danieli و Duferc نيز درهمين فهرست است.

شرکت های ايتاليائی تنها دربخش های غير نظامی وانرژی مشغول نيستند. Maire Tecnimont که به تازگی اسناد معامه ای گازی به ارزش ۲۰۰ ميليون يورو را با ايران امضاء کرد، ضمن تجهيز ارتش رژيم به برنامه ماهواره ای، و حتی احتمالا به برنامه تسليحات اتمی ايران نيز کمک ميکند.

سعید منتظری: ادامه این وضعیت ممکن نیست /پدر مرحوم من یقین کامل داشت که خامنه ای فاقد صلاحیت لازم برای سمت رهبری است


جنبش راه سبز( جرس): حجت الاسلام سعید منتظری در گفت و گویی با اشپیگل با اشاره به اشغال دفتر آیت الله العظمی منتظری توسط نیروهای رژیم و اعمال خشونت نسبت به مردم هشدارمی دهد که ادامه این وضعیت ممکن نیست. وی عذرخواهی از مردم و استعفای احمدی نژاد را از راهکارهای خروج از بحران می داند. متن کامل این گفت و گو از نظر خوانندگان می گذرد:

س- حجت الاسلام منتظری، امکان تماس با شما فقط بوسیلۀ تلفن همراه ممکن شد. محل اقامت شما کجاست؟ آیا در خانه تان تحت نظر هستید؟

ج- من در شهر قم هستم. در خانهام که نزدیک خانۀ پدرم قرار دارد. حق تردد من رسماً محدود نشده است. ولی بعضی وقتها پنجره های خانهام به لرزه در می آیند. این کار توسط عوامل رژیم انجام می گیرد. به این وسیله می خواهند مرا تحریک بکنند. دفتر پدر من بشدت تحت نظر نیروهای امنیتی قرار دارد. حسینیۀ او ۱۲ سال قبل توسط رژیم بسته شد و حالا هم تحت اشغال آنها قرار دارد.

س- آیا توانستید پدرتان را - که یکی از مشهورترین روحانیان ایران و رهبر معنوی اپوزیسیون محسوب می شد- محترمانه به خاک بسپارید؟

ج- نیروهای امنیتی فقط ۲۴ ساعت اول ما را راحت گذاشتند. آنها بلافاصله بعد از خاکسپاری پدرم با رفتاری اوباشانه جلوی خانۀ او تجمع کرده و توسط بلندگو به او توهین کردند.

س- اینها چه کسانی هستند؟ پلیس، یا سربازان اونیفورم پوش؟

ج- نه، مردان اونیفورم پوش فقط نظاره گر بودند. این، نیروهای بسیجی اعزام شده توسط حکومت بودند که دست به عمل زدند. البته باید گفت که برای اولین بار در شهر قم نیز مخالفین رژیم با شعارهای تعیین کنندهای مانند «مرگ بر دیکتاتور» وارد عمل شدند. لذا میتوان گفت که ادامۀ این وضعیت ممکن نیست.

س- هفتم پدر شما مصادف با روز عاشورا بود. در این روز، تظاهرات در شهرهای بزرگ به اوج خود رسید و با هشت کشته...

ج- ... که مسئولیت آن به گردن حاکمیت است. مسبب آن عوامل رژیم هستند.

س- در میان تظاهرکنندگان نیز آمادگی برای خشونت به چشم میخورد. آنها خود روهای پلیس را آتش زده و به نیروهای بسیج حمله کردند.

ج- مردم عادی هیچ نفعی در به آتش کشیدن مایملک کسی ندارند. آنها برای ابتدائی ترین حقوق مشروع خود تظاهرات می کنند. آنها توسط نیروهای امنیتی تحریک شدند.

س- آیا پدر شما که در فتواهایش مقاومت مسالمت آمیز را توصیه میکرد، میتوانست همین نظر را داشته باشد؟

ج- صد در صد. پدر من همیشه سرکوب توسط حاکمیت را محکوم کرده و مقاومت در مقابل حاکمانی که از قدرت خود سو استفاده می کنند را یک حق و حتی یک وظیفۀ دینی می دانست. او برای این کار سالهای بسیاری از عمرش را قربانی کرده بود. حتی اگر علت درگذشت او ایست قلبی باشد، ولی باز هم درمرگ او رژیم مقصر است. نه فقط تضییقات علیه شخص او، بلکه رفتار رژیم با مردم نیز به او فشار می آورد.

س- آیا پدر شما در روزهای آخر عمرش بقای جمهوری اسلامی را ممکن میدانست؟ خود شما ادامۀ حیات حکومت مذهبی را ممکن می دانید؟

ج- پدر من تا به آخر امیدوار بود که حاکمان فعلی سر عقل آمده و بدین ترتیب جلوی زیانهای بیشتری برای مردم گرفته شود. به نظر من سیستم حکومتی آیندۀ کشور چندان مهم نیست. این سیستم می تواند یک جمهوری اسلامی و یا یک جمهوری لائیک باشد. حتی اینکه یک رژیم سلطنتی باشد هم برای من چندان مهم نیست. آنچه که مهم است، اینست که مردم در آزادی و رفاه زندگی کرده و بتوانند اعتراضاتشان را به گوش حاکمان برسانند.

س- آیا چنین تغییری با رهبری خامنهای ممکن است؟

ج- مشکل بتوان گفت. اولاً باید کسانی که مسئول جنایات و سرکوبهای اخیر هستند، از مردم عذر خواهی بکنند. این اولین شرط ادامۀ حیات رژیم جمهوری اسلامی است. ثانیاً با استعفای احمدی نژاد باید پست ریاست جمهوری به کسی که بیشرین آرا مردم را بدست آورده است، واگذار شود. این شخص هم میر حسین موسوی است.

س- آیا موسوی برای این پست فرد مناسبی است؟ آیا رئیس جمهور سابق مردی نیست که به گذشته تعلق دارد؟

ج- موسوی هیچوقت ادعا نکرده است که رهبر جنبش است. اگر صحبت از آیندۀ کشور باشد، در آن صورت باید شورائی که به غیر از موسوی متشکل از کسانی مثل روحانی و سیاستمدار مخالف مهدی کروبی و همچنین رئیس جمهور سابق محمد خاتمی – که طرفدار اصلاحات و در بین مردم محبوبیت دارد- باشد، تشکیل شود. من با آنها دوست هستم و نظریاتشان را قبول دارم. همچنین اکبر هاشمی رفسنجانی نیز باید در این شورا عضویت داشته باشد. موسوی و کروبی در مراسم تشییع پدرم شرکت کرده و برای تسلیت گوئی – البته به شکل غیر سیاسی- به خانۀ من آمدند. من نمی توانم (دراین شورا) رل مشورتی بازی بکنم. من میخواهم بیشتر یک فعال حقوق بشر باقی بمانم. چونکه نمیخواهم بشکل فعال در سیاست شرکت بکنم.

س- آیا در این روزها میتوان اینگونه فعالیتها را از هم جدا کرد؟

ج- حق با شماست. امروزه با شرائط حاکم در ایران غیر ممکن است. در این روزها هر پلیس دون پایهای، هر بازاری و هر معلمی از نظر سیاسی فعال است. وقتی که تظاهرات به خشونت کشیده می شود، در صفوف مقدم جوانان، دانشجویان و کارگران هستند. ولی در تظاهرات مسالمت آمیز از هر قشری و هر سنی، مردان، زنان، زنان چادری مومن و زنانی که چندان در بند حجاب نیستند، شرکت می کنند. کروبی و موسوی فقط بخشی از اپوزیسیون را نمایندگی می کنند....

س- ... و بعضاً به نظر میرسد که آنها بیشتر رهبری سمبلیک جنبش را داشته و در اصل دنباله رو آن هستند. سمت و سوی جنبش را بیشتر کسانی که آمادگی هر نوع عملی را دارند، تعیین می کنند.

ج- موسوی و کروبی خودشان تاکید کردهاند که رهبر همۀ کسانی که از این رژیم نامید شدهاند، نیستند. آنها همچنین طرفدار خشونت نیستند. من و دوستانم همیشه به مردم توصیه می کنیم که در خیابانها آرامششان را حفظ کرده و حوصله و صبر داشته باشند. مشکلاتی از نوعی که ما داریم، یک روزه حل نمی شوند. ولی وقتی که جوانان شاهد کتک خوردن، دستگیر شدن و حتی کشته شدن دوستان خود می شوند، در آن صورت هر گونه توصیه به رعایت اعتدال بیفایده خواهد بود. و شرافتمندانه بگویم در آن صورت برایم قابل فهم است. هر چند که من با آن موافق نیستم.

س- خواهرزادۀ موسوی در تظاهرات عاشورا کشته شد. در این باره معلومات تازهای دارید؟

ج- این به هیچ وجه یک تصادف نبود. این یک عمل برنامه ریزی شده بود. ما از کانال های مختلفی شنیدیم که این عمل توسط عوامل معینی طراحی و اجرا شد. میتوان آن را به عنوان آخرین اخطار به موسوی تلقی کرد. من فاقد پیش بینی پیغمبرانهای هستم. نمیدانم که آیا روزی او را دستگیر خواهند کرد و یا حتی خواهند کشت. ولی اگر چنین کاری صورت بگیرد، در آن صورت نتایج آن فاجعه آمیز خواهد بود.

س- چه نتایجی؟

ج- حوادث تاریخی همیشه همراه با قربانی، رنج و درد بودهاند. تعداد زیادی دستگیر شده، شکنجه و اعدام می شوند. خیلی ها خانواده هایشان را از دست می دهند. فقط بعد از این پروسۀ خونین است که می توان در بارۀ نتایج آن به داوری نشست. ما می توانیم به سخنان تاریخی رهبر انقلاب اسلامی آیت الله خمینی استناد بکنیم که گفت: " پدران ما قیم ما نیستند. آنها چه حقی داشتند که این سیستم حکومتی را برایمان تعیین بکنند؟"

س- آیا شما احتمال برآمد انقلابی و براه افتادن یک حمام خون را می دهید؟

ج- امیدوارم که چنین نشود. امیدوارم که حاکمین سر عقل آمده، به یک توافق گردن گذاشته و بدین ترتیب راه را برای آشتی ملی باز بکنند. اگر این کار را نکنند، وطن من در یک سال دیگر وضعیت بدتری نسبت به حالا خواهد داشت.

س- یک سال بعد آیا هنوز احمدی نژاد رئیس جمهور و خامنهای رهبر کشور خواهند بود؟

ج- احمدی نژاد برای پست ریاست جمهوری صلاحیت لازم را ندارد. ...

س- ... پس صلاحیت چه سمتی را دارد؟

ج- بیشتر برای شهرداری یک شهر کوچک. در مورد خامنهای نمیخواهم نظر بدهم. ولی پدر مرحوم من یقین کامل داشت که خامنهای فاقد صلاحیت لازم برای سمت رهبری است.

س- شما با ابراز بی پردۀ نظریاتتان ریسک دستگیری را به جان می خرید. آیا ترسی از امنیت خودتان و خانواده تان ندارید؟

ج- من بارها زندانی شدهام. دفعۀ آخر ۳۲۵ روز در سلول انفرادی بازداشت بودم. من هیچگونه ترسی ندارم. اگر دلشان می خواهد، می توانند مرا دستگیر بکنند.

سعید منتظری: ادامه این وضعیت ممکن نیست /پدر مرحوم من یقین کامل داشت که خامنه ای فاقد صلاحیت لازم برای سمت رهبری است


جنبش راه سبز( جرس): حجت الاسلام سعید منتظری در گفت و گویی با اشپیگل با اشاره به اشغال دفتر آیت الله العظمی منتظری توسط نیروهای رژیم و اعمال خشونت نسبت به مردم هشدارمی دهد که ادامه این وضعیت ممکن نیست. وی عذرخواهی از مردم و استعفای احمدی نژاد را از راهکارهای خروج از بحران می داند. متن کامل این گفت و گو از نظر خوانندگان می گذرد:

س- حجت الاسلام منتظری، امکان تماس با شما فقط بوسیلۀ تلفن همراه ممکن شد. محل اقامت شما کجاست؟ آیا در خانه تان تحت نظر هستید؟

ج- من در شهر قم هستم. در خانهام که نزدیک خانۀ پدرم قرار دارد. حق تردد من رسماً محدود نشده است. ولی بعضی وقتها پنجره های خانهام به لرزه در می آیند. این کار توسط عوامل رژیم انجام می گیرد. به این وسیله می خواهند مرا تحریک بکنند. دفتر پدر من بشدت تحت نظر نیروهای امنیتی قرار دارد. حسینیۀ او ۱۲ سال قبل توسط رژیم بسته شد و حالا هم تحت اشغال آنها قرار دارد.

س- آیا توانستید پدرتان را - که یکی از مشهورترین روحانیان ایران و رهبر معنوی اپوزیسیون محسوب می شد- محترمانه به خاک بسپارید؟

ج- نیروهای امنیتی فقط ۲۴ ساعت اول ما را راحت گذاشتند. آنها بلافاصله بعد از خاکسپاری پدرم با رفتاری اوباشانه جلوی خانۀ او تجمع کرده و توسط بلندگو به او توهین کردند.

س- اینها چه کسانی هستند؟ پلیس، یا سربازان اونیفورم پوش؟

ج- نه، مردان اونیفورم پوش فقط نظاره گر بودند. این، نیروهای بسیجی اعزام شده توسط حکومت بودند که دست به عمل زدند. البته باید گفت که برای اولین بار در شهر قم نیز مخالفین رژیم با شعارهای تعیین کنندهای مانند «مرگ بر دیکتاتور» وارد عمل شدند. لذا میتوان گفت که ادامۀ این وضعیت ممکن نیست.

س- هفتم پدر شما مصادف با روز عاشورا بود. در این روز، تظاهرات در شهرهای بزرگ به اوج خود رسید و با هشت کشته...

ج- ... که مسئولیت آن به گردن حاکمیت است. مسبب آن عوامل رژیم هستند.

س- در میان تظاهرکنندگان نیز آمادگی برای خشونت به چشم میخورد. آنها خود روهای پلیس را آتش زده و به نیروهای بسیج حمله کردند.

ج- مردم عادی هیچ نفعی در به آتش کشیدن مایملک کسی ندارند. آنها برای ابتدائی ترین حقوق مشروع خود تظاهرات می کنند. آنها توسط نیروهای امنیتی تحریک شدند.

س- آیا پدر شما که در فتواهایش مقاومت مسالمت آمیز را توصیه میکرد، میتوانست همین نظر را داشته باشد؟

ج- صد در صد. پدر من همیشه سرکوب توسط حاکمیت را محکوم کرده و مقاومت در مقابل حاکمانی که از قدرت خود سو استفاده می کنند را یک حق و حتی یک وظیفۀ دینی می دانست. او برای این کار سالهای بسیاری از عمرش را قربانی کرده بود. حتی اگر علت درگذشت او ایست قلبی باشد، ولی باز هم درمرگ او رژیم مقصر است. نه فقط تضییقات علیه شخص او، بلکه رفتار رژیم با مردم نیز به او فشار می آورد.

س- آیا پدر شما در روزهای آخر عمرش بقای جمهوری اسلامی را ممکن میدانست؟ خود شما ادامۀ حیات حکومت مذهبی را ممکن می دانید؟

ج- پدر من تا به آخر امیدوار بود که حاکمان فعلی سر عقل آمده و بدین ترتیب جلوی زیانهای بیشتری برای مردم گرفته شود. به نظر من سیستم حکومتی آیندۀ کشور چندان مهم نیست. این سیستم می تواند یک جمهوری اسلامی و یا یک جمهوری لائیک باشد. حتی اینکه یک رژیم سلطنتی باشد هم برای من چندان مهم نیست. آنچه که مهم است، اینست که مردم در آزادی و رفاه زندگی کرده و بتوانند اعتراضاتشان را به گوش حاکمان برسانند.

س- آیا چنین تغییری با رهبری خامنهای ممکن است؟

ج- مشکل بتوان گفت. اولاً باید کسانی که مسئول جنایات و سرکوبهای اخیر هستند، از مردم عذر خواهی بکنند. این اولین شرط ادامۀ حیات رژیم جمهوری اسلامی است. ثانیاً با استعفای احمدی نژاد باید پست ریاست جمهوری به کسی که بیشرین آرا مردم را بدست آورده است، واگذار شود. این شخص هم میر حسین موسوی است.

س- آیا موسوی برای این پست فرد مناسبی است؟ آیا رئیس جمهور سابق مردی نیست که به گذشته تعلق دارد؟

ج- موسوی هیچوقت ادعا نکرده است که رهبر جنبش است. اگر صحبت از آیندۀ کشور باشد، در آن صورت باید شورائی که به غیر از موسوی متشکل از کسانی مثل روحانی و سیاستمدار مخالف مهدی کروبی و همچنین رئیس جمهور سابق محمد خاتمی – که طرفدار اصلاحات و در بین مردم محبوبیت دارد- باشد، تشکیل شود. من با آنها دوست هستم و نظریاتشان را قبول دارم. همچنین اکبر هاشمی رفسنجانی نیز باید در این شورا عضویت داشته باشد. موسوی و کروبی در مراسم تشییع پدرم شرکت کرده و برای تسلیت گوئی – البته به شکل غیر سیاسی- به خانۀ من آمدند. من نمی توانم (دراین شورا) رل مشورتی بازی بکنم. من میخواهم بیشتر یک فعال حقوق بشر باقی بمانم. چونکه نمیخواهم بشکل فعال در سیاست شرکت بکنم.

س- آیا در این روزها میتوان اینگونه فعالیتها را از هم جدا کرد؟

ج- حق با شماست. امروزه با شرائط حاکم در ایران غیر ممکن است. در این روزها هر پلیس دون پایهای، هر بازاری و هر معلمی از نظر سیاسی فعال است. وقتی که تظاهرات به خشونت کشیده می شود، در صفوف مقدم جوانان، دانشجویان و کارگران هستند. ولی در تظاهرات مسالمت آمیز از هر قشری و هر سنی، مردان، زنان، زنان چادری مومن و زنانی که چندان در بند حجاب نیستند، شرکت می کنند. کروبی و موسوی فقط بخشی از اپوزیسیون را نمایندگی می کنند....

س- ... و بعضاً به نظر میرسد که آنها بیشتر رهبری سمبلیک جنبش را داشته و در اصل دنباله رو آن هستند. سمت و سوی جنبش را بیشتر کسانی که آمادگی هر نوع عملی را دارند، تعیین می کنند.

ج- موسوی و کروبی خودشان تاکید کردهاند که رهبر همۀ کسانی که از این رژیم نامید شدهاند، نیستند. آنها همچنین طرفدار خشونت نیستند. من و دوستانم همیشه به مردم توصیه می کنیم که در خیابانها آرامششان را حفظ کرده و حوصله و صبر داشته باشند. مشکلاتی از نوعی که ما داریم، یک روزه حل نمی شوند. ولی وقتی که جوانان شاهد کتک خوردن، دستگیر شدن و حتی کشته شدن دوستان خود می شوند، در آن صورت هر گونه توصیه به رعایت اعتدال بیفایده خواهد بود. و شرافتمندانه بگویم در آن صورت برایم قابل فهم است. هر چند که من با آن موافق نیستم.

س- خواهرزادۀ موسوی در تظاهرات عاشورا کشته شد. در این باره معلومات تازهای دارید؟

ج- این به هیچ وجه یک تصادف نبود. این یک عمل برنامه ریزی شده بود. ما از کانال های مختلفی شنیدیم که این عمل توسط عوامل معینی طراحی و اجرا شد. میتوان آن را به عنوان آخرین اخطار به موسوی تلقی کرد. من فاقد پیش بینی پیغمبرانهای هستم. نمیدانم که آیا روزی او را دستگیر خواهند کرد و یا حتی خواهند کشت. ولی اگر چنین کاری صورت بگیرد، در آن صورت نتایج آن فاجعه آمیز خواهد بود.

س- چه نتایجی؟

ج- حوادث تاریخی همیشه همراه با قربانی، رنج و درد بودهاند. تعداد زیادی دستگیر شده، شکنجه و اعدام می شوند. خیلی ها خانواده هایشان را از دست می دهند. فقط بعد از این پروسۀ خونین است که می توان در بارۀ نتایج آن به داوری نشست. ما می توانیم به سخنان تاریخی رهبر انقلاب اسلامی آیت الله خمینی استناد بکنیم که گفت: " پدران ما قیم ما نیستند. آنها چه حقی داشتند که این سیستم حکومتی را برایمان تعیین بکنند؟"

س- آیا شما احتمال برآمد انقلابی و براه افتادن یک حمام خون را می دهید؟

ج- امیدوارم که چنین نشود. امیدوارم که حاکمین سر عقل آمده، به یک توافق گردن گذاشته و بدین ترتیب راه را برای آشتی ملی باز بکنند. اگر این کار را نکنند، وطن من در یک سال دیگر وضعیت بدتری نسبت به حالا خواهد داشت.

س- یک سال بعد آیا هنوز احمدی نژاد رئیس جمهور و خامنهای رهبر کشور خواهند بود؟

ج- احمدی نژاد برای پست ریاست جمهوری صلاحیت لازم را ندارد. ...

س- ... پس صلاحیت چه سمتی را دارد؟

ج- بیشتر برای شهرداری یک شهر کوچک. در مورد خامنهای نمیخواهم نظر بدهم. ولی پدر مرحوم من یقین کامل داشت که خامنهای فاقد صلاحیت لازم برای سمت رهبری است.

س- شما با ابراز بی پردۀ نظریاتتان ریسک دستگیری را به جان می خرید. آیا ترسی از امنیت خودتان و خانواده تان ندارید؟

ج- من بارها زندانی شدهام. دفعۀ آخر ۳۲۵ روز در سلول انفرادی بازداشت بودم. من هیچگونه ترسی ندارم. اگر دلشان می خواهد، می توانند مرا دستگیر بکنند.

درخواست صدور حکم بازداشت بین المللی برای خامنه ای

Image and video hosting by TinyPic