Friday, November 27, 2009

اطلاعیه خانواده کبودوند در مورد وضعیت نامناسب وی در زندان


دبیرخانه سازمان دفاع حقوق بشر کردستان

«محمدصدیق کبودوند» رئیس سازمان دفاع از حقوق بشر کردستان، و سر پرست خانواده کبودوند پس از انتقال به بند 3، 209 در زیرزمین بند 350 در وضعیت نامناسب بهداشتی و تحت فشار روانی قرار دارد.

آقای کبودوند، در طی نقل و انتقالات در بندهای زندان اوین از 17 آبان به بند 3، 209 تحت نظارت وزارت اطلاعات منتقل گردیده است. وی که در طی حکمی ناعادلانه به دلیل ایجاد سازمان حقوق بشری به یازده سال محکوم گردید، هنوز پس از سپری کردن بیش از دو سال و نیم از حبس خود قادر به رفتن مرخصی حتی با وجود درخواست دکتر درمانگاه زندان اوین در جهت درمان، نشده است.

اما آنچه خانواده کبودوند را سخت نگران کرده است وضعیت جدید نگهداری وی در زندان اوین می باشد .

اتاق های 30 متری بند 350 دربردارنده 29 نفر در یک اتاق میباشد. در بند فوق بالغ بر 100 نفر زندان امنیتی نگهداری می گردند که برای افراد زندانی تنها 2 دوش حمام و 2 سرویس بهداشتی- مخروبه- در نظر گرفته شده است. زمان تعیین شده برای مکالمه با خانواده برای این زندانیان 5 دقیقه در روز به شرط ها وشروط ها می باشد.

و این در حالی صورت می پذیرد که پس از انتقال وی به این بند، تمام کتب و دست نوشته های وی که شامل تئوری ها یی در زمینه حقوق بشر می باشد ضبط گردیده است و انتظار اتهام جدیدی بر مبنای این دست نوشته ها دور از ذهن نیست. شرایط، و وضعیت بد بهداشتی بند فوق شرایط زندان را برای کبودوند تحمل ناپذیر نموده است.

یادآور می گردد که محمدصدیق کبودوند از تاریخ بهمن 1387 تاکنون اجازه ملاقات حضوری با فرزندان خود را نیافته است.

متاسفانه مظلومیت پدر و سرپرست خانواده ما تنها در حکم وي نيست بلکه بعد از گذشت دو سال و نیم ما شاهد برخوردهای نامناسب در نگهداری وی هستیم. گویی نگرانی های ما و مظلومیت ایشان تمامی ندارد.

ما با اظهار نگرانی نسبت به وضعیت نگهداری و رفتار با کبودوند در زندان، توجه تمامی سازمان ها و نهادهای فعال حقوق بشری داخلی و جهانی را به وضعیت جدید وی جلب نموده و درخواست کمک می نماییم.

تا زمان رسیدگی به وضعیت کبودوند، خانواده وی اقدام به صدور اطلاعیه می نماید.

اطلاعیه خانواده کبودوند در مورد وضعیت نامناسب وی در زندان


دبیرخانه سازمان دفاع حقوق بشر کردستان

«محمدصدیق کبودوند» رئیس سازمان دفاع از حقوق بشر کردستان، و سر پرست خانواده کبودوند پس از انتقال به بند 3، 209 در زیرزمین بند 350 در وضعیت نامناسب بهداشتی و تحت فشار روانی قرار دارد.

آقای کبودوند، در طی نقل و انتقالات در بندهای زندان اوین از 17 آبان به بند 3، 209 تحت نظارت وزارت اطلاعات منتقل گردیده است. وی که در طی حکمی ناعادلانه به دلیل ایجاد سازمان حقوق بشری به یازده سال محکوم گردید، هنوز پس از سپری کردن بیش از دو سال و نیم از حبس خود قادر به رفتن مرخصی حتی با وجود درخواست دکتر درمانگاه زندان اوین در جهت درمان، نشده است.

اما آنچه خانواده کبودوند را سخت نگران کرده است وضعیت جدید نگهداری وی در زندان اوین می باشد .

اتاق های 30 متری بند 350 دربردارنده 29 نفر در یک اتاق میباشد. در بند فوق بالغ بر 100 نفر زندان امنیتی نگهداری می گردند که برای افراد زندانی تنها 2 دوش حمام و 2 سرویس بهداشتی- مخروبه- در نظر گرفته شده است. زمان تعیین شده برای مکالمه با خانواده برای این زندانیان 5 دقیقه در روز به شرط ها وشروط ها می باشد.

و این در حالی صورت می پذیرد که پس از انتقال وی به این بند، تمام کتب و دست نوشته های وی که شامل تئوری ها یی در زمینه حقوق بشر می باشد ضبط گردیده است و انتظار اتهام جدیدی بر مبنای این دست نوشته ها دور از ذهن نیست. شرایط، و وضعیت بد بهداشتی بند فوق شرایط زندان را برای کبودوند تحمل ناپذیر نموده است.

یادآور می گردد که محمدصدیق کبودوند از تاریخ بهمن 1387 تاکنون اجازه ملاقات حضوری با فرزندان خود را نیافته است.

متاسفانه مظلومیت پدر و سرپرست خانواده ما تنها در حکم وي نيست بلکه بعد از گذشت دو سال و نیم ما شاهد برخوردهای نامناسب در نگهداری وی هستیم. گویی نگرانی های ما و مظلومیت ایشان تمامی ندارد.

ما با اظهار نگرانی نسبت به وضعیت نگهداری و رفتار با کبودوند در زندان، توجه تمامی سازمان ها و نهادهای فعال حقوق بشری داخلی و جهانی را به وضعیت جدید وی جلب نموده و درخواست کمک می نماییم.

تا زمان رسیدگی به وضعیت کبودوند، خانواده وی اقدام به صدور اطلاعیه می نماید.

اطلاعیه خانواده کبودوند در مورد وضعیت نامناسب وی در زندان


دبیرخانه سازمان دفاع حقوق بشر کردستان

«محمدصدیق کبودوند» رئیس سازمان دفاع از حقوق بشر کردستان، و سر پرست خانواده کبودوند پس از انتقال به بند 3، 209 در زیرزمین بند 350 در وضعیت نامناسب بهداشتی و تحت فشار روانی قرار دارد.

آقای کبودوند، در طی نقل و انتقالات در بندهای زندان اوین از 17 آبان به بند 3، 209 تحت نظارت وزارت اطلاعات منتقل گردیده است. وی که در طی حکمی ناعادلانه به دلیل ایجاد سازمان حقوق بشری به یازده سال محکوم گردید، هنوز پس از سپری کردن بیش از دو سال و نیم از حبس خود قادر به رفتن مرخصی حتی با وجود درخواست دکتر درمانگاه زندان اوین در جهت درمان، نشده است.

اما آنچه خانواده کبودوند را سخت نگران کرده است وضعیت جدید نگهداری وی در زندان اوین می باشد .

اتاق های 30 متری بند 350 دربردارنده 29 نفر در یک اتاق میباشد. در بند فوق بالغ بر 100 نفر زندان امنیتی نگهداری می گردند که برای افراد زندانی تنها 2 دوش حمام و 2 سرویس بهداشتی- مخروبه- در نظر گرفته شده است. زمان تعیین شده برای مکالمه با خانواده برای این زندانیان 5 دقیقه در روز به شرط ها وشروط ها می باشد.

و این در حالی صورت می پذیرد که پس از انتقال وی به این بند، تمام کتب و دست نوشته های وی که شامل تئوری ها یی در زمینه حقوق بشر می باشد ضبط گردیده است و انتظار اتهام جدیدی بر مبنای این دست نوشته ها دور از ذهن نیست. شرایط، و وضعیت بد بهداشتی بند فوق شرایط زندان را برای کبودوند تحمل ناپذیر نموده است.

یادآور می گردد که محمدصدیق کبودوند از تاریخ بهمن 1387 تاکنون اجازه ملاقات حضوری با فرزندان خود را نیافته است.

متاسفانه مظلومیت پدر و سرپرست خانواده ما تنها در حکم وي نيست بلکه بعد از گذشت دو سال و نیم ما شاهد برخوردهای نامناسب در نگهداری وی هستیم. گویی نگرانی های ما و مظلومیت ایشان تمامی ندارد.

ما با اظهار نگرانی نسبت به وضعیت نگهداری و رفتار با کبودوند در زندان، توجه تمامی سازمان ها و نهادهای فعال حقوق بشری داخلی و جهانی را به وضعیت جدید وی جلب نموده و درخواست کمک می نماییم.

تا زمان رسیدگی به وضعیت کبودوند، خانواده وی اقدام به صدور اطلاعیه می نماید.

سومین تهدید برای من و خانواده ام - طبرزدی


سومین تهدید برای من و خانواده ام طی 6 روز گذشته

حشمت اله طبرزدی/ادینه/6/آذر ماه/1388/خورشیدی

طی 6 روز گذشته سومین تهدید را از نیرو های امنیتی رژیم ادم کش،متجاوز،ضدبشری و قرون وسطایی اسلامی حاکم بر ایران دریافت کردم. در تهدید اول،دامادم را به دفتر پیگیری وزارت اطلاعات واقع در خیابان صبا احضار کردند.به زودی دریافتند که این تهدید کارساز نبود.

نوبت دوم احضاریه ای مجعول از اجرای احکام زندان اوین پشت در خانه ام انداختند که به من بفهمانند که بدون دادگاه نیز می شود حکم صادر کرد و سپس به دنبال اجرای ان بر امد.اما نیک می دانند که زندان برای مبارز همچون اب است برای ماهی. پس با این ترفند نیز نمی توان طبرزدی را از میدان به در کرد.

امروز اما تهدید ضد انسانی و متناسب با شان رژیم سراسر جهل و تجاوز اسلامی را به نمایش گذاشتند. ان ها که مرتب تلفن خانه ی ما را کنترل می کنند می دانستند که دختر من که دوره ی پیش دانشگاهی را سپری می کند امروز ادینه باید بدون سرویس به مدرسه برود.در مسیر برگشت فردی رنو سوار با ریش و پشم و قیافه ی ادم های متجاوز و ادمکش، راه را بر فرزند من می بندد. او کارتی نشان داده و می گوید که نگران نباش از دادگستری هستم.رشته ی ریاضی می خوانی؟شنیده ام که درست هم خوب است. بیا بالا نترس چند تا سوال ازت دارم؟

او مدعی می شود که اموزشگاه دارد و می تواند به او کمک کند که رتبه اش زیر صد باشد(!؟)این نیروی تحت امر ولایت اصرار می کند که فرزند من را سوار اتومبیل کند که موفق نمی شود. چون دختر طبرزدی مثل خودش شیر است و نه شیره ای قاتل و ادم کش.او هراسان به خانه امد و ماجرا را برای ما بازگو کرد.

امروز دریافته ام که نیرو های ولایت فقیه خانه به خانه به دنبال مبارزین و مخالفین افتاده اند تا ان ها را به وحشت بیندازند و یا از ان ها انتقام بگیرند. چند روز پیش از خانم ستوده شنیدم که با خانواده ی شیرین عبادی نیز چنین کرده اند.

بسیار خوب! ولی اجازه دهید تا من به خامنه ای و نیرو های تحت امر او بسیار شفاف سخن بگویم.پیش از این هم گفته ام و یک باردیگر نیز تکرار می کنم. زن و بچه ی من ،ابروی من ،جان من و هر انچه دارم فدای ایران و مردم ایران.دیشب یکی از زنان شیردل ایرانی از ترکیه با من صحبت می کرد. او اینک یک پناه جو است. از کسانی است که در زندان خامنه ای و توسط نیرو های تحت امر او از 30 خرداد به مدت چندین روز مورد تجاوز قرار گرفته است.وقتی با من سخن می گفت گریه به او امان نمی داد. به او گفتم :عزیزم،خواهرم

،شرافتم،افتخارم، تو را مورد تجاوز قرار داده اند. اما تو گریه نکن. مثل کوه باش و افتخار کن که بهترین سرمایه ات که همانا ناموس و عصمت و پاکی ات بوده است را برای ایران و ایرانی از تو گرفته اند. تو افتخار ایران هستی. پس قوی باش و گریه نکن. می گفت دو فرزندم را ایران جا گذاشته ام و شوهرم را که حتا نمی داند چه بلایی برسر من اورده اند.

من در عین حالی که از درد این زن با شرافت ایرانی به خود می پیچیدم اما به افتخار و شرافت او رشک می بردم. شرافتی که با چنین هزینه ی سنگینی به دست اورده است.او با صدای امریکا نیز صحبت کرده که در شرایطی که خودش لازم بداند ان مصاحبه پخش خواهد شد تا خامنه ای به حکومت خود و نیرو های تحت امرش ببالد!

اما من سخنی با نیرو های تحت امر ولایت دارم. البته حساب ،اکثریت بسیجی ها و سپاهی ها و امنیتی ها را که می دانم ادم های ایرانی و با شرافتی هستند را از ان اقلیت مزدور و ادم کش و متجاوز جدا می کنم.به ان ها می گویم اگر فرزندان و همسر و بستگانم را یکی یکی در پیش چشمانم سر ببرید یا به ان ها تجاوز کنید،به شرافت انسانیت و ایران دست از مبارزه بر نخواهم داشت.پس خود را برای هر جنایتی اماده کنید و اماده هستم.سر راه یک دختر بچه که می دانید همه ی فکر و ذهن او درس است و شاگرد ممتاز مدرسه اشان است را بیهوده نگیرید. این بار ناگهانی بر سر او بریزید او را با خود ببرید و ان چه در شان خودتان است و با زنان و دختران ایرانی انجام دادید با او هم انجام دهید و جسم نیمه جان او را در خیابان رها کنید تا من بیایم و با افتخار او را جمع کنم.

سخنی نیز با مردم عزیز میهنم دارم. عزیزان با شرافت. فرزندان کوروش بزرگ.انسان های با شرافت. من روز 16 آذر ماه ساعت 5 پس از ظهر به همراه هزاران جوان و دانشجوی شما در دانشگاه تهران خواهم بود.من دست و پای شما زنان و مردان با شرافت ایرانی را می بوسم. شما را به شرافت و انسانیتی که دارید سوگند می دهم که 16 آذر فرزندان و پدران و مادران خود را تنها نگذارید. من اگر تا ان روز بودم و در زندان نبودم همچون روز قدس و 13 آبان در خیابان خواهم بود.

می دانید که این ادم خواران برای پول نفت و برای ثروت هایی که گرد اورده اند و برای حفظ باند های قدرت و جنایت ،دست به هر اقدامی می زنند تا شما مردم در روز 16 آذر از خانه بیرون نیایید.بیایید و یک بار دیگر تصمیم گرفته و سواره و پیاده به سوی دانشگاه تهران و در شهرستان ها به سوی مکان هایی که مبارزین مشخص می کنند،هجوم ببریم و ادم کش ها را مایوس کنیم. باید ایران از دست این ادم خواران رها شود.

سخنی نیز با اصلاح طلبان و روحانیان دارم.این بلا را شما ها بر سر ایران اوردید و اینک خود نیز گرفتار شدید.

از زندان و کتک خوردن و ابرو دادن نهراسید. از کروبی و منتظری و صانعی و موسوی و خاتمی و دستغیب ها بیاموزید. بیایید و یک صدا مردم را به تظاهرات مسالمت امیز دعوت کنید و خود نیز در ان شرکت کنید.با این کار خود ،ابروی از دست رفته ی اسلام و شیعه را ممکن است تا حدودی جبران نمایید.کاری کنید که در فردای پیروزی ملت ایران ،در این مملکت اخوند کشی و مسلمان کشی به راه نیفتد.امروز و پیش از این تهدید جدید،با همسرم که فردی عمیقا مذهبی،غیر سیاسی و مسالمت جو است صحبت می کردیم. من به او می گفتم با این کار خامنه ای و دار و دسته اش تا ابد اسلام از ایران رخت بر خواهد بست.او به من می گفت که ادم از این ها وحشت دارد. از مامور ساده ی دادگاه تا بازجو و بالاتر هایشان. خدا کند ادم به دست این ها نیفتد.دیدم خودش با خودش می گفت باید همه ی این ها را کشت!او ادمی است که دل کشتن یک مورچه را نیز ندارد.

اما مراجع تقلید شیعه و برخی علمای غیر حکومتی و انسان های متدین باید به هوش باشند که تا کنون نیز زمان گذشته است. پیروان ولایت فقیه ،قمه به دست به جان مردم افتاده اند. در روز 13 آبان در جلوی چشم ملیون ها ایرانی و ملیون ها غیر ایرانی،دختران و زنان و پسران ایرانی را انگونه اماج توهین و باتوم و مشت ولگد قرار دادند. ولی سردار نقدی غیر ایرانی ادمکش که اخیرا حضرت ولایت او را به سرداری بسیج مفتخر کرده اند، می گوید که ما هنوز سرکوب نکرده ایم.فقط لباس یکی دونفر پاره شده است!؟ ای اف بر ما ایرانیان که یک غیر ایرانی این گونه تحقیرمان کند!

به شرافت ایرانی و به حقیقت انسانی ،بنای تحریک و تهدید و پرگویی ندارم.من ادم به شدت مسالمت جویی هستم. اما نیک می دانم که اگر در شرایط کنونی که این اژدهای هفت سر و این ضحاک زمان را زخمی کرده ایم،کوتاه بیاییم به بلای بزرگ و جبران ناپذیر گرفتار خواهیم شد.

زنده باد ازادی-برقرار باد دموکراسی-گسسته باد زنجیر استبداد.

سومین تهدید برای من و خانواده ام - طبرزدی


سومین تهدید برای من و خانواده ام طی 6 روز گذشته

حشمت اله طبرزدی/ادینه/6/آذر ماه/1388/خورشیدی

طی 6 روز گذشته سومین تهدید را از نیرو های امنیتی رژیم ادم کش،متجاوز،ضدبشری و قرون وسطایی اسلامی حاکم بر ایران دریافت کردم. در تهدید اول،دامادم را به دفتر پیگیری وزارت اطلاعات واقع در خیابان صبا احضار کردند.به زودی دریافتند که این تهدید کارساز نبود.

نوبت دوم احضاریه ای مجعول از اجرای احکام زندان اوین پشت در خانه ام انداختند که به من بفهمانند که بدون دادگاه نیز می شود حکم صادر کرد و سپس به دنبال اجرای ان بر امد.اما نیک می دانند که زندان برای مبارز همچون اب است برای ماهی. پس با این ترفند نیز نمی توان طبرزدی را از میدان به در کرد.

امروز اما تهدید ضد انسانی و متناسب با شان رژیم سراسر جهل و تجاوز اسلامی را به نمایش گذاشتند. ان ها که مرتب تلفن خانه ی ما را کنترل می کنند می دانستند که دختر من که دوره ی پیش دانشگاهی را سپری می کند امروز ادینه باید بدون سرویس به مدرسه برود.در مسیر برگشت فردی رنو سوار با ریش و پشم و قیافه ی ادم های متجاوز و ادمکش، راه را بر فرزند من می بندد. او کارتی نشان داده و می گوید که نگران نباش از دادگستری هستم.رشته ی ریاضی می خوانی؟شنیده ام که درست هم خوب است. بیا بالا نترس چند تا سوال ازت دارم؟

او مدعی می شود که اموزشگاه دارد و می تواند به او کمک کند که رتبه اش زیر صد باشد(!؟)این نیروی تحت امر ولایت اصرار می کند که فرزند من را سوار اتومبیل کند که موفق نمی شود. چون دختر طبرزدی مثل خودش شیر است و نه شیره ای قاتل و ادم کش.او هراسان به خانه امد و ماجرا را برای ما بازگو کرد.

امروز دریافته ام که نیرو های ولایت فقیه خانه به خانه به دنبال مبارزین و مخالفین افتاده اند تا ان ها را به وحشت بیندازند و یا از ان ها انتقام بگیرند. چند روز پیش از خانم ستوده شنیدم که با خانواده ی شیرین عبادی نیز چنین کرده اند.

بسیار خوب! ولی اجازه دهید تا من به خامنه ای و نیرو های تحت امر او بسیار شفاف سخن بگویم.پیش از این هم گفته ام و یک باردیگر نیز تکرار می کنم. زن و بچه ی من ،ابروی من ،جان من و هر انچه دارم فدای ایران و مردم ایران.دیشب یکی از زنان شیردل ایرانی از ترکیه با من صحبت می کرد. او اینک یک پناه جو است. از کسانی است که در زندان خامنه ای و توسط نیرو های تحت امر او از 30 خرداد به مدت چندین روز مورد تجاوز قرار گرفته است.وقتی با من سخن می گفت گریه به او امان نمی داد. به او گفتم :عزیزم،خواهرم

،شرافتم،افتخارم، تو را مورد تجاوز قرار داده اند. اما تو گریه نکن. مثل کوه باش و افتخار کن که بهترین سرمایه ات که همانا ناموس و عصمت و پاکی ات بوده است را برای ایران و ایرانی از تو گرفته اند. تو افتخار ایران هستی. پس قوی باش و گریه نکن. می گفت دو فرزندم را ایران جا گذاشته ام و شوهرم را که حتا نمی داند چه بلایی برسر من اورده اند.

من در عین حالی که از درد این زن با شرافت ایرانی به خود می پیچیدم اما به افتخار و شرافت او رشک می بردم. شرافتی که با چنین هزینه ی سنگینی به دست اورده است.او با صدای امریکا نیز صحبت کرده که در شرایطی که خودش لازم بداند ان مصاحبه پخش خواهد شد تا خامنه ای به حکومت خود و نیرو های تحت امرش ببالد!

اما من سخنی با نیرو های تحت امر ولایت دارم. البته حساب ،اکثریت بسیجی ها و سپاهی ها و امنیتی ها را که می دانم ادم های ایرانی و با شرافتی هستند را از ان اقلیت مزدور و ادم کش و متجاوز جدا می کنم.به ان ها می گویم اگر فرزندان و همسر و بستگانم را یکی یکی در پیش چشمانم سر ببرید یا به ان ها تجاوز کنید،به شرافت انسانیت و ایران دست از مبارزه بر نخواهم داشت.پس خود را برای هر جنایتی اماده کنید و اماده هستم.سر راه یک دختر بچه که می دانید همه ی فکر و ذهن او درس است و شاگرد ممتاز مدرسه اشان است را بیهوده نگیرید. این بار ناگهانی بر سر او بریزید او را با خود ببرید و ان چه در شان خودتان است و با زنان و دختران ایرانی انجام دادید با او هم انجام دهید و جسم نیمه جان او را در خیابان رها کنید تا من بیایم و با افتخار او را جمع کنم.

سخنی نیز با مردم عزیز میهنم دارم. عزیزان با شرافت. فرزندان کوروش بزرگ.انسان های با شرافت. من روز 16 آذر ماه ساعت 5 پس از ظهر به همراه هزاران جوان و دانشجوی شما در دانشگاه تهران خواهم بود.من دست و پای شما زنان و مردان با شرافت ایرانی را می بوسم. شما را به شرافت و انسانیتی که دارید سوگند می دهم که 16 آذر فرزندان و پدران و مادران خود را تنها نگذارید. من اگر تا ان روز بودم و در زندان نبودم همچون روز قدس و 13 آبان در خیابان خواهم بود.

می دانید که این ادم خواران برای پول نفت و برای ثروت هایی که گرد اورده اند و برای حفظ باند های قدرت و جنایت ،دست به هر اقدامی می زنند تا شما مردم در روز 16 آذر از خانه بیرون نیایید.بیایید و یک بار دیگر تصمیم گرفته و سواره و پیاده به سوی دانشگاه تهران و در شهرستان ها به سوی مکان هایی که مبارزین مشخص می کنند،هجوم ببریم و ادم کش ها را مایوس کنیم. باید ایران از دست این ادم خواران رها شود.

سخنی نیز با اصلاح طلبان و روحانیان دارم.این بلا را شما ها بر سر ایران اوردید و اینک خود نیز گرفتار شدید.

از زندان و کتک خوردن و ابرو دادن نهراسید. از کروبی و منتظری و صانعی و موسوی و خاتمی و دستغیب ها بیاموزید. بیایید و یک صدا مردم را به تظاهرات مسالمت امیز دعوت کنید و خود نیز در ان شرکت کنید.با این کار خود ،ابروی از دست رفته ی اسلام و شیعه را ممکن است تا حدودی جبران نمایید.کاری کنید که در فردای پیروزی ملت ایران ،در این مملکت اخوند کشی و مسلمان کشی به راه نیفتد.امروز و پیش از این تهدید جدید،با همسرم که فردی عمیقا مذهبی،غیر سیاسی و مسالمت جو است صحبت می کردیم. من به او می گفتم با این کار خامنه ای و دار و دسته اش تا ابد اسلام از ایران رخت بر خواهد بست.او به من می گفت که ادم از این ها وحشت دارد. از مامور ساده ی دادگاه تا بازجو و بالاتر هایشان. خدا کند ادم به دست این ها نیفتد.دیدم خودش با خودش می گفت باید همه ی این ها را کشت!او ادمی است که دل کشتن یک مورچه را نیز ندارد.

اما مراجع تقلید شیعه و برخی علمای غیر حکومتی و انسان های متدین باید به هوش باشند که تا کنون نیز زمان گذشته است. پیروان ولایت فقیه ،قمه به دست به جان مردم افتاده اند. در روز 13 آبان در جلوی چشم ملیون ها ایرانی و ملیون ها غیر ایرانی،دختران و زنان و پسران ایرانی را انگونه اماج توهین و باتوم و مشت ولگد قرار دادند. ولی سردار نقدی غیر ایرانی ادمکش که اخیرا حضرت ولایت او را به سرداری بسیج مفتخر کرده اند، می گوید که ما هنوز سرکوب نکرده ایم.فقط لباس یکی دونفر پاره شده است!؟ ای اف بر ما ایرانیان که یک غیر ایرانی این گونه تحقیرمان کند!

به شرافت ایرانی و به حقیقت انسانی ،بنای تحریک و تهدید و پرگویی ندارم.من ادم به شدت مسالمت جویی هستم. اما نیک می دانم که اگر در شرایط کنونی که این اژدهای هفت سر و این ضحاک زمان را زخمی کرده ایم،کوتاه بیاییم به بلای بزرگ و جبران ناپذیر گرفتار خواهیم شد.

زنده باد ازادی-برقرار باد دموکراسی-گسسته باد زنجیر استبداد.

سومین تهدید برای من و خانواده ام - طبرزدی


سومین تهدید برای من و خانواده ام طی 6 روز گذشته

حشمت اله طبرزدی/ادینه/6/آذر ماه/1388/خورشیدی

طی 6 روز گذشته سومین تهدید را از نیرو های امنیتی رژیم ادم کش،متجاوز،ضدبشری و قرون وسطایی اسلامی حاکم بر ایران دریافت کردم. در تهدید اول،دامادم را به دفتر پیگیری وزارت اطلاعات واقع در خیابان صبا احضار کردند.به زودی دریافتند که این تهدید کارساز نبود.

نوبت دوم احضاریه ای مجعول از اجرای احکام زندان اوین پشت در خانه ام انداختند که به من بفهمانند که بدون دادگاه نیز می شود حکم صادر کرد و سپس به دنبال اجرای ان بر امد.اما نیک می دانند که زندان برای مبارز همچون اب است برای ماهی. پس با این ترفند نیز نمی توان طبرزدی را از میدان به در کرد.

امروز اما تهدید ضد انسانی و متناسب با شان رژیم سراسر جهل و تجاوز اسلامی را به نمایش گذاشتند. ان ها که مرتب تلفن خانه ی ما را کنترل می کنند می دانستند که دختر من که دوره ی پیش دانشگاهی را سپری می کند امروز ادینه باید بدون سرویس به مدرسه برود.در مسیر برگشت فردی رنو سوار با ریش و پشم و قیافه ی ادم های متجاوز و ادمکش، راه را بر فرزند من می بندد. او کارتی نشان داده و می گوید که نگران نباش از دادگستری هستم.رشته ی ریاضی می خوانی؟شنیده ام که درست هم خوب است. بیا بالا نترس چند تا سوال ازت دارم؟

او مدعی می شود که اموزشگاه دارد و می تواند به او کمک کند که رتبه اش زیر صد باشد(!؟)این نیروی تحت امر ولایت اصرار می کند که فرزند من را سوار اتومبیل کند که موفق نمی شود. چون دختر طبرزدی مثل خودش شیر است و نه شیره ای قاتل و ادم کش.او هراسان به خانه امد و ماجرا را برای ما بازگو کرد.

امروز دریافته ام که نیرو های ولایت فقیه خانه به خانه به دنبال مبارزین و مخالفین افتاده اند تا ان ها را به وحشت بیندازند و یا از ان ها انتقام بگیرند. چند روز پیش از خانم ستوده شنیدم که با خانواده ی شیرین عبادی نیز چنین کرده اند.

بسیار خوب! ولی اجازه دهید تا من به خامنه ای و نیرو های تحت امر او بسیار شفاف سخن بگویم.پیش از این هم گفته ام و یک باردیگر نیز تکرار می کنم. زن و بچه ی من ،ابروی من ،جان من و هر انچه دارم فدای ایران و مردم ایران.دیشب یکی از زنان شیردل ایرانی از ترکیه با من صحبت می کرد. او اینک یک پناه جو است. از کسانی است که در زندان خامنه ای و توسط نیرو های تحت امر او از 30 خرداد به مدت چندین روز مورد تجاوز قرار گرفته است.وقتی با من سخن می گفت گریه به او امان نمی داد. به او گفتم :عزیزم،خواهرم

،شرافتم،افتخارم، تو را مورد تجاوز قرار داده اند. اما تو گریه نکن. مثل کوه باش و افتخار کن که بهترین سرمایه ات که همانا ناموس و عصمت و پاکی ات بوده است را برای ایران و ایرانی از تو گرفته اند. تو افتخار ایران هستی. پس قوی باش و گریه نکن. می گفت دو فرزندم را ایران جا گذاشته ام و شوهرم را که حتا نمی داند چه بلایی برسر من اورده اند.

من در عین حالی که از درد این زن با شرافت ایرانی به خود می پیچیدم اما به افتخار و شرافت او رشک می بردم. شرافتی که با چنین هزینه ی سنگینی به دست اورده است.او با صدای امریکا نیز صحبت کرده که در شرایطی که خودش لازم بداند ان مصاحبه پخش خواهد شد تا خامنه ای به حکومت خود و نیرو های تحت امرش ببالد!

اما من سخنی با نیرو های تحت امر ولایت دارم. البته حساب ،اکثریت بسیجی ها و سپاهی ها و امنیتی ها را که می دانم ادم های ایرانی و با شرافتی هستند را از ان اقلیت مزدور و ادم کش و متجاوز جدا می کنم.به ان ها می گویم اگر فرزندان و همسر و بستگانم را یکی یکی در پیش چشمانم سر ببرید یا به ان ها تجاوز کنید،به شرافت انسانیت و ایران دست از مبارزه بر نخواهم داشت.پس خود را برای هر جنایتی اماده کنید و اماده هستم.سر راه یک دختر بچه که می دانید همه ی فکر و ذهن او درس است و شاگرد ممتاز مدرسه اشان است را بیهوده نگیرید. این بار ناگهانی بر سر او بریزید او را با خود ببرید و ان چه در شان خودتان است و با زنان و دختران ایرانی انجام دادید با او هم انجام دهید و جسم نیمه جان او را در خیابان رها کنید تا من بیایم و با افتخار او را جمع کنم.

سخنی نیز با مردم عزیز میهنم دارم. عزیزان با شرافت. فرزندان کوروش بزرگ.انسان های با شرافت. من روز 16 آذر ماه ساعت 5 پس از ظهر به همراه هزاران جوان و دانشجوی شما در دانشگاه تهران خواهم بود.من دست و پای شما زنان و مردان با شرافت ایرانی را می بوسم. شما را به شرافت و انسانیتی که دارید سوگند می دهم که 16 آذر فرزندان و پدران و مادران خود را تنها نگذارید. من اگر تا ان روز بودم و در زندان نبودم همچون روز قدس و 13 آبان در خیابان خواهم بود.

می دانید که این ادم خواران برای پول نفت و برای ثروت هایی که گرد اورده اند و برای حفظ باند های قدرت و جنایت ،دست به هر اقدامی می زنند تا شما مردم در روز 16 آذر از خانه بیرون نیایید.بیایید و یک بار دیگر تصمیم گرفته و سواره و پیاده به سوی دانشگاه تهران و در شهرستان ها به سوی مکان هایی که مبارزین مشخص می کنند،هجوم ببریم و ادم کش ها را مایوس کنیم. باید ایران از دست این ادم خواران رها شود.

سخنی نیز با اصلاح طلبان و روحانیان دارم.این بلا را شما ها بر سر ایران اوردید و اینک خود نیز گرفتار شدید.

از زندان و کتک خوردن و ابرو دادن نهراسید. از کروبی و منتظری و صانعی و موسوی و خاتمی و دستغیب ها بیاموزید. بیایید و یک صدا مردم را به تظاهرات مسالمت امیز دعوت کنید و خود نیز در ان شرکت کنید.با این کار خود ،ابروی از دست رفته ی اسلام و شیعه را ممکن است تا حدودی جبران نمایید.کاری کنید که در فردای پیروزی ملت ایران ،در این مملکت اخوند کشی و مسلمان کشی به راه نیفتد.امروز و پیش از این تهدید جدید،با همسرم که فردی عمیقا مذهبی،غیر سیاسی و مسالمت جو است صحبت می کردیم. من به او می گفتم با این کار خامنه ای و دار و دسته اش تا ابد اسلام از ایران رخت بر خواهد بست.او به من می گفت که ادم از این ها وحشت دارد. از مامور ساده ی دادگاه تا بازجو و بالاتر هایشان. خدا کند ادم به دست این ها نیفتد.دیدم خودش با خودش می گفت باید همه ی این ها را کشت!او ادمی است که دل کشتن یک مورچه را نیز ندارد.

اما مراجع تقلید شیعه و برخی علمای غیر حکومتی و انسان های متدین باید به هوش باشند که تا کنون نیز زمان گذشته است. پیروان ولایت فقیه ،قمه به دست به جان مردم افتاده اند. در روز 13 آبان در جلوی چشم ملیون ها ایرانی و ملیون ها غیر ایرانی،دختران و زنان و پسران ایرانی را انگونه اماج توهین و باتوم و مشت ولگد قرار دادند. ولی سردار نقدی غیر ایرانی ادمکش که اخیرا حضرت ولایت او را به سرداری بسیج مفتخر کرده اند، می گوید که ما هنوز سرکوب نکرده ایم.فقط لباس یکی دونفر پاره شده است!؟ ای اف بر ما ایرانیان که یک غیر ایرانی این گونه تحقیرمان کند!

به شرافت ایرانی و به حقیقت انسانی ،بنای تحریک و تهدید و پرگویی ندارم.من ادم به شدت مسالمت جویی هستم. اما نیک می دانم که اگر در شرایط کنونی که این اژدهای هفت سر و این ضحاک زمان را زخمی کرده ایم،کوتاه بیاییم به بلای بزرگ و جبران ناپذیر گرفتار خواهیم شد.

زنده باد ازادی-برقرار باد دموکراسی-گسسته باد زنجیر استبداد.

کروبی: این وحشی گری در زمان شاه هم نبود


مهدی کروبی؛ دبیرکل حزب اعتماد ملی

۱۳۸۸/۰۹/۰۶

مهدی کروبی؛ یکی از دو نامزد اصلاح طلب انتخابات ریاست جمهوری، در مصاحبه با شبکه دو تلویزیون هلند خشونت های انتخابات را در مقایسه با برخورد نیروهای امنیتی دوره محمدرضا پهلوی پدیده ای تازه توصیف کرد که در دوره زندگی سیاسی خود با آن رو به رو نشده است.

تلویزیون هلند صحبت های مهدی کروبی در این مصاحبه را با فیلم های روزهای انتخابات، اعتراض های مردمی و برخورد خشونت بار نیروهای امنیتی با مردم تلفیق کرده است؛ تازه ترین تصاویر این مصاحبه، مربوط به ضرب و شتم دختران در روز ۱۳ آبان ماه به دست نیروهای امنیتی جمهوری اسلامی است.

مهدی کروبی در این مصاحبه می گوید: «دستمان خیلی بسته است؛ روزنامه ما تعطیل است؛ حزب مان تعطیل است و در خانه نشسته ایم.»

دبیرکل حزب اعتماد ملی در پاسخ به این پرسش که آیا احتمال دستگیری خود را می دهد، می گوید: «هیچ موضوعی را آدم نمی تواند بگوید که امکان ندارد.»

مهدی کروبی یکی از «اشکالات جدی» محمود احمدی نژاد؛ رئیس دولت دهم، را «دشمن تراشی های» وی بر می شمارد که باعث «بسیج کشورها» علیه خودش می شود.

مهدی کروبی در باره نخستین واکنش خود به اعلام نتایج انتخابات نیز می گوید: «طبیعی بود که ناراحت شدم و یقین کردم... انتخابات نا سالم است.»

این نامزد معترض انتخابات می گوید: «بخش اعظم ناراحتی ام برای جامعه بود، نه برای خودم.»

وی در ادامه یاد آور می شود که طبیعی است که به لحاظ شخصی نیز از این نتیجه ناراحت شده باشد.

مهدی کروبی در ادامه این مصاحبه گفت: «احساس کردم، مردم با یک امیدی برای تغییر آمدند و به نظر من هم تغییر لازم است.»

دبیر کل حزب اعتماد ملی در باره سرکوب مردم در روزهای پس از انتخابات می گوید: «اولا من فکر نمی کردم این طور برخورد شود. بعد هم فکر نمی کردم برخورد به این گستردگی و به این وحشی گری و به این خشونت بشود. خیلی ناراحت شدم، برخی شب ها بدون مبالغه خوابم نمی برد.»

پس از این سخنان مهدی کروبی، تلویزیون هلند فیلمی از روز ۱۳ آبان را نشان می دهد که در آن یک مامور نیروی انتظامی به صورت دختری با باتوم ضربه می زند و وی نقش بر زمین می شود؛ در صحنه بعد، یک پلیس ضد شورش با باتوم به پاهای دختری می کوبد.

تلویزیون هلند به صحبت های مهدی کروبی باز می گردد: «می دیدم ماموران به شدت خانم ها را می زنند، اصلا برای من تازگی داشت؛ فکر می کردم این چه داستانی است. ما خیلی تظاهرات در زمان شاه دیده بودیم؛ خیلی خشونت ها دیده بودیم؛ مبارزه کرده بودیم، اما با این سادگی و روانی و بی باکی این طور کودک را بزنند، خانم ها را بزنند، [ندیده بودیم].»

مهدی کروبی با اشاره به تجربیات خود در دوران محمدرضا شاه پهلوی می گوید که در آن زمان نیروهای امنیتی به اصطلاح می خواستند مردم فرار کنند و هدفشان متفرق کردن مردم بود.

پس از این اظهارات صحنه ای از به محاکمه کشیده شدن محمدعلی ابطحی؛ از حامیان مهدی کروبی، نشان داده می شود و در ادامه، نمایشگاه مطبوعات و حمله طرفداران محمود احمدی نژاد به مهدی کروبی.

مهدی کروبی از «فحاشی» و پرتاب اشیاء و انداختن عمامه خود در نمایشگاه مطبوعات می گوید.

«کروبی، کروبی، حمایتت می کنیم» شعاری است که در فیلم شنیده می شود.

مهدی کروبی در پایان این مصاحبه می گوید معترضان این دولت را قبول ندارند و «طبیعی است که این ها حرکت خود را که همان خواسته های مشروعشان است، پی گیری می کنند و به آن می رسند».

کروبی: این وحشی گری در زمان شاه هم نبود


مهدی کروبی؛ دبیرکل حزب اعتماد ملی

۱۳۸۸/۰۹/۰۶

مهدی کروبی؛ یکی از دو نامزد اصلاح طلب انتخابات ریاست جمهوری، در مصاحبه با شبکه دو تلویزیون هلند خشونت های انتخابات را در مقایسه با برخورد نیروهای امنیتی دوره محمدرضا پهلوی پدیده ای تازه توصیف کرد که در دوره زندگی سیاسی خود با آن رو به رو نشده است.

تلویزیون هلند صحبت های مهدی کروبی در این مصاحبه را با فیلم های روزهای انتخابات، اعتراض های مردمی و برخورد خشونت بار نیروهای امنیتی با مردم تلفیق کرده است؛ تازه ترین تصاویر این مصاحبه، مربوط به ضرب و شتم دختران در روز ۱۳ آبان ماه به دست نیروهای امنیتی جمهوری اسلامی است.

مهدی کروبی در این مصاحبه می گوید: «دستمان خیلی بسته است؛ روزنامه ما تعطیل است؛ حزب مان تعطیل است و در خانه نشسته ایم.»

دبیرکل حزب اعتماد ملی در پاسخ به این پرسش که آیا احتمال دستگیری خود را می دهد، می گوید: «هیچ موضوعی را آدم نمی تواند بگوید که امکان ندارد.»

مهدی کروبی یکی از «اشکالات جدی» محمود احمدی نژاد؛ رئیس دولت دهم، را «دشمن تراشی های» وی بر می شمارد که باعث «بسیج کشورها» علیه خودش می شود.

مهدی کروبی در باره نخستین واکنش خود به اعلام نتایج انتخابات نیز می گوید: «طبیعی بود که ناراحت شدم و یقین کردم... انتخابات نا سالم است.»

این نامزد معترض انتخابات می گوید: «بخش اعظم ناراحتی ام برای جامعه بود، نه برای خودم.»

وی در ادامه یاد آور می شود که طبیعی است که به لحاظ شخصی نیز از این نتیجه ناراحت شده باشد.

مهدی کروبی در ادامه این مصاحبه گفت: «احساس کردم، مردم با یک امیدی برای تغییر آمدند و به نظر من هم تغییر لازم است.»

دبیر کل حزب اعتماد ملی در باره سرکوب مردم در روزهای پس از انتخابات می گوید: «اولا من فکر نمی کردم این طور برخورد شود. بعد هم فکر نمی کردم برخورد به این گستردگی و به این وحشی گری و به این خشونت بشود. خیلی ناراحت شدم، برخی شب ها بدون مبالغه خوابم نمی برد.»

پس از این سخنان مهدی کروبی، تلویزیون هلند فیلمی از روز ۱۳ آبان را نشان می دهد که در آن یک مامور نیروی انتظامی به صورت دختری با باتوم ضربه می زند و وی نقش بر زمین می شود؛ در صحنه بعد، یک پلیس ضد شورش با باتوم به پاهای دختری می کوبد.

تلویزیون هلند به صحبت های مهدی کروبی باز می گردد: «می دیدم ماموران به شدت خانم ها را می زنند، اصلا برای من تازگی داشت؛ فکر می کردم این چه داستانی است. ما خیلی تظاهرات در زمان شاه دیده بودیم؛ خیلی خشونت ها دیده بودیم؛ مبارزه کرده بودیم، اما با این سادگی و روانی و بی باکی این طور کودک را بزنند، خانم ها را بزنند، [ندیده بودیم].»

مهدی کروبی با اشاره به تجربیات خود در دوران محمدرضا شاه پهلوی می گوید که در آن زمان نیروهای امنیتی به اصطلاح می خواستند مردم فرار کنند و هدفشان متفرق کردن مردم بود.

پس از این اظهارات صحنه ای از به محاکمه کشیده شدن محمدعلی ابطحی؛ از حامیان مهدی کروبی، نشان داده می شود و در ادامه، نمایشگاه مطبوعات و حمله طرفداران محمود احمدی نژاد به مهدی کروبی.

مهدی کروبی از «فحاشی» و پرتاب اشیاء و انداختن عمامه خود در نمایشگاه مطبوعات می گوید.

«کروبی، کروبی، حمایتت می کنیم» شعاری است که در فیلم شنیده می شود.

مهدی کروبی در پایان این مصاحبه می گوید معترضان این دولت را قبول ندارند و «طبیعی است که این ها حرکت خود را که همان خواسته های مشروعشان است، پی گیری می کنند و به آن می رسند».

کروبی: این وحشی گری در زمان شاه هم نبود


مهدی کروبی؛ دبیرکل حزب اعتماد ملی

۱۳۸۸/۰۹/۰۶

مهدی کروبی؛ یکی از دو نامزد اصلاح طلب انتخابات ریاست جمهوری، در مصاحبه با شبکه دو تلویزیون هلند خشونت های انتخابات را در مقایسه با برخورد نیروهای امنیتی دوره محمدرضا پهلوی پدیده ای تازه توصیف کرد که در دوره زندگی سیاسی خود با آن رو به رو نشده است.

تلویزیون هلند صحبت های مهدی کروبی در این مصاحبه را با فیلم های روزهای انتخابات، اعتراض های مردمی و برخورد خشونت بار نیروهای امنیتی با مردم تلفیق کرده است؛ تازه ترین تصاویر این مصاحبه، مربوط به ضرب و شتم دختران در روز ۱۳ آبان ماه به دست نیروهای امنیتی جمهوری اسلامی است.

مهدی کروبی در این مصاحبه می گوید: «دستمان خیلی بسته است؛ روزنامه ما تعطیل است؛ حزب مان تعطیل است و در خانه نشسته ایم.»

دبیرکل حزب اعتماد ملی در پاسخ به این پرسش که آیا احتمال دستگیری خود را می دهد، می گوید: «هیچ موضوعی را آدم نمی تواند بگوید که امکان ندارد.»

مهدی کروبی یکی از «اشکالات جدی» محمود احمدی نژاد؛ رئیس دولت دهم، را «دشمن تراشی های» وی بر می شمارد که باعث «بسیج کشورها» علیه خودش می شود.

مهدی کروبی در باره نخستین واکنش خود به اعلام نتایج انتخابات نیز می گوید: «طبیعی بود که ناراحت شدم و یقین کردم... انتخابات نا سالم است.»

این نامزد معترض انتخابات می گوید: «بخش اعظم ناراحتی ام برای جامعه بود، نه برای خودم.»

وی در ادامه یاد آور می شود که طبیعی است که به لحاظ شخصی نیز از این نتیجه ناراحت شده باشد.

مهدی کروبی در ادامه این مصاحبه گفت: «احساس کردم، مردم با یک امیدی برای تغییر آمدند و به نظر من هم تغییر لازم است.»

دبیر کل حزب اعتماد ملی در باره سرکوب مردم در روزهای پس از انتخابات می گوید: «اولا من فکر نمی کردم این طور برخورد شود. بعد هم فکر نمی کردم برخورد به این گستردگی و به این وحشی گری و به این خشونت بشود. خیلی ناراحت شدم، برخی شب ها بدون مبالغه خوابم نمی برد.»

پس از این سخنان مهدی کروبی، تلویزیون هلند فیلمی از روز ۱۳ آبان را نشان می دهد که در آن یک مامور نیروی انتظامی به صورت دختری با باتوم ضربه می زند و وی نقش بر زمین می شود؛ در صحنه بعد، یک پلیس ضد شورش با باتوم به پاهای دختری می کوبد.

تلویزیون هلند به صحبت های مهدی کروبی باز می گردد: «می دیدم ماموران به شدت خانم ها را می زنند، اصلا برای من تازگی داشت؛ فکر می کردم این چه داستانی است. ما خیلی تظاهرات در زمان شاه دیده بودیم؛ خیلی خشونت ها دیده بودیم؛ مبارزه کرده بودیم، اما با این سادگی و روانی و بی باکی این طور کودک را بزنند، خانم ها را بزنند، [ندیده بودیم].»

مهدی کروبی با اشاره به تجربیات خود در دوران محمدرضا شاه پهلوی می گوید که در آن زمان نیروهای امنیتی به اصطلاح می خواستند مردم فرار کنند و هدفشان متفرق کردن مردم بود.

پس از این اظهارات صحنه ای از به محاکمه کشیده شدن محمدعلی ابطحی؛ از حامیان مهدی کروبی، نشان داده می شود و در ادامه، نمایشگاه مطبوعات و حمله طرفداران محمود احمدی نژاد به مهدی کروبی.

مهدی کروبی از «فحاشی» و پرتاب اشیاء و انداختن عمامه خود در نمایشگاه مطبوعات می گوید.

«کروبی، کروبی، حمایتت می کنیم» شعاری است که در فیلم شنیده می شود.

مهدی کروبی در پایان این مصاحبه می گوید معترضان این دولت را قبول ندارند و «طبیعی است که این ها حرکت خود را که همان خواسته های مشروعشان است، پی گیری می کنند و به آن می رسند».

بحران اتمی؛ قطعنامه محکومیت رژیم تهران تصویب شد


به گزارش خبرگزاری فرانسه از وین، شورای حکام آژانس بین المللی انرژی اتمی امروز قطعنامه جدیدی را علیه رژیم تهران تصویب کرد که در آن جمهوری اسلامی به نقض تعهدات خود در قبال آژانس محکوم شده است. این قطعنامه با اکثریت آرا به تصویب رسیده است.

روسیه و چین به این قطعنامه که پیامی صریح از سوی جامعه بین المللی به رژیم تهران محسوب می شود، رای موافق دادند.

در این قطعنامه از رژیم تهران خواسته شده فعالیت تاسیسات غنی سازی اورانیوم در نزدیکی شهر قم را به سرعت متوقف کند.

تصویب قطعنامه علیه برنامه های هسته ای رژیم در شورای حکام آژانس بین المللی انرژی اتمی در چهار سال گذشته سابقه نداشته است.

علی اصغر سلطانیه نماینده رژیم تهران در آژانس بین المللی انرژی اتمی در واکنش به تصویب این قطعنامه گفت، تصویب چنین قطعنامه ای کار را پیچیده‌ تر می کند.

بحران اتمی؛ قطعنامه محکومیت رژیم تهران تصویب شد


به گزارش خبرگزاری فرانسه از وین، شورای حکام آژانس بین المللی انرژی اتمی امروز قطعنامه جدیدی را علیه رژیم تهران تصویب کرد که در آن جمهوری اسلامی به نقض تعهدات خود در قبال آژانس محکوم شده است. این قطعنامه با اکثریت آرا به تصویب رسیده است.

روسیه و چین به این قطعنامه که پیامی صریح از سوی جامعه بین المللی به رژیم تهران محسوب می شود، رای موافق دادند.

در این قطعنامه از رژیم تهران خواسته شده فعالیت تاسیسات غنی سازی اورانیوم در نزدیکی شهر قم را به سرعت متوقف کند.

تصویب قطعنامه علیه برنامه های هسته ای رژیم در شورای حکام آژانس بین المللی انرژی اتمی در چهار سال گذشته سابقه نداشته است.

علی اصغر سلطانیه نماینده رژیم تهران در آژانس بین المللی انرژی اتمی در واکنش به تصویب این قطعنامه گفت، تصویب چنین قطعنامه ای کار را پیچیده‌ تر می کند.

بحران اتمی؛ قطعنامه محکومیت رژیم تهران تصویب شد


به گزارش خبرگزاری فرانسه از وین، شورای حکام آژانس بین المللی انرژی اتمی امروز قطعنامه جدیدی را علیه رژیم تهران تصویب کرد که در آن جمهوری اسلامی به نقض تعهدات خود در قبال آژانس محکوم شده است. این قطعنامه با اکثریت آرا به تصویب رسیده است.

روسیه و چین به این قطعنامه که پیامی صریح از سوی جامعه بین المللی به رژیم تهران محسوب می شود، رای موافق دادند.

در این قطعنامه از رژیم تهران خواسته شده فعالیت تاسیسات غنی سازی اورانیوم در نزدیکی شهر قم را به سرعت متوقف کند.

تصویب قطعنامه علیه برنامه های هسته ای رژیم در شورای حکام آژانس بین المللی انرژی اتمی در چهار سال گذشته سابقه نداشته است.

علی اصغر سلطانیه نماینده رژیم تهران در آژانس بین المللی انرژی اتمی در واکنش به تصویب این قطعنامه گفت، تصویب چنین قطعنامه ای کار را پیچیده‌ تر می کند.

رژیم تهران درصدد تشكيل يک حزب الله ديگر در يمن


به گزارش خبرگزارى بلومبرگ، وزير امور خارجه يمن اعلام كرد ما شاهد مسلح شدن هرچه بيشتر شبه نظاميان حوثى توسط رژيم تهران هستيم.

ابوبكر القربى پس از ملاقات با مقامات دولت آلمان در برلین گفت، اسناد بسيارى در رابطه با دخالتهاى رژيم تهران وجود دارد. ما اين اسناد را علنى مى كنيم و همه خطرناک بودن اين دخالتها را درک خواهند کرد.

خبرگزارى آسوشيتدپرس نیز در گزارشی در باره دخالتهای جمهوری اسلامی در یمن نوشت، جنگ دولت يمن با شبه نظاميان شیعه حوثى در اين كشور موجب شعله ورشدن رقابت بين عربستان و رژيم تهران شده است.

آسوشیتدپرس نوشت، عربستان سعودى و يمن، رژيم تهران را متهم به ارسال سلاح و مهمات براى شبه نظاميان حوثى مى كنند كه در تلاش است منطقه را وارد دايره قدرت خود كند.

يک تحليلگر امور منطقه گفت، رژيم تهران در پى تشکیل يک حزب الله ديگر این بار در یمن است و قصد دارد از آن بعنوان كارتى در منطقه استفاده کند که اين امر برای کشورهای عربی قابل قبول نيست.

رژیم تهران درصدد تشكيل يک حزب الله ديگر در يمن


به گزارش خبرگزارى بلومبرگ، وزير امور خارجه يمن اعلام كرد ما شاهد مسلح شدن هرچه بيشتر شبه نظاميان حوثى توسط رژيم تهران هستيم.

ابوبكر القربى پس از ملاقات با مقامات دولت آلمان در برلین گفت، اسناد بسيارى در رابطه با دخالتهاى رژيم تهران وجود دارد. ما اين اسناد را علنى مى كنيم و همه خطرناک بودن اين دخالتها را درک خواهند کرد.

خبرگزارى آسوشيتدپرس نیز در گزارشی در باره دخالتهای جمهوری اسلامی در یمن نوشت، جنگ دولت يمن با شبه نظاميان شیعه حوثى در اين كشور موجب شعله ورشدن رقابت بين عربستان و رژيم تهران شده است.

آسوشیتدپرس نوشت، عربستان سعودى و يمن، رژيم تهران را متهم به ارسال سلاح و مهمات براى شبه نظاميان حوثى مى كنند كه در تلاش است منطقه را وارد دايره قدرت خود كند.

يک تحليلگر امور منطقه گفت، رژيم تهران در پى تشکیل يک حزب الله ديگر این بار در یمن است و قصد دارد از آن بعنوان كارتى در منطقه استفاده کند که اين امر برای کشورهای عربی قابل قبول نيست.

رژیم تهران درصدد تشكيل يک حزب الله ديگر در يمن


به گزارش خبرگزارى بلومبرگ، وزير امور خارجه يمن اعلام كرد ما شاهد مسلح شدن هرچه بيشتر شبه نظاميان حوثى توسط رژيم تهران هستيم.

ابوبكر القربى پس از ملاقات با مقامات دولت آلمان در برلین گفت، اسناد بسيارى در رابطه با دخالتهاى رژيم تهران وجود دارد. ما اين اسناد را علنى مى كنيم و همه خطرناک بودن اين دخالتها را درک خواهند کرد.

خبرگزارى آسوشيتدپرس نیز در گزارشی در باره دخالتهای جمهوری اسلامی در یمن نوشت، جنگ دولت يمن با شبه نظاميان شیعه حوثى در اين كشور موجب شعله ورشدن رقابت بين عربستان و رژيم تهران شده است.

آسوشیتدپرس نوشت، عربستان سعودى و يمن، رژيم تهران را متهم به ارسال سلاح و مهمات براى شبه نظاميان حوثى مى كنند كه در تلاش است منطقه را وارد دايره قدرت خود كند.

يک تحليلگر امور منطقه گفت، رژيم تهران در پى تشکیل يک حزب الله ديگر این بار در یمن است و قصد دارد از آن بعنوان كارتى در منطقه استفاده کند که اين امر برای کشورهای عربی قابل قبول نيست.

درخواست نهادهای حقوق بشر از لاریجانی برای روشنگری درباره قتل دکتر پوراندرجانی


سازمان عفو بین الملل، پزشکان برای حقوق بشر و کمپین بین المللی حقوق بشر در ایران، سه نهاد فعال در زمینه حقوق بشردر نامه ای خطاب به علی لاریجانی رییس مجلس هشتم خواستند که امکان تحقیق مستقل را در مورد مرگ دکتر پوراندرجانی فراهم کنند. متن کامل این نامه که در سایت کلمه منتشر شده به شرح زیر است:


مقام محترم جناب آقای علی لاریجانی

مجلس شورای اسلامی

میدان بهارستان، تهران، جمهوری اسلامی ایران

مقام محترم جناب آقای عباس جعفری دولت آبادی

دادستانی استان تهران

مقامات محترم ،

ما سازمان های حقوق بشر مستقل امضاء کننده این نامه، نگرانی عمیق خود را در باره مرگ دکتر رامین پوراندرجانی۲۶ ساله ابراز می کنیم. ما از اینکه دفتر آقای عباس جعفری دولت آبادی، اعلام کرد که در باره مرگ دکتر پوراندرجانی تحقیق خواهد شد، استقبال می کنیم. ما شدیدا توصیه می کنیم که این تحقیق و بررسی، بی طرفانه، مستقل و بطور کامل انجام شود، وهمچنین به شما پیشنهاد می کنیم که مطمئن شوید که از متخصصین معتبربین المللی قضایی برای همکاری در این تحقیق دعوت بعمل خواهد آمد. ما احتراما توجه شما را به این امر جلب می کنیم که متخصصین با تجربه قضایی پزشکان برای حقوق بشر مایلند که در این تحقیقات همکاری کنند.

جسد دکتر رامین پوراندرجانی در استراحتگاه بهداری دفتر مرکزی نیروهای انتظامی در تهران در روز ۱۹ آبان ماه کشف شد. در حالیکه سردار اسماعیل احمدی مقدم؛ فرمانده کل نیروهای انتظامی، مرگ دکتر پوراندرجانی را خودکشی اعلام کرد و گفت که در کنار جسد او نامه ای پیدا شده که نشان می دهد که وی دچار افسردگی بوده، اما مقامات رسمی از اول مرگ دکتر پوراندرجانی را سکته قلبی در خواب و بعد از آن مسمومیت اعلام کرده بودند. رضا قلی پوراندرجانی؛ پدر دکتر رامین پوراندرجانی گفت که شب قبل از مرگ رامین با پسرش صحبت کرده بود و هیچ نشانه ای از افسردگی در او ندیده بود.

وی به خبرگزاری آسوشیتدپرس گفت که مسئولین اول به او گفته بودند که پای پسرش در یک تصادف شکسته و اجازه او برای عمل جراحی لازم است اما بعد از اینکه او از تبریز به تهران رفت متوجه شد که پسرش مرده بود.

دکتر رامین پوراندرجانی پزشک وظیفه نیروهای انتظامی بود که هفته ای یکبار به بازداشتگاه کهریزک می رفت. مقامات ایرانی خشونت و شکنجه گسترده در کهریزک را تائید کرده اند. حداقل سه نفر در بازداشتگاه کهریزک در نتیجه شکنجه کشته شدند از جمله آنها محسن روح الامینی؛ پسر مشاور ارشد محسن رضایی، نامزد انتخابات ریاست جمهوری است که گزارش شده است که دو هفته پس از بازداشت در روز ۱۸ تیرماه، در اثر سکته قلبی و خونریزی ریه ها کشته شد. بر روی جسد محسن روح الامینی آثار شکنجه های شدید دیده می شد. در مرداد ماه آیت الله خامنه ای دستور بستن بازداشتگاه کهریزک را صادر کرد.

دکتر رامین پوراندرجانی بعنوان بخشی از وظایفش به معالجه افرادی می پرداخت که در کهریزک در بازداشت بودند و شکنجه شده بودند. کمیته ویژه تحقیق و تفحص در باره همه خشونت های اعمال شده در جریان ناآرامی های پس از انتخابات در مجلس شورای اسلامی، با دکتر پوراندرجانی نیز مصاحبه کرده بود. دکتر پوراندرجانی را قبل از مرگش تهدید کرده بودند تا مانع او شوند که خشونت هایی را که او در کهریزک شاهدش بود، آشکار کند. همچنین گزارش شده است که او را وادار کرده بودند تا گواهی کند که یکی از بازداشتی ها در کهریزک در اثر مننژیت فوت کرده است. ما همچنین مطلع شده ایم که کمیته ویزه مجلس مسئله مرگ دکتر پوراندرجانی را به سلسله تحقیقات خود اضافه کرده است.

بخاطر غیر متعارف بودن مرگ دکتر پوراندرجانی، بنظر ما بسیار مهم است که هر تحقیق و تفحص کاملا شفاف انجام شود و متخصصین مستقل قابل اعتماد برای همکاری دعوت شوند تا صحت تحقیق تضمین شود. ما احتراما الزامات دولت ایران را تحت قوانین بین المللی برای تحقیق در مورد حوادث احتمالی مرتبط با شکنجه و قتل های فراقانونی به شما یادآوری می کنیم، و توصیه می کنیم که در تحقیق در مورد مرگ دکتر پوراندرجانی اصول سازمان ملل متحد در مورد پیشگیری موثر و تحقیق درمورد اعدام های فراقانونی، خودسرانه و شتاب زده کاملا رعایت شود.

ما مجددا مایلیم تاکید کنیم که متخصصین حرفه ای پزشکان برای حقوق بشر که اطلاعات دسترسی به آنها در ذیل این نامه است، آماده همکاری می باشند.

عفو بین الملل

کمپین بین المللی حقوق بشر در ایران

پزشکان حقوق بشر

درخواست نهادهای حقوق بشر از لاریجانی برای روشنگری درباره قتل دکتر پوراندرجانی


سازمان عفو بین الملل، پزشکان برای حقوق بشر و کمپین بین المللی حقوق بشر در ایران، سه نهاد فعال در زمینه حقوق بشردر نامه ای خطاب به علی لاریجانی رییس مجلس هشتم خواستند که امکان تحقیق مستقل را در مورد مرگ دکتر پوراندرجانی فراهم کنند. متن کامل این نامه که در سایت کلمه منتشر شده به شرح زیر است:


مقام محترم جناب آقای علی لاریجانی

مجلس شورای اسلامی

میدان بهارستان، تهران، جمهوری اسلامی ایران

مقام محترم جناب آقای عباس جعفری دولت آبادی

دادستانی استان تهران

مقامات محترم ،

ما سازمان های حقوق بشر مستقل امضاء کننده این نامه، نگرانی عمیق خود را در باره مرگ دکتر رامین پوراندرجانی۲۶ ساله ابراز می کنیم. ما از اینکه دفتر آقای عباس جعفری دولت آبادی، اعلام کرد که در باره مرگ دکتر پوراندرجانی تحقیق خواهد شد، استقبال می کنیم. ما شدیدا توصیه می کنیم که این تحقیق و بررسی، بی طرفانه، مستقل و بطور کامل انجام شود، وهمچنین به شما پیشنهاد می کنیم که مطمئن شوید که از متخصصین معتبربین المللی قضایی برای همکاری در این تحقیق دعوت بعمل خواهد آمد. ما احتراما توجه شما را به این امر جلب می کنیم که متخصصین با تجربه قضایی پزشکان برای حقوق بشر مایلند که در این تحقیقات همکاری کنند.

جسد دکتر رامین پوراندرجانی در استراحتگاه بهداری دفتر مرکزی نیروهای انتظامی در تهران در روز ۱۹ آبان ماه کشف شد. در حالیکه سردار اسماعیل احمدی مقدم؛ فرمانده کل نیروهای انتظامی، مرگ دکتر پوراندرجانی را خودکشی اعلام کرد و گفت که در کنار جسد او نامه ای پیدا شده که نشان می دهد که وی دچار افسردگی بوده، اما مقامات رسمی از اول مرگ دکتر پوراندرجانی را سکته قلبی در خواب و بعد از آن مسمومیت اعلام کرده بودند. رضا قلی پوراندرجانی؛ پدر دکتر رامین پوراندرجانی گفت که شب قبل از مرگ رامین با پسرش صحبت کرده بود و هیچ نشانه ای از افسردگی در او ندیده بود.

وی به خبرگزاری آسوشیتدپرس گفت که مسئولین اول به او گفته بودند که پای پسرش در یک تصادف شکسته و اجازه او برای عمل جراحی لازم است اما بعد از اینکه او از تبریز به تهران رفت متوجه شد که پسرش مرده بود.

دکتر رامین پوراندرجانی پزشک وظیفه نیروهای انتظامی بود که هفته ای یکبار به بازداشتگاه کهریزک می رفت. مقامات ایرانی خشونت و شکنجه گسترده در کهریزک را تائید کرده اند. حداقل سه نفر در بازداشتگاه کهریزک در نتیجه شکنجه کشته شدند از جمله آنها محسن روح الامینی؛ پسر مشاور ارشد محسن رضایی، نامزد انتخابات ریاست جمهوری است که گزارش شده است که دو هفته پس از بازداشت در روز ۱۸ تیرماه، در اثر سکته قلبی و خونریزی ریه ها کشته شد. بر روی جسد محسن روح الامینی آثار شکنجه های شدید دیده می شد. در مرداد ماه آیت الله خامنه ای دستور بستن بازداشتگاه کهریزک را صادر کرد.

دکتر رامین پوراندرجانی بعنوان بخشی از وظایفش به معالجه افرادی می پرداخت که در کهریزک در بازداشت بودند و شکنجه شده بودند. کمیته ویژه تحقیق و تفحص در باره همه خشونت های اعمال شده در جریان ناآرامی های پس از انتخابات در مجلس شورای اسلامی، با دکتر پوراندرجانی نیز مصاحبه کرده بود. دکتر پوراندرجانی را قبل از مرگش تهدید کرده بودند تا مانع او شوند که خشونت هایی را که او در کهریزک شاهدش بود، آشکار کند. همچنین گزارش شده است که او را وادار کرده بودند تا گواهی کند که یکی از بازداشتی ها در کهریزک در اثر مننژیت فوت کرده است. ما همچنین مطلع شده ایم که کمیته ویزه مجلس مسئله مرگ دکتر پوراندرجانی را به سلسله تحقیقات خود اضافه کرده است.

بخاطر غیر متعارف بودن مرگ دکتر پوراندرجانی، بنظر ما بسیار مهم است که هر تحقیق و تفحص کاملا شفاف انجام شود و متخصصین مستقل قابل اعتماد برای همکاری دعوت شوند تا صحت تحقیق تضمین شود. ما احتراما الزامات دولت ایران را تحت قوانین بین المللی برای تحقیق در مورد حوادث احتمالی مرتبط با شکنجه و قتل های فراقانونی به شما یادآوری می کنیم، و توصیه می کنیم که در تحقیق در مورد مرگ دکتر پوراندرجانی اصول سازمان ملل متحد در مورد پیشگیری موثر و تحقیق درمورد اعدام های فراقانونی، خودسرانه و شتاب زده کاملا رعایت شود.

ما مجددا مایلیم تاکید کنیم که متخصصین حرفه ای پزشکان برای حقوق بشر که اطلاعات دسترسی به آنها در ذیل این نامه است، آماده همکاری می باشند.

عفو بین الملل

کمپین بین المللی حقوق بشر در ایران

پزشکان حقوق بشر

درخواست نهادهای حقوق بشر از لاریجانی برای روشنگری درباره قتل دکتر پوراندرجانی


سازمان عفو بین الملل، پزشکان برای حقوق بشر و کمپین بین المللی حقوق بشر در ایران، سه نهاد فعال در زمینه حقوق بشردر نامه ای خطاب به علی لاریجانی رییس مجلس هشتم خواستند که امکان تحقیق مستقل را در مورد مرگ دکتر پوراندرجانی فراهم کنند. متن کامل این نامه که در سایت کلمه منتشر شده به شرح زیر است:


مقام محترم جناب آقای علی لاریجانی

مجلس شورای اسلامی

میدان بهارستان، تهران، جمهوری اسلامی ایران

مقام محترم جناب آقای عباس جعفری دولت آبادی

دادستانی استان تهران

مقامات محترم ،

ما سازمان های حقوق بشر مستقل امضاء کننده این نامه، نگرانی عمیق خود را در باره مرگ دکتر رامین پوراندرجانی۲۶ ساله ابراز می کنیم. ما از اینکه دفتر آقای عباس جعفری دولت آبادی، اعلام کرد که در باره مرگ دکتر پوراندرجانی تحقیق خواهد شد، استقبال می کنیم. ما شدیدا توصیه می کنیم که این تحقیق و بررسی، بی طرفانه، مستقل و بطور کامل انجام شود، وهمچنین به شما پیشنهاد می کنیم که مطمئن شوید که از متخصصین معتبربین المللی قضایی برای همکاری در این تحقیق دعوت بعمل خواهد آمد. ما احتراما توجه شما را به این امر جلب می کنیم که متخصصین با تجربه قضایی پزشکان برای حقوق بشر مایلند که در این تحقیقات همکاری کنند.

جسد دکتر رامین پوراندرجانی در استراحتگاه بهداری دفتر مرکزی نیروهای انتظامی در تهران در روز ۱۹ آبان ماه کشف شد. در حالیکه سردار اسماعیل احمدی مقدم؛ فرمانده کل نیروهای انتظامی، مرگ دکتر پوراندرجانی را خودکشی اعلام کرد و گفت که در کنار جسد او نامه ای پیدا شده که نشان می دهد که وی دچار افسردگی بوده، اما مقامات رسمی از اول مرگ دکتر پوراندرجانی را سکته قلبی در خواب و بعد از آن مسمومیت اعلام کرده بودند. رضا قلی پوراندرجانی؛ پدر دکتر رامین پوراندرجانی گفت که شب قبل از مرگ رامین با پسرش صحبت کرده بود و هیچ نشانه ای از افسردگی در او ندیده بود.

وی به خبرگزاری آسوشیتدپرس گفت که مسئولین اول به او گفته بودند که پای پسرش در یک تصادف شکسته و اجازه او برای عمل جراحی لازم است اما بعد از اینکه او از تبریز به تهران رفت متوجه شد که پسرش مرده بود.

دکتر رامین پوراندرجانی پزشک وظیفه نیروهای انتظامی بود که هفته ای یکبار به بازداشتگاه کهریزک می رفت. مقامات ایرانی خشونت و شکنجه گسترده در کهریزک را تائید کرده اند. حداقل سه نفر در بازداشتگاه کهریزک در نتیجه شکنجه کشته شدند از جمله آنها محسن روح الامینی؛ پسر مشاور ارشد محسن رضایی، نامزد انتخابات ریاست جمهوری است که گزارش شده است که دو هفته پس از بازداشت در روز ۱۸ تیرماه، در اثر سکته قلبی و خونریزی ریه ها کشته شد. بر روی جسد محسن روح الامینی آثار شکنجه های شدید دیده می شد. در مرداد ماه آیت الله خامنه ای دستور بستن بازداشتگاه کهریزک را صادر کرد.

دکتر رامین پوراندرجانی بعنوان بخشی از وظایفش به معالجه افرادی می پرداخت که در کهریزک در بازداشت بودند و شکنجه شده بودند. کمیته ویژه تحقیق و تفحص در باره همه خشونت های اعمال شده در جریان ناآرامی های پس از انتخابات در مجلس شورای اسلامی، با دکتر پوراندرجانی نیز مصاحبه کرده بود. دکتر پوراندرجانی را قبل از مرگش تهدید کرده بودند تا مانع او شوند که خشونت هایی را که او در کهریزک شاهدش بود، آشکار کند. همچنین گزارش شده است که او را وادار کرده بودند تا گواهی کند که یکی از بازداشتی ها در کهریزک در اثر مننژیت فوت کرده است. ما همچنین مطلع شده ایم که کمیته ویزه مجلس مسئله مرگ دکتر پوراندرجانی را به سلسله تحقیقات خود اضافه کرده است.

بخاطر غیر متعارف بودن مرگ دکتر پوراندرجانی، بنظر ما بسیار مهم است که هر تحقیق و تفحص کاملا شفاف انجام شود و متخصصین مستقل قابل اعتماد برای همکاری دعوت شوند تا صحت تحقیق تضمین شود. ما احتراما الزامات دولت ایران را تحت قوانین بین المللی برای تحقیق در مورد حوادث احتمالی مرتبط با شکنجه و قتل های فراقانونی به شما یادآوری می کنیم، و توصیه می کنیم که در تحقیق در مورد مرگ دکتر پوراندرجانی اصول سازمان ملل متحد در مورد پیشگیری موثر و تحقیق درمورد اعدام های فراقانونی، خودسرانه و شتاب زده کاملا رعایت شود.

ما مجددا مایلیم تاکید کنیم که متخصصین حرفه ای پزشکان برای حقوق بشر که اطلاعات دسترسی به آنها در ذیل این نامه است، آماده همکاری می باشند.

عفو بین الملل

کمپین بین المللی حقوق بشر در ایران

پزشکان حقوق بشر

بازداشت رهبر رائلیان ایران در ترکیه و خطر بازگرداندن او به ایران


مقامهای ترکیه اعلام کرده اند که در حال بررسی وضعیت زنی ایرانی به نام نگار عزیز مرادی، رهبر جنبش رائلیان در ایران هستند که به ترکیه فرار کرده است.

خانم عزیزمرادی که ظاهرا به دلیل اینکه تحت تعقیب بوده از ایران خارج شده و از طریق ترکیه به نایروبی رفته بود، ولی هفته گذشته پس از آنکه به ترکیه بازگردانده شد، به دلیل ورود غیرقانونی و نداشتن گذرنامه به این کشور دستگیر شد.

رائلیان فرقه ای است که پیروان آن به خدایی واحد اعتقاد ندارند و معتقدند انسان و موجودات زنده بر روی زمین به وسیله دانشمندانی فرازمینی در سیارات دیگر آفریده شده اند.

بر اساس وب سایت این فرقه پیشنیه رائلیان به زمانی باز می گردد که در روزنامه نگاری فرانسوی به نام رائل در سال 1973 با موجودی غیر زمینی که به گفته او از سیاره دیگری آمده بود، دیدار می کند.

فرار خانم عزیر مرادی از ایران و تقاضای پناهنگی اش از دولت ترکیه در روزنامه های این کشور جنجال برانگیز شده است.

هرچند دولت ترکیه هنوز تصمیمی مبنی بر استرداد او به ایران نگرفته است، اما اخبار ضد و نقیضی در خصوص وضعیت او وجود دارد.

به گفته نفیسه کوهنورد، خبرنگار بی بی سی فارسی در استانبول سازمان های حقوق بشری از استرداد احتمالی نگار عزیزمرادی به ایران ابراز نگرانی کرده اند.

به گفته خبرنگار بی بی سی حتی تعدادی از منابع خبری ترکیه گفته اند که او به احتمال زیاد به ایران بازگردانده شده است.

هواداران خانم عزیرمرادی بر این عقیده اند که در صورتی که او به ایران بازگردانده شود با خطر اعدام رو به رو خواهد بود.

ترکیه با آنکه بسیاری از پیمان های بین المللی و حقوق بشری را در خصوص رعایت حال پناهجویان امضا کرده است، اما پیشتر نیز در استرداد پناهجویان ایرانی به ایران سابقه داشته است.

بی بی سی

بازداشت رهبر رائلیان ایران در ترکیه و خطر بازگرداندن او به ایران


مقامهای ترکیه اعلام کرده اند که در حال بررسی وضعیت زنی ایرانی به نام نگار عزیز مرادی، رهبر جنبش رائلیان در ایران هستند که به ترکیه فرار کرده است.

خانم عزیزمرادی که ظاهرا به دلیل اینکه تحت تعقیب بوده از ایران خارج شده و از طریق ترکیه به نایروبی رفته بود، ولی هفته گذشته پس از آنکه به ترکیه بازگردانده شد، به دلیل ورود غیرقانونی و نداشتن گذرنامه به این کشور دستگیر شد.

رائلیان فرقه ای است که پیروان آن به خدایی واحد اعتقاد ندارند و معتقدند انسان و موجودات زنده بر روی زمین به وسیله دانشمندانی فرازمینی در سیارات دیگر آفریده شده اند.

بر اساس وب سایت این فرقه پیشنیه رائلیان به زمانی باز می گردد که در روزنامه نگاری فرانسوی به نام رائل در سال 1973 با موجودی غیر زمینی که به گفته او از سیاره دیگری آمده بود، دیدار می کند.

فرار خانم عزیر مرادی از ایران و تقاضای پناهنگی اش از دولت ترکیه در روزنامه های این کشور جنجال برانگیز شده است.

هرچند دولت ترکیه هنوز تصمیمی مبنی بر استرداد او به ایران نگرفته است، اما اخبار ضد و نقیضی در خصوص وضعیت او وجود دارد.

به گفته نفیسه کوهنورد، خبرنگار بی بی سی فارسی در استانبول سازمان های حقوق بشری از استرداد احتمالی نگار عزیزمرادی به ایران ابراز نگرانی کرده اند.

به گفته خبرنگار بی بی سی حتی تعدادی از منابع خبری ترکیه گفته اند که او به احتمال زیاد به ایران بازگردانده شده است.

هواداران خانم عزیرمرادی بر این عقیده اند که در صورتی که او به ایران بازگردانده شود با خطر اعدام رو به رو خواهد بود.

ترکیه با آنکه بسیاری از پیمان های بین المللی و حقوق بشری را در خصوص رعایت حال پناهجویان امضا کرده است، اما پیشتر نیز در استرداد پناهجویان ایرانی به ایران سابقه داشته است.

بی بی سی

بازداشت رهبر رائلیان ایران در ترکیه و خطر بازگرداندن او به ایران


مقامهای ترکیه اعلام کرده اند که در حال بررسی وضعیت زنی ایرانی به نام نگار عزیز مرادی، رهبر جنبش رائلیان در ایران هستند که به ترکیه فرار کرده است.

خانم عزیزمرادی که ظاهرا به دلیل اینکه تحت تعقیب بوده از ایران خارج شده و از طریق ترکیه به نایروبی رفته بود، ولی هفته گذشته پس از آنکه به ترکیه بازگردانده شد، به دلیل ورود غیرقانونی و نداشتن گذرنامه به این کشور دستگیر شد.

رائلیان فرقه ای است که پیروان آن به خدایی واحد اعتقاد ندارند و معتقدند انسان و موجودات زنده بر روی زمین به وسیله دانشمندانی فرازمینی در سیارات دیگر آفریده شده اند.

بر اساس وب سایت این فرقه پیشنیه رائلیان به زمانی باز می گردد که در روزنامه نگاری فرانسوی به نام رائل در سال 1973 با موجودی غیر زمینی که به گفته او از سیاره دیگری آمده بود، دیدار می کند.

فرار خانم عزیر مرادی از ایران و تقاضای پناهنگی اش از دولت ترکیه در روزنامه های این کشور جنجال برانگیز شده است.

هرچند دولت ترکیه هنوز تصمیمی مبنی بر استرداد او به ایران نگرفته است، اما اخبار ضد و نقیضی در خصوص وضعیت او وجود دارد.

به گفته نفیسه کوهنورد، خبرنگار بی بی سی فارسی در استانبول سازمان های حقوق بشری از استرداد احتمالی نگار عزیزمرادی به ایران ابراز نگرانی کرده اند.

به گفته خبرنگار بی بی سی حتی تعدادی از منابع خبری ترکیه گفته اند که او به احتمال زیاد به ایران بازگردانده شده است.

هواداران خانم عزیرمرادی بر این عقیده اند که در صورتی که او به ایران بازگردانده شود با خطر اعدام رو به رو خواهد بود.

ترکیه با آنکه بسیاری از پیمان های بین المللی و حقوق بشری را در خصوص رعایت حال پناهجویان امضا کرده است، اما پیشتر نیز در استرداد پناهجویان ایرانی به ایران سابقه داشته است.

بی بی سی

"جمهوري سبز"


ما هيچ وقت به اندازه دوران بعد از كودتا آزاد نبوده‌ايم و در عين حال هيچوقت به اين اندازه سركوب نشده ايم! اما چندان هم ناراضي نيستيم! قبل از كودتاي 23 خرداد، ما همه حقوقمان و اولاً" حق بيان و حق اعتراض را از دست داده بوديم، اما هرگز به اندازه دوران بعد از كودتا نتوانستيم آزادانه و تمام عيار بر آن وضعيت تلخ برآشوبيم و انتقاداتمان را بر زبان بياوريم. كودتاي 23 خرداد به "مالباختگي تمام عيار ملت ما" عينيت بخشيد و باعث شد فرصتي بي نظير براي خيزش در مقابل ظلمي چند دهه اي را پيدا كنيم. اعتراض كرديم و سركوب شديم و باز برخاستيم و افتاديم. باز زدند و كشتند و ما هنوز بر مي خيزيم و هنوز هستيم.

قبل از كودتا هر روز، رو دررو، به ما توهين می‌شد و بايد سكوت می‌كرديم؛ ما را تك تك زنداني يا سركوب می‌كردند، به نام كارگر، دانشجو، معلم و روزنامه نگار! فارس، كرد، بلوچ، ترك،... بعد از كودتا هم چنين است، تازه دسته دسته به سوي زندانها مي برندمان، اما ما ديگر همان مردم نبوديم و نيستيم. هر يكي را كه مي گيرند، سايرين انگيزه مي يابند تا سخت تر شوند، مبارزه را جدي تر بگيرند و اين بساط فرعوني را در هم بپيچند! قبل از كودتا ما هر جايی، روی ديوارها، در روزنامه‌ها و بر رو‌ی پرده سينما، آن تصوير بی‌روح و دل به هم‌زنی را می‌ديديم كه حاكمان می‌خواستند از خودمان به خوردمان بدهند. ملتي ذليل و افسرده و توسري خور. اما بعد از كودتا ما خيابانها و سايتها را آنطوري نقاشي كرده ايم كه "ما مي خواهيم". آنچنان كه شور زندگي را در ما برانگيخته است و حالا حاكمان از ديوارها رو برمي گردانند و با سطل هاي رنگ، شبها به جان در و ديوار شهرها مي افتند و ديوارها را رنگ مي كنند تا "واقعيت زنده" ما را نبينند! بعد از كودتا همه ما انرژي فروخفته خود را رها كرده ايم و تبديل به "ما" شده ايم و اين آزادي را مديون شرايط بعد از كودتا هستيم! با تمام سختي ها و سياهي هايش. و چنانچه گفته اند: عدو شود سبب خير، اگر خدا خواهد!

بعد از همه اين سالها كه به نظر می‌رسید زهر استبداد و ستم در ذهن و جان ما رخنه كرده است، حالا ما ديگر زنده ايم و هر اندیشه صحیحی و هر قدم بظاهر كوچكي یك پیروزی بزرگ به شمار می‌آيد؛ از آن جایی كه حكومت با تمام قوا در پی آن است كه ساكت و خانه نشينمان كند، هر سخنی و هر حركتي و هر اقدام كوچكي، اعلام دوباره اصول و اعتراض مان محسوب می‌شود. از آن جایی كه ما را مزورانه به دام انداخته اند، هر حركت ما ارزش یك گام بزرگ را مي يابد. حال آن حركت نامه نگاشتن به رهبري باشد و يا نوشتن شعاري در پس كوچه اي در تاريكي شب. همه اين كارها ارزش مبارزه با ستم را پيدا كرده و توسط ملت ستايش مي شوند. قبل از كودتا، اوضاع و احوال غالباً دهشتناك زندگي ما‌، نهایتاً این امكان را برایمان فراهم می‌آورد كه، بدون نقاب و بدون حجاب، در آن وضعیت بی‌قرار كننده و تحمل ناپذیری كه حاكمان مي خواستند "زنده بمانيم!". بعد از كودتا ما در حال مبارزه با اين وضع، در حالي كه چوب و باتوم و گلوله مي خوريم و مي گريزيم و زنداني مي شويم و مي ميريم، تازه داريم "زندگي مي كنيم". تازه داريم لذت زندگي كردن را تجربه مي كنيم.

مبارزه، اسارت، مهاجرت، فرار و علی‌الخصوص مرگ (كه از مواجهه با آن در دوران‌های خوش‌تر شانه خالی می‌كردیم) اينك دغدغه دائمی ما شده است! و جالب است كه بيشتر زندگي را احساس مي كنيم، و در محاصره اينهمه "امكان مردن"، ما داريم بهتر از قبل "زندگي" مي كنيم. مي دانيم كه گريزي از اين نداريم كه بايستيم و با سياهي و تباهي مبارزه كنيم. حتي اگر نخواهيم وارد قضاياي سياسي شويم، ناگهان از يك جايي باتوم يا گاز اشك آور و احضاريه و زندان به زندگي ما سرك مي كشد و يا گلوله اي سرگردان قلب ما را نشانه مي رود، چنانكه بسياري از شهروندان بيگناه چنين كشته شدند. آموخته ايم كه این‌ اتفاقات ديگر قابل اجتناب نيستند و با خانه نشستن نمي شود از آنها جلوگيري كرد. حتي اگر در خانه اي در حومه شهر زندگي كنيم، از گزند حكومت در امان نيستييم و به زودي مرگ را با سلاحهاي برنده تري بنام "فقر مطلق" و يا "تبعيض" و "اعتياد" و "بزه" به در خانه هايمان مي آورند!

این‌ها سهم ما، سرنوشت ما و اساسا" واقعیت ما به مثابه يك "انسان" است؛ هر لحظه از زندگی‌مان تعبیر كامل این عبارت شده است كه"مرگ با عزت بهتر از زندگي ذليلانه است". قبل از كودتا هر كدام از ما كلاه خود را چسبيده بوديم ولي حالا باور داريم "يكي براي همه، همه براي يكي!" و براي همديگر چتري از مهرباني مي گسترانيم تا از گزند كودتاچيان در امان بمانيم! بنابراين هر تصمیمی كه هریك از ما برای خود مي گيرد، تصمیمی معتبر به حساب می‌آيد تا دست كم به باقيمانده زندگي خود معنا ببخشد. چرا كه حالا ديگر همگي ما "رو در روی مرگ" قرار گرفته ايم و هر بار سئوالي روبروي ماست به اين صورت كه "مرگ بهتر است تا ... ".

من در این جا روی سخنم آن دسته نخبگان و روشنفكران و مبارزان نیست كه در نهضت روشنگري مردم سهيم بوده و هستند، بلكه همه ايرانياني است كه در هر ساعت شبانه روز ، در این سالهاي سال در دلشان به ستمكاران تاريخ و يزيد و ابن ملجم و شمر لعنت فرستاده اند و از مظلومان تاريخ جانبداري كرده اند اما به اين ستم سياه كه سالهاست بر كشورمان حكومت مي كند، با قدرت "نه" نگفته اند! مي بينيد كه سبعیت و وحشيگري حاكمان هریك از ما را به نوعي به سوي نيستي و فلاكت سوق داده است و ديگر هرگونه سكوت ما خيانتي غيرقابل بخشش نسبت به خود و مردم است. مي بينيد كه بعد از كودتا هر يك از ما به نوعي، از خودمان سؤالاتی را مي پرسيم كه كسی از خود در زمان آرامش نمی‌پرسد؛ هریك از ما كه از جزئیات جنايات اين حكومت در زندانها اطلاع دارد - و كدام ايراني آزاده اي است كه دست كم یك بار صابون ظلم زندان و تبعيض و انواع ستم اين حكومت بر تنش نخورده باشد؟ - با اضطراب از خود می‌پرسیم، واقعا" اگر سكوت كنم از شر آنها در امان مي مانم؟ و آیا اگر دستگير و شكنجه شوم، تاب می‌آورم؟ آيا بيرون زندان زنده مي مانم يا درون زندان؟ و آيا اين بيرون، آزادم؟ مي بينيم كه ما ناگزير از خيزشي بر عليه اين همه ستم و ظلميم. ما ناگزير از يك قيام، يك قيام سبزيم. نسل ما يك قيام حق طلبانه اما سبز به تاريخ بدهكار است. وگرنه تاريخ يك ذلت و حقارت هميشگي به ما بدهكار خواهد بود.



به این ترتیب پایه‌ای‌ترین پرسش آزادی مطرح مي شود و ما مشرف به ژ‍رفترین معرفت و شناختی ايستاده ايم كه انسان می‌تواند از خودش داشته باشد. چرا كه راز انسان در "حد آزادی خویش" است، توانایی وی در مقاومت در مقابل ذلت و مصیبت و مرگ است.

شرایط تازه براي همه كسانی كه درگیر فعالیت‌های روشنگري مردم بودند تجربه جدیدی فراهم آورده است؛ قبل از كودتا همگي مانند سربازان روشنگري در روز روشن با مظاهر ظلم و تبعيض و فقر و فساد مبارزه مي كرديم. اما بعد از كودتا بسيراي از ما را در شب تاريك به دام انداختند و در تنهایی در بندمان كردند. با اين حال همه كساني كه براي نجات كشور از ظلم و غارت و فريب جان خود را قمار مي كنند و به روشنگري مردم مي پردازند، بی‌یار و یاور در سلولهاي انفرادي مقاومت می‌كنند، تنها و برهنه پیش روی جلادانی قرار مي گيرند كه صورتشان معلوم نيست، خوب خورده و خوب پوشیده اند و بر جسم بی‌نوای آن‌ها غلبه مي كنند اما روحشان را نمي توانند به بند بكشند. شكنجه‌گرانی كه وجدانهاي خواب و قدرت نظامي ایشان را محق جلوه می‌دهد اما برحق نيستند. ياران مردم، تنها و بدون دستی محبت‌آمیز یا كلامی تشویق كننده، در بن تنهایی‌شان، هنوز دارند از من و شما و مردمان و از حقوقمان حمایت می‌كنند. از حقوق همه ما، همه همراهان آنها در نهضت مبارزه با تباهي و مردمي كه شايد اصلا" خبر نداشته باشند چنين تلاشهايي مي شود. و يادمان نرود آنها مبارزاني آموزش ديده نيستند. كساني هستند مانند ما و گاهي رنجورتر و نحيف تر از ما، كه فقط براي آينده اي بهتر براي همه تلاش مي كنند تا نصيب يك ملت شود. یك كلمه اعتراف يك دانشجوي بيست ساله كافی است كه ده‌ها و صدها دستگیری دیگر رخ دهد. اما مي بينيم كه اينان با پشتوانه حق خواهي شان، چگونه محكم و استوار مي ايستند و ناله بازجويان را در آورده اند. مسئولیت تمام عیار در تنهایی تمام عیار! آیا این همان تعریف آزادی ما نیست؟ همه آنها مسئوليت خويش را دريافته اند و مقاومت مي كنند. بر ماست كه يك بار بنشينيم و در تنهايي وجدان خود بينديشيم كه ما چه بايد بكنيم؟

این محرومیت، این تنهایی، این مخاطره عظیم برای همه یكسان است. اما شكل و شيوه اش فرق مي كند. ممكن است برای رهبران و افراد عادي جنبش يك شكل نباشد؛ اما هيچكس از نيرنگ و جنايت در امان نخواهد بود. مجازات برای كسانی كه پیغام‌ها را با پوستر و ايميل و sms به سايرين می‌رساندند و برای كسانی كه كل جنبش را مديريت می‌كنند یكسان است؛ اسارت، تبعید و مرگ. براي همين است كه اين جبش، هزاران رهبر و هزاران سرباز خودساخته دارد كه گاهي بزرگترين هزينه ها را مي دهند. هیچ ارتشی در جهان وجود ندارد كه خطر برای فرمانده كل آن با یك سربازش چنین یكسان باشد و برای همین قيام سبز ملت ما، حقيقتا" یك جمهوری راستین است! سرباز و فرمانده در معرض همان خطر، همان طردشدگی، همان مسئولیت تمام عیار و همان آزادی مطلق درون نظام فردا هستند.

به این ترتیب، در اوج نيرنگ و جنايت حاكمان، قوی‌ترین جنبش مردمي در ايران بنا شده و راه خود را به سوي آزادي كامل از ذلت يافته است. هر یك از شهروندان این جنبش می‌داند كه مدیون همه دیگران است و فقط می‌تواند بر خودش تكیه كند؛ هيچكس متوقع و طلبكار نيست و هر كدام از آن‌ها در تنهایی‌، به نقش تاریخی خود واقف است. هر یك از ما، در مقابله با جباران و حاكمان مستبد، پای قراردادی آزادانه و غیرقابل فسخ با "خود" ایستاده ايم‌ و با انتخاب آزادانه خود، آزادی را برای همه انتخاب مي كنيم، حتي اگر بهاي آن مرگ و شهادتمان باشد. این خيزش سبز بدون نهادها، بدون ارتش و بدون پلیس چیزی است كه هر ايراني می‌بایست در هر لحظه به دست بياورد و بر علیه حاكمان جائر حركت كند. و مژده بزرگ اينكه تاكنون، كسی در وظیفه‌اش درنمانده است. از فعالان سياسي و رهبران اصلي جنبش بگيريد تا همفكران مهاجر در خارج از وطن و از روشنگراني كه اكنون دربند هستند تا دانشجويان و كارگران و معلمان و مردم عادي، هيچكدام اين فرصت بزرگ را براي داشتن يك "زندگي" با عزت و يك احترام نفس دائمي از دست نداده اند.خواه اين عزت در زندگي بهتر در فردا تجسم پيدا كند، و يا در شهادتي عزتمندانه و شجاعانه در امروز.

ما امروز در آستانه يك خيزش سبز و تشكيل يك "جمهوری سبز" هستیم. باشد كه این جمهوری كه در روشنی روز برپا می‌شود، تلخي هاي اين شب سياه را براي آموختن و عبرت گرفتن به خاطر بسپارد، حفظ كند و فضيلتهاي تازه اي بنا كند.و باشد كه دنيايي بسازيم "شايسته زيستن". وگرنه چنانچه بر اين وضعيت رضايت دهيم، روزي هزار بار در مقابل همان سئوال قرار مي گيريم كه:"مرگ بهتر است تا..." دريغ كه آن زمان شايد ديگر نتوانيم كاري بكنيم! و اي بسا بميريم در حاليكه هنوز به فهرست قبرستان افزوده نشده ايم! بعيد مي دانم اين مردم ديگر به چيزي جز زندگي، بودن، عزت و انتخاب آزادانه رضايت بدهند و اين خبر بدي براي حاكمان تيره بخت نظام است.جمهوري سبز عملا" آغاز شده است و ما در آستانه صبح پيروزي ايستاده ايم.

پي نوشت: اين نوشته با الهام از نوشته اي از "ژان پل سارتر" بود.
نوشته اي بود از بابک داد در 1:34

"جمهوري سبز"


ما هيچ وقت به اندازه دوران بعد از كودتا آزاد نبوده‌ايم و در عين حال هيچوقت به اين اندازه سركوب نشده ايم! اما چندان هم ناراضي نيستيم! قبل از كودتاي 23 خرداد، ما همه حقوقمان و اولاً" حق بيان و حق اعتراض را از دست داده بوديم، اما هرگز به اندازه دوران بعد از كودتا نتوانستيم آزادانه و تمام عيار بر آن وضعيت تلخ برآشوبيم و انتقاداتمان را بر زبان بياوريم. كودتاي 23 خرداد به "مالباختگي تمام عيار ملت ما" عينيت بخشيد و باعث شد فرصتي بي نظير براي خيزش در مقابل ظلمي چند دهه اي را پيدا كنيم. اعتراض كرديم و سركوب شديم و باز برخاستيم و افتاديم. باز زدند و كشتند و ما هنوز بر مي خيزيم و هنوز هستيم.

قبل از كودتا هر روز، رو دررو، به ما توهين می‌شد و بايد سكوت می‌كرديم؛ ما را تك تك زنداني يا سركوب می‌كردند، به نام كارگر، دانشجو، معلم و روزنامه نگار! فارس، كرد، بلوچ، ترك،... بعد از كودتا هم چنين است، تازه دسته دسته به سوي زندانها مي برندمان، اما ما ديگر همان مردم نبوديم و نيستيم. هر يكي را كه مي گيرند، سايرين انگيزه مي يابند تا سخت تر شوند، مبارزه را جدي تر بگيرند و اين بساط فرعوني را در هم بپيچند! قبل از كودتا ما هر جايی، روی ديوارها، در روزنامه‌ها و بر رو‌ی پرده سينما، آن تصوير بی‌روح و دل به هم‌زنی را می‌ديديم كه حاكمان می‌خواستند از خودمان به خوردمان بدهند. ملتي ذليل و افسرده و توسري خور. اما بعد از كودتا ما خيابانها و سايتها را آنطوري نقاشي كرده ايم كه "ما مي خواهيم". آنچنان كه شور زندگي را در ما برانگيخته است و حالا حاكمان از ديوارها رو برمي گردانند و با سطل هاي رنگ، شبها به جان در و ديوار شهرها مي افتند و ديوارها را رنگ مي كنند تا "واقعيت زنده" ما را نبينند! بعد از كودتا همه ما انرژي فروخفته خود را رها كرده ايم و تبديل به "ما" شده ايم و اين آزادي را مديون شرايط بعد از كودتا هستيم! با تمام سختي ها و سياهي هايش. و چنانچه گفته اند: عدو شود سبب خير، اگر خدا خواهد!

بعد از همه اين سالها كه به نظر می‌رسید زهر استبداد و ستم در ذهن و جان ما رخنه كرده است، حالا ما ديگر زنده ايم و هر اندیشه صحیحی و هر قدم بظاهر كوچكي یك پیروزی بزرگ به شمار می‌آيد؛ از آن جایی كه حكومت با تمام قوا در پی آن است كه ساكت و خانه نشينمان كند، هر سخنی و هر حركتي و هر اقدام كوچكي، اعلام دوباره اصول و اعتراض مان محسوب می‌شود. از آن جایی كه ما را مزورانه به دام انداخته اند، هر حركت ما ارزش یك گام بزرگ را مي يابد. حال آن حركت نامه نگاشتن به رهبري باشد و يا نوشتن شعاري در پس كوچه اي در تاريكي شب. همه اين كارها ارزش مبارزه با ستم را پيدا كرده و توسط ملت ستايش مي شوند. قبل از كودتا، اوضاع و احوال غالباً دهشتناك زندگي ما‌، نهایتاً این امكان را برایمان فراهم می‌آورد كه، بدون نقاب و بدون حجاب، در آن وضعیت بی‌قرار كننده و تحمل ناپذیری كه حاكمان مي خواستند "زنده بمانيم!". بعد از كودتا ما در حال مبارزه با اين وضع، در حالي كه چوب و باتوم و گلوله مي خوريم و مي گريزيم و زنداني مي شويم و مي ميريم، تازه داريم "زندگي مي كنيم". تازه داريم لذت زندگي كردن را تجربه مي كنيم.

مبارزه، اسارت، مهاجرت، فرار و علی‌الخصوص مرگ (كه از مواجهه با آن در دوران‌های خوش‌تر شانه خالی می‌كردیم) اينك دغدغه دائمی ما شده است! و جالب است كه بيشتر زندگي را احساس مي كنيم، و در محاصره اينهمه "امكان مردن"، ما داريم بهتر از قبل "زندگي" مي كنيم. مي دانيم كه گريزي از اين نداريم كه بايستيم و با سياهي و تباهي مبارزه كنيم. حتي اگر نخواهيم وارد قضاياي سياسي شويم، ناگهان از يك جايي باتوم يا گاز اشك آور و احضاريه و زندان به زندگي ما سرك مي كشد و يا گلوله اي سرگردان قلب ما را نشانه مي رود، چنانكه بسياري از شهروندان بيگناه چنين كشته شدند. آموخته ايم كه این‌ اتفاقات ديگر قابل اجتناب نيستند و با خانه نشستن نمي شود از آنها جلوگيري كرد. حتي اگر در خانه اي در حومه شهر زندگي كنيم، از گزند حكومت در امان نيستييم و به زودي مرگ را با سلاحهاي برنده تري بنام "فقر مطلق" و يا "تبعيض" و "اعتياد" و "بزه" به در خانه هايمان مي آورند!

این‌ها سهم ما، سرنوشت ما و اساسا" واقعیت ما به مثابه يك "انسان" است؛ هر لحظه از زندگی‌مان تعبیر كامل این عبارت شده است كه"مرگ با عزت بهتر از زندگي ذليلانه است". قبل از كودتا هر كدام از ما كلاه خود را چسبيده بوديم ولي حالا باور داريم "يكي براي همه، همه براي يكي!" و براي همديگر چتري از مهرباني مي گسترانيم تا از گزند كودتاچيان در امان بمانيم! بنابراين هر تصمیمی كه هریك از ما برای خود مي گيرد، تصمیمی معتبر به حساب می‌آيد تا دست كم به باقيمانده زندگي خود معنا ببخشد. چرا كه حالا ديگر همگي ما "رو در روی مرگ" قرار گرفته ايم و هر بار سئوالي روبروي ماست به اين صورت كه "مرگ بهتر است تا ... ".

من در این جا روی سخنم آن دسته نخبگان و روشنفكران و مبارزان نیست كه در نهضت روشنگري مردم سهيم بوده و هستند، بلكه همه ايرانياني است كه در هر ساعت شبانه روز ، در این سالهاي سال در دلشان به ستمكاران تاريخ و يزيد و ابن ملجم و شمر لعنت فرستاده اند و از مظلومان تاريخ جانبداري كرده اند اما به اين ستم سياه كه سالهاست بر كشورمان حكومت مي كند، با قدرت "نه" نگفته اند! مي بينيد كه سبعیت و وحشيگري حاكمان هریك از ما را به نوعي به سوي نيستي و فلاكت سوق داده است و ديگر هرگونه سكوت ما خيانتي غيرقابل بخشش نسبت به خود و مردم است. مي بينيد كه بعد از كودتا هر يك از ما به نوعي، از خودمان سؤالاتی را مي پرسيم كه كسی از خود در زمان آرامش نمی‌پرسد؛ هریك از ما كه از جزئیات جنايات اين حكومت در زندانها اطلاع دارد - و كدام ايراني آزاده اي است كه دست كم یك بار صابون ظلم زندان و تبعيض و انواع ستم اين حكومت بر تنش نخورده باشد؟ - با اضطراب از خود می‌پرسیم، واقعا" اگر سكوت كنم از شر آنها در امان مي مانم؟ و آیا اگر دستگير و شكنجه شوم، تاب می‌آورم؟ آيا بيرون زندان زنده مي مانم يا درون زندان؟ و آيا اين بيرون، آزادم؟ مي بينيم كه ما ناگزير از خيزشي بر عليه اين همه ستم و ظلميم. ما ناگزير از يك قيام، يك قيام سبزيم. نسل ما يك قيام حق طلبانه اما سبز به تاريخ بدهكار است. وگرنه تاريخ يك ذلت و حقارت هميشگي به ما بدهكار خواهد بود.



به این ترتیب پایه‌ای‌ترین پرسش آزادی مطرح مي شود و ما مشرف به ژ‍رفترین معرفت و شناختی ايستاده ايم كه انسان می‌تواند از خودش داشته باشد. چرا كه راز انسان در "حد آزادی خویش" است، توانایی وی در مقاومت در مقابل ذلت و مصیبت و مرگ است.

شرایط تازه براي همه كسانی كه درگیر فعالیت‌های روشنگري مردم بودند تجربه جدیدی فراهم آورده است؛ قبل از كودتا همگي مانند سربازان روشنگري در روز روشن با مظاهر ظلم و تبعيض و فقر و فساد مبارزه مي كرديم. اما بعد از كودتا بسيراي از ما را در شب تاريك به دام انداختند و در تنهایی در بندمان كردند. با اين حال همه كساني كه براي نجات كشور از ظلم و غارت و فريب جان خود را قمار مي كنند و به روشنگري مردم مي پردازند، بی‌یار و یاور در سلولهاي انفرادي مقاومت می‌كنند، تنها و برهنه پیش روی جلادانی قرار مي گيرند كه صورتشان معلوم نيست، خوب خورده و خوب پوشیده اند و بر جسم بی‌نوای آن‌ها غلبه مي كنند اما روحشان را نمي توانند به بند بكشند. شكنجه‌گرانی كه وجدانهاي خواب و قدرت نظامي ایشان را محق جلوه می‌دهد اما برحق نيستند. ياران مردم، تنها و بدون دستی محبت‌آمیز یا كلامی تشویق كننده، در بن تنهایی‌شان، هنوز دارند از من و شما و مردمان و از حقوقمان حمایت می‌كنند. از حقوق همه ما، همه همراهان آنها در نهضت مبارزه با تباهي و مردمي كه شايد اصلا" خبر نداشته باشند چنين تلاشهايي مي شود. و يادمان نرود آنها مبارزاني آموزش ديده نيستند. كساني هستند مانند ما و گاهي رنجورتر و نحيف تر از ما، كه فقط براي آينده اي بهتر براي همه تلاش مي كنند تا نصيب يك ملت شود. یك كلمه اعتراف يك دانشجوي بيست ساله كافی است كه ده‌ها و صدها دستگیری دیگر رخ دهد. اما مي بينيم كه اينان با پشتوانه حق خواهي شان، چگونه محكم و استوار مي ايستند و ناله بازجويان را در آورده اند. مسئولیت تمام عیار در تنهایی تمام عیار! آیا این همان تعریف آزادی ما نیست؟ همه آنها مسئوليت خويش را دريافته اند و مقاومت مي كنند. بر ماست كه يك بار بنشينيم و در تنهايي وجدان خود بينديشيم كه ما چه بايد بكنيم؟

این محرومیت، این تنهایی، این مخاطره عظیم برای همه یكسان است. اما شكل و شيوه اش فرق مي كند. ممكن است برای رهبران و افراد عادي جنبش يك شكل نباشد؛ اما هيچكس از نيرنگ و جنايت در امان نخواهد بود. مجازات برای كسانی كه پیغام‌ها را با پوستر و ايميل و sms به سايرين می‌رساندند و برای كسانی كه كل جنبش را مديريت می‌كنند یكسان است؛ اسارت، تبعید و مرگ. براي همين است كه اين جبش، هزاران رهبر و هزاران سرباز خودساخته دارد كه گاهي بزرگترين هزينه ها را مي دهند. هیچ ارتشی در جهان وجود ندارد كه خطر برای فرمانده كل آن با یك سربازش چنین یكسان باشد و برای همین قيام سبز ملت ما، حقيقتا" یك جمهوری راستین است! سرباز و فرمانده در معرض همان خطر، همان طردشدگی، همان مسئولیت تمام عیار و همان آزادی مطلق درون نظام فردا هستند.

به این ترتیب، در اوج نيرنگ و جنايت حاكمان، قوی‌ترین جنبش مردمي در ايران بنا شده و راه خود را به سوي آزادي كامل از ذلت يافته است. هر یك از شهروندان این جنبش می‌داند كه مدیون همه دیگران است و فقط می‌تواند بر خودش تكیه كند؛ هيچكس متوقع و طلبكار نيست و هر كدام از آن‌ها در تنهایی‌، به نقش تاریخی خود واقف است. هر یك از ما، در مقابله با جباران و حاكمان مستبد، پای قراردادی آزادانه و غیرقابل فسخ با "خود" ایستاده ايم‌ و با انتخاب آزادانه خود، آزادی را برای همه انتخاب مي كنيم، حتي اگر بهاي آن مرگ و شهادتمان باشد. این خيزش سبز بدون نهادها، بدون ارتش و بدون پلیس چیزی است كه هر ايراني می‌بایست در هر لحظه به دست بياورد و بر علیه حاكمان جائر حركت كند. و مژده بزرگ اينكه تاكنون، كسی در وظیفه‌اش درنمانده است. از فعالان سياسي و رهبران اصلي جنبش بگيريد تا همفكران مهاجر در خارج از وطن و از روشنگراني كه اكنون دربند هستند تا دانشجويان و كارگران و معلمان و مردم عادي، هيچكدام اين فرصت بزرگ را براي داشتن يك "زندگي" با عزت و يك احترام نفس دائمي از دست نداده اند.خواه اين عزت در زندگي بهتر در فردا تجسم پيدا كند، و يا در شهادتي عزتمندانه و شجاعانه در امروز.

ما امروز در آستانه يك خيزش سبز و تشكيل يك "جمهوری سبز" هستیم. باشد كه این جمهوری كه در روشنی روز برپا می‌شود، تلخي هاي اين شب سياه را براي آموختن و عبرت گرفتن به خاطر بسپارد، حفظ كند و فضيلتهاي تازه اي بنا كند.و باشد كه دنيايي بسازيم "شايسته زيستن". وگرنه چنانچه بر اين وضعيت رضايت دهيم، روزي هزار بار در مقابل همان سئوال قرار مي گيريم كه:"مرگ بهتر است تا..." دريغ كه آن زمان شايد ديگر نتوانيم كاري بكنيم! و اي بسا بميريم در حاليكه هنوز به فهرست قبرستان افزوده نشده ايم! بعيد مي دانم اين مردم ديگر به چيزي جز زندگي، بودن، عزت و انتخاب آزادانه رضايت بدهند و اين خبر بدي براي حاكمان تيره بخت نظام است.جمهوري سبز عملا" آغاز شده است و ما در آستانه صبح پيروزي ايستاده ايم.

پي نوشت: اين نوشته با الهام از نوشته اي از "ژان پل سارتر" بود.
نوشته اي بود از بابک داد در 1:34

"جمهوري سبز"


ما هيچ وقت به اندازه دوران بعد از كودتا آزاد نبوده‌ايم و در عين حال هيچوقت به اين اندازه سركوب نشده ايم! اما چندان هم ناراضي نيستيم! قبل از كودتاي 23 خرداد، ما همه حقوقمان و اولاً" حق بيان و حق اعتراض را از دست داده بوديم، اما هرگز به اندازه دوران بعد از كودتا نتوانستيم آزادانه و تمام عيار بر آن وضعيت تلخ برآشوبيم و انتقاداتمان را بر زبان بياوريم. كودتاي 23 خرداد به "مالباختگي تمام عيار ملت ما" عينيت بخشيد و باعث شد فرصتي بي نظير براي خيزش در مقابل ظلمي چند دهه اي را پيدا كنيم. اعتراض كرديم و سركوب شديم و باز برخاستيم و افتاديم. باز زدند و كشتند و ما هنوز بر مي خيزيم و هنوز هستيم.

قبل از كودتا هر روز، رو دررو، به ما توهين می‌شد و بايد سكوت می‌كرديم؛ ما را تك تك زنداني يا سركوب می‌كردند، به نام كارگر، دانشجو، معلم و روزنامه نگار! فارس، كرد، بلوچ، ترك،... بعد از كودتا هم چنين است، تازه دسته دسته به سوي زندانها مي برندمان، اما ما ديگر همان مردم نبوديم و نيستيم. هر يكي را كه مي گيرند، سايرين انگيزه مي يابند تا سخت تر شوند، مبارزه را جدي تر بگيرند و اين بساط فرعوني را در هم بپيچند! قبل از كودتا ما هر جايی، روی ديوارها، در روزنامه‌ها و بر رو‌ی پرده سينما، آن تصوير بی‌روح و دل به هم‌زنی را می‌ديديم كه حاكمان می‌خواستند از خودمان به خوردمان بدهند. ملتي ذليل و افسرده و توسري خور. اما بعد از كودتا ما خيابانها و سايتها را آنطوري نقاشي كرده ايم كه "ما مي خواهيم". آنچنان كه شور زندگي را در ما برانگيخته است و حالا حاكمان از ديوارها رو برمي گردانند و با سطل هاي رنگ، شبها به جان در و ديوار شهرها مي افتند و ديوارها را رنگ مي كنند تا "واقعيت زنده" ما را نبينند! بعد از كودتا همه ما انرژي فروخفته خود را رها كرده ايم و تبديل به "ما" شده ايم و اين آزادي را مديون شرايط بعد از كودتا هستيم! با تمام سختي ها و سياهي هايش. و چنانچه گفته اند: عدو شود سبب خير، اگر خدا خواهد!

بعد از همه اين سالها كه به نظر می‌رسید زهر استبداد و ستم در ذهن و جان ما رخنه كرده است، حالا ما ديگر زنده ايم و هر اندیشه صحیحی و هر قدم بظاهر كوچكي یك پیروزی بزرگ به شمار می‌آيد؛ از آن جایی كه حكومت با تمام قوا در پی آن است كه ساكت و خانه نشينمان كند، هر سخنی و هر حركتي و هر اقدام كوچكي، اعلام دوباره اصول و اعتراض مان محسوب می‌شود. از آن جایی كه ما را مزورانه به دام انداخته اند، هر حركت ما ارزش یك گام بزرگ را مي يابد. حال آن حركت نامه نگاشتن به رهبري باشد و يا نوشتن شعاري در پس كوچه اي در تاريكي شب. همه اين كارها ارزش مبارزه با ستم را پيدا كرده و توسط ملت ستايش مي شوند. قبل از كودتا، اوضاع و احوال غالباً دهشتناك زندگي ما‌، نهایتاً این امكان را برایمان فراهم می‌آورد كه، بدون نقاب و بدون حجاب، در آن وضعیت بی‌قرار كننده و تحمل ناپذیری كه حاكمان مي خواستند "زنده بمانيم!". بعد از كودتا ما در حال مبارزه با اين وضع، در حالي كه چوب و باتوم و گلوله مي خوريم و مي گريزيم و زنداني مي شويم و مي ميريم، تازه داريم "زندگي مي كنيم". تازه داريم لذت زندگي كردن را تجربه مي كنيم.

مبارزه، اسارت، مهاجرت، فرار و علی‌الخصوص مرگ (كه از مواجهه با آن در دوران‌های خوش‌تر شانه خالی می‌كردیم) اينك دغدغه دائمی ما شده است! و جالب است كه بيشتر زندگي را احساس مي كنيم، و در محاصره اينهمه "امكان مردن"، ما داريم بهتر از قبل "زندگي" مي كنيم. مي دانيم كه گريزي از اين نداريم كه بايستيم و با سياهي و تباهي مبارزه كنيم. حتي اگر نخواهيم وارد قضاياي سياسي شويم، ناگهان از يك جايي باتوم يا گاز اشك آور و احضاريه و زندان به زندگي ما سرك مي كشد و يا گلوله اي سرگردان قلب ما را نشانه مي رود، چنانكه بسياري از شهروندان بيگناه چنين كشته شدند. آموخته ايم كه این‌ اتفاقات ديگر قابل اجتناب نيستند و با خانه نشستن نمي شود از آنها جلوگيري كرد. حتي اگر در خانه اي در حومه شهر زندگي كنيم، از گزند حكومت در امان نيستييم و به زودي مرگ را با سلاحهاي برنده تري بنام "فقر مطلق" و يا "تبعيض" و "اعتياد" و "بزه" به در خانه هايمان مي آورند!

این‌ها سهم ما، سرنوشت ما و اساسا" واقعیت ما به مثابه يك "انسان" است؛ هر لحظه از زندگی‌مان تعبیر كامل این عبارت شده است كه"مرگ با عزت بهتر از زندگي ذليلانه است". قبل از كودتا هر كدام از ما كلاه خود را چسبيده بوديم ولي حالا باور داريم "يكي براي همه، همه براي يكي!" و براي همديگر چتري از مهرباني مي گسترانيم تا از گزند كودتاچيان در امان بمانيم! بنابراين هر تصمیمی كه هریك از ما برای خود مي گيرد، تصمیمی معتبر به حساب می‌آيد تا دست كم به باقيمانده زندگي خود معنا ببخشد. چرا كه حالا ديگر همگي ما "رو در روی مرگ" قرار گرفته ايم و هر بار سئوالي روبروي ماست به اين صورت كه "مرگ بهتر است تا ... ".

من در این جا روی سخنم آن دسته نخبگان و روشنفكران و مبارزان نیست كه در نهضت روشنگري مردم سهيم بوده و هستند، بلكه همه ايرانياني است كه در هر ساعت شبانه روز ، در این سالهاي سال در دلشان به ستمكاران تاريخ و يزيد و ابن ملجم و شمر لعنت فرستاده اند و از مظلومان تاريخ جانبداري كرده اند اما به اين ستم سياه كه سالهاست بر كشورمان حكومت مي كند، با قدرت "نه" نگفته اند! مي بينيد كه سبعیت و وحشيگري حاكمان هریك از ما را به نوعي به سوي نيستي و فلاكت سوق داده است و ديگر هرگونه سكوت ما خيانتي غيرقابل بخشش نسبت به خود و مردم است. مي بينيد كه بعد از كودتا هر يك از ما به نوعي، از خودمان سؤالاتی را مي پرسيم كه كسی از خود در زمان آرامش نمی‌پرسد؛ هریك از ما كه از جزئیات جنايات اين حكومت در زندانها اطلاع دارد - و كدام ايراني آزاده اي است كه دست كم یك بار صابون ظلم زندان و تبعيض و انواع ستم اين حكومت بر تنش نخورده باشد؟ - با اضطراب از خود می‌پرسیم، واقعا" اگر سكوت كنم از شر آنها در امان مي مانم؟ و آیا اگر دستگير و شكنجه شوم، تاب می‌آورم؟ آيا بيرون زندان زنده مي مانم يا درون زندان؟ و آيا اين بيرون، آزادم؟ مي بينيم كه ما ناگزير از خيزشي بر عليه اين همه ستم و ظلميم. ما ناگزير از يك قيام، يك قيام سبزيم. نسل ما يك قيام حق طلبانه اما سبز به تاريخ بدهكار است. وگرنه تاريخ يك ذلت و حقارت هميشگي به ما بدهكار خواهد بود.



به این ترتیب پایه‌ای‌ترین پرسش آزادی مطرح مي شود و ما مشرف به ژ‍رفترین معرفت و شناختی ايستاده ايم كه انسان می‌تواند از خودش داشته باشد. چرا كه راز انسان در "حد آزادی خویش" است، توانایی وی در مقاومت در مقابل ذلت و مصیبت و مرگ است.

شرایط تازه براي همه كسانی كه درگیر فعالیت‌های روشنگري مردم بودند تجربه جدیدی فراهم آورده است؛ قبل از كودتا همگي مانند سربازان روشنگري در روز روشن با مظاهر ظلم و تبعيض و فقر و فساد مبارزه مي كرديم. اما بعد از كودتا بسيراي از ما را در شب تاريك به دام انداختند و در تنهایی در بندمان كردند. با اين حال همه كساني كه براي نجات كشور از ظلم و غارت و فريب جان خود را قمار مي كنند و به روشنگري مردم مي پردازند، بی‌یار و یاور در سلولهاي انفرادي مقاومت می‌كنند، تنها و برهنه پیش روی جلادانی قرار مي گيرند كه صورتشان معلوم نيست، خوب خورده و خوب پوشیده اند و بر جسم بی‌نوای آن‌ها غلبه مي كنند اما روحشان را نمي توانند به بند بكشند. شكنجه‌گرانی كه وجدانهاي خواب و قدرت نظامي ایشان را محق جلوه می‌دهد اما برحق نيستند. ياران مردم، تنها و بدون دستی محبت‌آمیز یا كلامی تشویق كننده، در بن تنهایی‌شان، هنوز دارند از من و شما و مردمان و از حقوقمان حمایت می‌كنند. از حقوق همه ما، همه همراهان آنها در نهضت مبارزه با تباهي و مردمي كه شايد اصلا" خبر نداشته باشند چنين تلاشهايي مي شود. و يادمان نرود آنها مبارزاني آموزش ديده نيستند. كساني هستند مانند ما و گاهي رنجورتر و نحيف تر از ما، كه فقط براي آينده اي بهتر براي همه تلاش مي كنند تا نصيب يك ملت شود. یك كلمه اعتراف يك دانشجوي بيست ساله كافی است كه ده‌ها و صدها دستگیری دیگر رخ دهد. اما مي بينيم كه اينان با پشتوانه حق خواهي شان، چگونه محكم و استوار مي ايستند و ناله بازجويان را در آورده اند. مسئولیت تمام عیار در تنهایی تمام عیار! آیا این همان تعریف آزادی ما نیست؟ همه آنها مسئوليت خويش را دريافته اند و مقاومت مي كنند. بر ماست كه يك بار بنشينيم و در تنهايي وجدان خود بينديشيم كه ما چه بايد بكنيم؟

این محرومیت، این تنهایی، این مخاطره عظیم برای همه یكسان است. اما شكل و شيوه اش فرق مي كند. ممكن است برای رهبران و افراد عادي جنبش يك شكل نباشد؛ اما هيچكس از نيرنگ و جنايت در امان نخواهد بود. مجازات برای كسانی كه پیغام‌ها را با پوستر و ايميل و sms به سايرين می‌رساندند و برای كسانی كه كل جنبش را مديريت می‌كنند یكسان است؛ اسارت، تبعید و مرگ. براي همين است كه اين جبش، هزاران رهبر و هزاران سرباز خودساخته دارد كه گاهي بزرگترين هزينه ها را مي دهند. هیچ ارتشی در جهان وجود ندارد كه خطر برای فرمانده كل آن با یك سربازش چنین یكسان باشد و برای همین قيام سبز ملت ما، حقيقتا" یك جمهوری راستین است! سرباز و فرمانده در معرض همان خطر، همان طردشدگی، همان مسئولیت تمام عیار و همان آزادی مطلق درون نظام فردا هستند.

به این ترتیب، در اوج نيرنگ و جنايت حاكمان، قوی‌ترین جنبش مردمي در ايران بنا شده و راه خود را به سوي آزادي كامل از ذلت يافته است. هر یك از شهروندان این جنبش می‌داند كه مدیون همه دیگران است و فقط می‌تواند بر خودش تكیه كند؛ هيچكس متوقع و طلبكار نيست و هر كدام از آن‌ها در تنهایی‌، به نقش تاریخی خود واقف است. هر یك از ما، در مقابله با جباران و حاكمان مستبد، پای قراردادی آزادانه و غیرقابل فسخ با "خود" ایستاده ايم‌ و با انتخاب آزادانه خود، آزادی را برای همه انتخاب مي كنيم، حتي اگر بهاي آن مرگ و شهادتمان باشد. این خيزش سبز بدون نهادها، بدون ارتش و بدون پلیس چیزی است كه هر ايراني می‌بایست در هر لحظه به دست بياورد و بر علیه حاكمان جائر حركت كند. و مژده بزرگ اينكه تاكنون، كسی در وظیفه‌اش درنمانده است. از فعالان سياسي و رهبران اصلي جنبش بگيريد تا همفكران مهاجر در خارج از وطن و از روشنگراني كه اكنون دربند هستند تا دانشجويان و كارگران و معلمان و مردم عادي، هيچكدام اين فرصت بزرگ را براي داشتن يك "زندگي" با عزت و يك احترام نفس دائمي از دست نداده اند.خواه اين عزت در زندگي بهتر در فردا تجسم پيدا كند، و يا در شهادتي عزتمندانه و شجاعانه در امروز.

ما امروز در آستانه يك خيزش سبز و تشكيل يك "جمهوری سبز" هستیم. باشد كه این جمهوری كه در روشنی روز برپا می‌شود، تلخي هاي اين شب سياه را براي آموختن و عبرت گرفتن به خاطر بسپارد، حفظ كند و فضيلتهاي تازه اي بنا كند.و باشد كه دنيايي بسازيم "شايسته زيستن". وگرنه چنانچه بر اين وضعيت رضايت دهيم، روزي هزار بار در مقابل همان سئوال قرار مي گيريم كه:"مرگ بهتر است تا..." دريغ كه آن زمان شايد ديگر نتوانيم كاري بكنيم! و اي بسا بميريم در حاليكه هنوز به فهرست قبرستان افزوده نشده ايم! بعيد مي دانم اين مردم ديگر به چيزي جز زندگي، بودن، عزت و انتخاب آزادانه رضايت بدهند و اين خبر بدي براي حاكمان تيره بخت نظام است.جمهوري سبز عملا" آغاز شده است و ما در آستانه صبح پيروزي ايستاده ايم.

پي نوشت: اين نوشته با الهام از نوشته اي از "ژان پل سارتر" بود.
نوشته اي بود از بابک داد در 1:34

درخواست صدور حکم بازداشت بین المللی برای خامنه ای

Image and video hosting by TinyPic