Monday, January 11, 2010

فراخوان 40 میلیون ایرانی برای رفراندوم سرنوشت


جنبش سبز به مرحله ای رسیده است که باید با اتکا بر تمام ظرفیت های خود و حفظ اعتماد به نفس، نقش راهگشایی سیاسی خود را بر عهده گیرد. فراخوان رفراندوم مردمی 40 میلیون ایرانی در داخل و خارج از کشور، امری بسیار بزرگ و دشوار ولی انجام شدنی است. شور و نشاط و انگیزه در خور توجه آحاد مردم ایران، این ناممکن را ممکن خواهد نمود.
حکومت در 6 ماه گذشته نشان داده که از برانگیختن مردم و کشانیدن آنها به خیابانها عاجز مانده است. حتی این ایده که با سناریوی پاره کردن عکس و توهین به مقدسات بتوانند سبب تحریک مردم شوند نیز شکست خورد. تجمع 9 دیماه در میدان انقلاب نیز در شرایطی که آخرین بقایای ابهت حکومت در روز عاشورا از بین رفته بود، بنا به تصمیم رهبری بعنوان یک چاره فوری برای تجدید روحیه حکومت در نظر گرفته شد و آمار آن از 2.5 میلیون توسط علم الهدا به 3.5 میلیون توسط وزارت کشور و پس از آن به 4 میلیون نفر توسط روزنامه کیهان افزایش پیدا کرد و سرانجام توسط خود خامنه ای در سخنرانی 19 دی به دهها میلیون نفر ارتقاء یافت تا از ضمیر نهان حکومت خبر دهد که تا چه حد از این رویگردانی مردم برآشفته اند، مردمی که دیگر فریب تبلیغات حاکمان را نمی خورند. کل مساحت تجمع 9 دی، در خوش بینانه ترین حالت 120 هزار متر مربع بود و با اندکی شعور می توان فهمید که در چنین فضایی چند هزار نفر را می توان جای داد.
حتی سخنانی که توسط سردار نقدی عراقی پرتاب شد مبنی بر اینکه مسئولین مانع از آمدن میلیونها کفن پوش از شهرستانها به تهران شدند، همچنان حکایت تلخ رؤیاهای محقق نشده و نقشه های بر آب رفته آقایان است.
از طرفی بنا به ادعای سران حکومت، نیروی انتظامی 8 ماه است که کف خیابانها است و علاوه بر خستگی جسمی و فرسودگی روحی، از معلق زدنهای جدید حکومت و احضار و بازجوئی فرماندهان این نیرو بشدت بستوه آمده و عصبی و مأیوس است. خودزنی ها، گزارشات ویژه، انتقاد از خود رادیو و تلویزیونی، استعفاء ها و قهر کردن ها، متهم کردن یکدیگر، دعوت به صبر و خودداری از اقدامات خودسرانه و دهها رویکرد جدید حکومت نیز بیشتر از آنکه نشان از داشتن برنامه ای روشن داشته باشد، حکایت از سردرگمی و تشدید اختلافات داخلی حکومت دارد.
استراتژی روز حکومت این است که به هر وسیله ممکن و با دادن امتیازات، بتواند وضعیت را تا قبل از 22 بهمن، به وضعیت قبل از 30 خرداد برگرداند، مقطعی که مطالبات مردم در حد اعتراض به نتیجه انتخابات بود. در بین نزدیکان به حکومت از قول رهبر نقل می شود که : «ایشان می گویند اگر شرایط به قبل از 30 خرداد برگشته و مطالبات مخالفان فقط در حد نتیجه انتخابات باشد، می توان در مورد آن فکری کرد و چاره ای اندیشید، ولی با شرایط فعلی که هدف معترضان براندازی کل حکومت است، ما چاره ای جز مقابله و برخورد قاطع نداریم» و این اشاره رهبری این امید را در طیف معتدل حکومت ایجاد نموده که اگر بتوانند نظر رهبر را تأمین نموده و سطح مطالبات مردم را در حد احمدی نژاد کاهش دهند، آنگاه رهبر نسبت به کنار گذاشتن احمدی نژاد انعطاف نشان داده و بحران برطرف خواهد شد.
با این تحلیل خامنه ای که عزل احمدی نژاد در شرایط فعلی هیچ اثری بر خاموش کردن اعتراضات نخواهد داشت نمی توان مخالفت کرد، ولی اینکه رهبر فکر می کند بتواند بخشی از تاریخ را قیچی کرده و اوضاع را به قبل از 30 خرداد برگرداند، به روزهایی که شعار مردم فقط سکوت بود و حداکثر اینکه رای من کجاست و هنوز کسی مرگ بر دیکتاتور نگفته بود، آرزویی برآورده نشدنی است. حتی یک لحظه از تاریخ را نمی توان حذف کرد، تاریخ همانند کتاب یا فیلم نیست که توسط ممیزی حکومت بُرش خورده و حذف و اضافه شود.
مشکل حکومت این است که همه ناچارند همچون میمون از حرکات رهبر تقلید و گفته های وی را تکرار کنند. فعلاً آخرین دستور این است که همه بگویند:

- اعتراضات مردم نسبت به نتیجه انتخابات باید شنیده می شد.
- تا قبل از 30 خرداد مردم معترض در خیابانها بودند و بعد از آن اغتشاشگران کنترل اعتراضات را بدست گرفتند.
- باید حساب مردم را از اغتشاشگران و ساختارشکنان جدا کرد.
- این دعوا، دعوایی بین موسوی و کروبی با احمدی نژاد است که هر دو طرف هم دارای اشتباهاتی هستند و اگر قرار بر رسیدگی باشد باید به خطاهای هر دو رسیدگی کرد.
- باید به مردم عادی که اعتراض دارند اجازه ابراز نظر داده و همزمان با اغتشاشگران و عوامل بیگانه بشدت برخورد نمود.
- سازمان قضائی نیروهای مسلح با قاطعیت به تخلفات نیروهای انتظامی و نظامی رسیدگی کرده و متخلفین را مجازات می کند، زیرا این تخلفات را خودسرانه انجام داده و دستوری برای آن نداشته اند.
- همه فجایع پس از انتخابات فقط محدود به کهریزک است که آنهم توسط افراد معدودی در قوه
قضائیه و نیروی انتظامی انجام شده و تمام تلاش رهبر بر جلوگیری از این فجایع بوده است.

با اندکی دقت ملاحظه می شود که همه تلاش برای تقلیل جنبش سبز در حد تقابل با احمدی نژاد و بیرون کشیدن عبای رهبری از زیر پای مردم است. قرار است احمدی نژاد و رهبران حنبش سبز بعنوان دو طرف بازیگوشی که شیطنت کرده و مملکت را بهم ریخته و ایجاد بحران نموده اند معرفی شده و پس از جا افتادن سناریو، ناگهان رهبر در حالیکه شمشیر عدالت را در دست دارد، سوار بر اسبی سفید از راه رسیده و با کرامات ملکوتی خود هر دو طرف را گوشمالی داده و عدالت و آرامش را برقرار نماید.
ولی آیا براستی راهی برای نجات عبای رهبری وجود دارد؟
واقعیت این است که محدوده نفوذ حکومت از چارچوب حکومت فراتر نرفته و کمترین اثری بر مردم نخواهد داشت. در سناریوی جدید هم هر کاری بکنند در حق خودشان کرده اند و فقط منفعت آن به مردم خواهد رسید. مردم در هفته پس از انتخابات فقط به نتیجه انتخابات معترض بودند ولی این رهبر بود که بر روی مردم اسلحه کشید و فرمان کشتار صادر کرد. جنایات روز عاشورا نیز بعنوان بزرگترین لکه ننگ یک حاکم در تاریخ این کشور، بر پیشانی خامنه ای و در تاریخ ایران ثبت شده است.
عملکرد سناریوی جدید حکومت سبب شدت یافتن اختلافات داخلی خود حکومت و دلسردی بیشتر نیروهای امنیتی و نظامی و انتظامی گردیده و حقایق بسیاری را نیز برای قلیل هواداران باقیمانده حکومت روشن خواهد کرد.

وظیفه تاریخی جنبش سبز
شک نیست که هر یک روز بقای بیشتر این حکومت، نتیجه ای بجز بیعدالتی و ظلم، و چپاول ثروتهای ملی و عقبگرد کردن کشور نخواهد داشت. جمهوری اسلامی هر یک روزی که بیشتر دوام داشته باشد مرتکب جنایات افزونتری خواهد شد.
برای نجات میهن و بمنظور پایان دادن به استبداد و دیکتاتوری، ما این توان و قدرت را داریم که دست بدست یکدیگر داده و حکومت را به مصاف سرنوشت فراخوانیم. ما می توانیم به تمام ملتهای دنیا اعلام نمائیم که قصد داریم بزرگترین حضور مردمی تاریخ معاصر را برای دفاع از آزادی و دموکراسی با حضور 40 میلیون ایرانی برگزار نمائیم. راهپیمائی ما با سکوت و بدون هرگونه شعاری خواهد بود و تنها خواسته مردم در این راهپیمائی تاریخی «نه» گفتن به نظام حاکم است. حکومت اجازه نخواهد داشت نیروی نظامی و انتظامی به خیابانها بیاورد و نظم راهپیمائی توسط جوانان داوطلب با بازوبند سبز برقرار خواهد شد. ساعت شروع و خاتمه راهپیمائی مشخص بوده و ما بجز راهپیمائی سکوت، هدف دیگری نداشته و بلافاصله پس از اتمام ساعت مقرر، همه مردم به خانه هایشان بازخواهند گشت.
رفراندومی بسیار آرام و صلح آمیز و با تضمین اینکه هیچ خطری در این روز حکومت را تهدید نخواهد کرد.
جنبش سبز مایل است به همه افکار عمومی دنیا و به همه نهادها و سازمانهای بین المللی رسماً اعلام نماید که خواستار رفراندوم 40 میلیون نفری در روز 22 بهمن است و حکومت جمهوری اسلامی که ادعا دارد حکومتی مردمی است، وظیفه دارد بدون هیچگونه قید و شرطی با این ابراز نظر عمومی موافقت نماید. ما بدنبال فتح سنگرهای حکومت و جنگ خیابانی نیستیم و مایلیم بسیار انسانی و صلح جویانه به خیابانها آمده و با سکوت خود ابراز نظر نمائیم.
حکومت با چه توجیهی می تواند از یک راهپیمائی آرام سکوت جلوگیری نماید؟ آیا مایل است در انظار جهانیان، بجای پذیرش راه حلهای دموکراتیک و بشردوستانه، دست به خشونت زده و حمام خون براه بیاندازد؟
ما در عاشورا نشان دادیم که در مقابل گلوله و سرکوب کوتاه نیامده و با دست خالی در برابر استبداد می ایستیم. روز 22 بهمن هم پرشمار و مصمم خواهیم آمد. انتخاب بین یک راهپیمائی آرام و بدون شعار و یا احیاناً گزینه نامطلوب دیگری، در اختیار حکومت است. ما در هر صورت خواهیم آمد. ما فقط طالب این هستیم که تعداد واقعی معترضین به روشها و رفتارهای حکومت را روشن نمائیم و تنها جائی که امکان تقلب و دخالت حکومت در کم و زیاد کردن آمار وجود ندارد، خیابانها و موج زنده مردمی است که داوطلبانه و آگاهانه راه خود را انتخاب کرده اند.
عرف بشری و قوانین بین المللی و اخلاقیات جامعه ما، دفاع از خود را خشونت نمی داند. چنانچه دزد یا جنایتکاری به انسان حمله کند و فرد برای رفع تهاجم از خود دفاع نماید می توان آنرا خشونت نامید؟ هیچ عقل سلیمی قبول نمی کند که انسان حق دفاع از خودش را نداشته باشد.
توقع جنبش سبز این است که پس از اعلام فراخوان 40 میلیون نفری برای 22 بهمن، تا قبل از فرا رسیدن ماه بهمن، حکومت، روشن و واضح و بدون ابهام، اعلام رسمی نماید که آیا با راهپیمائی صلح آمیز مردم ایران همکاری خواهد نمود، که در این صورت ما ضمن استقبال از عقلانیت حکومت، به تشکیل کمیته های انتظامات برای برقراری نظم کامل راهپیمائی 22 بهمن مشغول خواهیم شد، یا اینکه خدای ناکرده نیت سوئی در ذهن داشته و مردم ناچار خواهند بود خود را برای دفاع در برابر خشونت و وحشیگری حکومت آماده نمایند.

فراخوان 40 میلیون ایرانی برای رفراندوم سرنوشت


جنبش سبز به مرحله ای رسیده است که باید با اتکا بر تمام ظرفیت های خود و حفظ اعتماد به نفس، نقش راهگشایی سیاسی خود را بر عهده گیرد. فراخوان رفراندوم مردمی 40 میلیون ایرانی در داخل و خارج از کشور، امری بسیار بزرگ و دشوار ولی انجام شدنی است. شور و نشاط و انگیزه در خور توجه آحاد مردم ایران، این ناممکن را ممکن خواهد نمود.
حکومت در 6 ماه گذشته نشان داده که از برانگیختن مردم و کشانیدن آنها به خیابانها عاجز مانده است. حتی این ایده که با سناریوی پاره کردن عکس و توهین به مقدسات بتوانند سبب تحریک مردم شوند نیز شکست خورد. تجمع 9 دیماه در میدان انقلاب نیز در شرایطی که آخرین بقایای ابهت حکومت در روز عاشورا از بین رفته بود، بنا به تصمیم رهبری بعنوان یک چاره فوری برای تجدید روحیه حکومت در نظر گرفته شد و آمار آن از 2.5 میلیون توسط علم الهدا به 3.5 میلیون توسط وزارت کشور و پس از آن به 4 میلیون نفر توسط روزنامه کیهان افزایش پیدا کرد و سرانجام توسط خود خامنه ای در سخنرانی 19 دی به دهها میلیون نفر ارتقاء یافت تا از ضمیر نهان حکومت خبر دهد که تا چه حد از این رویگردانی مردم برآشفته اند، مردمی که دیگر فریب تبلیغات حاکمان را نمی خورند. کل مساحت تجمع 9 دی، در خوش بینانه ترین حالت 120 هزار متر مربع بود و با اندکی شعور می توان فهمید که در چنین فضایی چند هزار نفر را می توان جای داد.
حتی سخنانی که توسط سردار نقدی عراقی پرتاب شد مبنی بر اینکه مسئولین مانع از آمدن میلیونها کفن پوش از شهرستانها به تهران شدند، همچنان حکایت تلخ رؤیاهای محقق نشده و نقشه های بر آب رفته آقایان است.
از طرفی بنا به ادعای سران حکومت، نیروی انتظامی 8 ماه است که کف خیابانها است و علاوه بر خستگی جسمی و فرسودگی روحی، از معلق زدنهای جدید حکومت و احضار و بازجوئی فرماندهان این نیرو بشدت بستوه آمده و عصبی و مأیوس است. خودزنی ها، گزارشات ویژه، انتقاد از خود رادیو و تلویزیونی، استعفاء ها و قهر کردن ها، متهم کردن یکدیگر، دعوت به صبر و خودداری از اقدامات خودسرانه و دهها رویکرد جدید حکومت نیز بیشتر از آنکه نشان از داشتن برنامه ای روشن داشته باشد، حکایت از سردرگمی و تشدید اختلافات داخلی حکومت دارد.
استراتژی روز حکومت این است که به هر وسیله ممکن و با دادن امتیازات، بتواند وضعیت را تا قبل از 22 بهمن، به وضعیت قبل از 30 خرداد برگرداند، مقطعی که مطالبات مردم در حد اعتراض به نتیجه انتخابات بود. در بین نزدیکان به حکومت از قول رهبر نقل می شود که : «ایشان می گویند اگر شرایط به قبل از 30 خرداد برگشته و مطالبات مخالفان فقط در حد نتیجه انتخابات باشد، می توان در مورد آن فکری کرد و چاره ای اندیشید، ولی با شرایط فعلی که هدف معترضان براندازی کل حکومت است، ما چاره ای جز مقابله و برخورد قاطع نداریم» و این اشاره رهبری این امید را در طیف معتدل حکومت ایجاد نموده که اگر بتوانند نظر رهبر را تأمین نموده و سطح مطالبات مردم را در حد احمدی نژاد کاهش دهند، آنگاه رهبر نسبت به کنار گذاشتن احمدی نژاد انعطاف نشان داده و بحران برطرف خواهد شد.
با این تحلیل خامنه ای که عزل احمدی نژاد در شرایط فعلی هیچ اثری بر خاموش کردن اعتراضات نخواهد داشت نمی توان مخالفت کرد، ولی اینکه رهبر فکر می کند بتواند بخشی از تاریخ را قیچی کرده و اوضاع را به قبل از 30 خرداد برگرداند، به روزهایی که شعار مردم فقط سکوت بود و حداکثر اینکه رای من کجاست و هنوز کسی مرگ بر دیکتاتور نگفته بود، آرزویی برآورده نشدنی است. حتی یک لحظه از تاریخ را نمی توان حذف کرد، تاریخ همانند کتاب یا فیلم نیست که توسط ممیزی حکومت بُرش خورده و حذف و اضافه شود.
مشکل حکومت این است که همه ناچارند همچون میمون از حرکات رهبر تقلید و گفته های وی را تکرار کنند. فعلاً آخرین دستور این است که همه بگویند:

- اعتراضات مردم نسبت به نتیجه انتخابات باید شنیده می شد.
- تا قبل از 30 خرداد مردم معترض در خیابانها بودند و بعد از آن اغتشاشگران کنترل اعتراضات را بدست گرفتند.
- باید حساب مردم را از اغتشاشگران و ساختارشکنان جدا کرد.
- این دعوا، دعوایی بین موسوی و کروبی با احمدی نژاد است که هر دو طرف هم دارای اشتباهاتی هستند و اگر قرار بر رسیدگی باشد باید به خطاهای هر دو رسیدگی کرد.
- باید به مردم عادی که اعتراض دارند اجازه ابراز نظر داده و همزمان با اغتشاشگران و عوامل بیگانه بشدت برخورد نمود.
- سازمان قضائی نیروهای مسلح با قاطعیت به تخلفات نیروهای انتظامی و نظامی رسیدگی کرده و متخلفین را مجازات می کند، زیرا این تخلفات را خودسرانه انجام داده و دستوری برای آن نداشته اند.
- همه فجایع پس از انتخابات فقط محدود به کهریزک است که آنهم توسط افراد معدودی در قوه
قضائیه و نیروی انتظامی انجام شده و تمام تلاش رهبر بر جلوگیری از این فجایع بوده است.

با اندکی دقت ملاحظه می شود که همه تلاش برای تقلیل جنبش سبز در حد تقابل با احمدی نژاد و بیرون کشیدن عبای رهبری از زیر پای مردم است. قرار است احمدی نژاد و رهبران حنبش سبز بعنوان دو طرف بازیگوشی که شیطنت کرده و مملکت را بهم ریخته و ایجاد بحران نموده اند معرفی شده و پس از جا افتادن سناریو، ناگهان رهبر در حالیکه شمشیر عدالت را در دست دارد، سوار بر اسبی سفید از راه رسیده و با کرامات ملکوتی خود هر دو طرف را گوشمالی داده و عدالت و آرامش را برقرار نماید.
ولی آیا براستی راهی برای نجات عبای رهبری وجود دارد؟
واقعیت این است که محدوده نفوذ حکومت از چارچوب حکومت فراتر نرفته و کمترین اثری بر مردم نخواهد داشت. در سناریوی جدید هم هر کاری بکنند در حق خودشان کرده اند و فقط منفعت آن به مردم خواهد رسید. مردم در هفته پس از انتخابات فقط به نتیجه انتخابات معترض بودند ولی این رهبر بود که بر روی مردم اسلحه کشید و فرمان کشتار صادر کرد. جنایات روز عاشورا نیز بعنوان بزرگترین لکه ننگ یک حاکم در تاریخ این کشور، بر پیشانی خامنه ای و در تاریخ ایران ثبت شده است.
عملکرد سناریوی جدید حکومت سبب شدت یافتن اختلافات داخلی خود حکومت و دلسردی بیشتر نیروهای امنیتی و نظامی و انتظامی گردیده و حقایق بسیاری را نیز برای قلیل هواداران باقیمانده حکومت روشن خواهد کرد.

وظیفه تاریخی جنبش سبز
شک نیست که هر یک روز بقای بیشتر این حکومت، نتیجه ای بجز بیعدالتی و ظلم، و چپاول ثروتهای ملی و عقبگرد کردن کشور نخواهد داشت. جمهوری اسلامی هر یک روزی که بیشتر دوام داشته باشد مرتکب جنایات افزونتری خواهد شد.
برای نجات میهن و بمنظور پایان دادن به استبداد و دیکتاتوری، ما این توان و قدرت را داریم که دست بدست یکدیگر داده و حکومت را به مصاف سرنوشت فراخوانیم. ما می توانیم به تمام ملتهای دنیا اعلام نمائیم که قصد داریم بزرگترین حضور مردمی تاریخ معاصر را برای دفاع از آزادی و دموکراسی با حضور 40 میلیون ایرانی برگزار نمائیم. راهپیمائی ما با سکوت و بدون هرگونه شعاری خواهد بود و تنها خواسته مردم در این راهپیمائی تاریخی «نه» گفتن به نظام حاکم است. حکومت اجازه نخواهد داشت نیروی نظامی و انتظامی به خیابانها بیاورد و نظم راهپیمائی توسط جوانان داوطلب با بازوبند سبز برقرار خواهد شد. ساعت شروع و خاتمه راهپیمائی مشخص بوده و ما بجز راهپیمائی سکوت، هدف دیگری نداشته و بلافاصله پس از اتمام ساعت مقرر، همه مردم به خانه هایشان بازخواهند گشت.
رفراندومی بسیار آرام و صلح آمیز و با تضمین اینکه هیچ خطری در این روز حکومت را تهدید نخواهد کرد.
جنبش سبز مایل است به همه افکار عمومی دنیا و به همه نهادها و سازمانهای بین المللی رسماً اعلام نماید که خواستار رفراندوم 40 میلیون نفری در روز 22 بهمن است و حکومت جمهوری اسلامی که ادعا دارد حکومتی مردمی است، وظیفه دارد بدون هیچگونه قید و شرطی با این ابراز نظر عمومی موافقت نماید. ما بدنبال فتح سنگرهای حکومت و جنگ خیابانی نیستیم و مایلیم بسیار انسانی و صلح جویانه به خیابانها آمده و با سکوت خود ابراز نظر نمائیم.
حکومت با چه توجیهی می تواند از یک راهپیمائی آرام سکوت جلوگیری نماید؟ آیا مایل است در انظار جهانیان، بجای پذیرش راه حلهای دموکراتیک و بشردوستانه، دست به خشونت زده و حمام خون براه بیاندازد؟
ما در عاشورا نشان دادیم که در مقابل گلوله و سرکوب کوتاه نیامده و با دست خالی در برابر استبداد می ایستیم. روز 22 بهمن هم پرشمار و مصمم خواهیم آمد. انتخاب بین یک راهپیمائی آرام و بدون شعار و یا احیاناً گزینه نامطلوب دیگری، در اختیار حکومت است. ما در هر صورت خواهیم آمد. ما فقط طالب این هستیم که تعداد واقعی معترضین به روشها و رفتارهای حکومت را روشن نمائیم و تنها جائی که امکان تقلب و دخالت حکومت در کم و زیاد کردن آمار وجود ندارد، خیابانها و موج زنده مردمی است که داوطلبانه و آگاهانه راه خود را انتخاب کرده اند.
عرف بشری و قوانین بین المللی و اخلاقیات جامعه ما، دفاع از خود را خشونت نمی داند. چنانچه دزد یا جنایتکاری به انسان حمله کند و فرد برای رفع تهاجم از خود دفاع نماید می توان آنرا خشونت نامید؟ هیچ عقل سلیمی قبول نمی کند که انسان حق دفاع از خودش را نداشته باشد.
توقع جنبش سبز این است که پس از اعلام فراخوان 40 میلیون نفری برای 22 بهمن، تا قبل از فرا رسیدن ماه بهمن، حکومت، روشن و واضح و بدون ابهام، اعلام رسمی نماید که آیا با راهپیمائی صلح آمیز مردم ایران همکاری خواهد نمود، که در این صورت ما ضمن استقبال از عقلانیت حکومت، به تشکیل کمیته های انتظامات برای برقراری نظم کامل راهپیمائی 22 بهمن مشغول خواهیم شد، یا اینکه خدای ناکرده نیت سوئی در ذهن داشته و مردم ناچار خواهند بود خود را برای دفاع در برابر خشونت و وحشیگری حکومت آماده نمایند.

فوری . فوری . فوری ... دانشجویان دانشگاه اصلی کشور یعنی دانشگاه تهران هم به تحریم امتحانات میپیوندند... درود بر شما دلاوران


در پی اعلام تحصن و تحریم امتحانات در برخی دانشگاه های کشور، دانشجویان دانشکده فنی دانشگاه تهران نیز با پخش خبرنامه هایی اولین قدم را در جهت اعلام اعتصاب و تحریم امتحانات را آغاز کردند.


به گزارش خبرنامه امیرکبیر دانشجویان دانشکده فنی با انتشار "خبرنامه اعتصاب سبز" اعلام کردند در اعتراض به بازداشت دانشجویان دست به تحصن خواهند زد.


این دانشجویان اعلام کرده اند که تنها با همراهی همکلاسی هایشان بر سر امتحانات حاضر خواهند شد.


در این نشریه همچنین اسامی ۱۱ دانشجوی دربند دانشگاه تهران عنوان شده است که عبارتند از: سجاد ساده، محمدحسین مشاعی، ادرشیر بانگیان، امین بنی هاشم، زهرا توسلی، علیرضا خالصیان، مهرداد بزرگ، حمید سوزنده، سینا ولایی، خسرو مقصودی و آرش احسان زاده.

فوری . فوری . فوری ... دانشجویان دانشگاه اصلی کشور یعنی دانشگاه تهران هم به تحریم امتحانات میپیوندند... درود بر شما دلاوران


در پی اعلام تحصن و تحریم امتحانات در برخی دانشگاه های کشور، دانشجویان دانشکده فنی دانشگاه تهران نیز با پخش خبرنامه هایی اولین قدم را در جهت اعلام اعتصاب و تحریم امتحانات را آغاز کردند.


به گزارش خبرنامه امیرکبیر دانشجویان دانشکده فنی با انتشار "خبرنامه اعتصاب سبز" اعلام کردند در اعتراض به بازداشت دانشجویان دست به تحصن خواهند زد.


این دانشجویان اعلام کرده اند که تنها با همراهی همکلاسی هایشان بر سر امتحانات حاضر خواهند شد.


در این نشریه همچنین اسامی ۱۱ دانشجوی دربند دانشگاه تهران عنوان شده است که عبارتند از: سجاد ساده، محمدحسین مشاعی، ادرشیر بانگیان، امین بنی هاشم، زهرا توسلی، علیرضا خالصیان، مهرداد بزرگ، حمید سوزنده، سینا ولایی، خسرو مقصودی و آرش احسان زاده.

مسعود علی محمدی ترور شد


مسعود علی محمدی استاد فیزیک دانشگاه تهران و عضو انجمن اسلامی صبح امروز به وسیله بمب کارگذاشته شده در مقابل منزل او در یک موتورسیکلت در یک ترور ناجوانمردانه کشته شد.

به گزارش هـیـــــس صبح امروز راس ساعت ۷:۰۵ دقیقه واقع در خیابان شریعتی حوالی قیطریه خیابان سهیل کوچه مهر سوم غربی هنگام خروج از درب منزل توسط یک بمب کارگذاشته شده بر روی یک دستگاه موتورسیکلت و انفجار آن کنار اتومبیل او کشته شد.

هـیـــــس اولین خبرگزاری بود که دقیقا ۵ دقیقه بعد از واقعه به محل حادثه رسید و متاسفانه نیمی از صورت وی در اثر جراحت ترکش از بین رفته بود. متاسفانه هنگام حضور در صحنه بعلت کوتاهی مسیر تا منزل و شوک انفجار دوربین و موبایل همراه نبود تا بتوانم تصاویر بهتری ثبت کنم و بعلت حضور تنها بنده و چند نفر دیگر فرصت برگشت نبود و کمک رسانی به بقیه افراد خانواده واجب تر بود. شدت انفجار به حدی زیاد بود که تا شعاع دقیقا ۷۰۰ متری شیشه ای از ساختمانها سالم نمانده بود. این تصاویر بعد از حضور ماموران گرفته شده و با عرض پوزش فراوان.


مسعود علی محمدی ترور شد


مسعود علی محمدی استاد فیزیک دانشگاه تهران و عضو انجمن اسلامی صبح امروز به وسیله بمب کارگذاشته شده در مقابل منزل او در یک موتورسیکلت در یک ترور ناجوانمردانه کشته شد.

به گزارش هـیـــــس صبح امروز راس ساعت ۷:۰۵ دقیقه واقع در خیابان شریعتی حوالی قیطریه خیابان سهیل کوچه مهر سوم غربی هنگام خروج از درب منزل توسط یک بمب کارگذاشته شده بر روی یک دستگاه موتورسیکلت و انفجار آن کنار اتومبیل او کشته شد.

هـیـــــس اولین خبرگزاری بود که دقیقا ۵ دقیقه بعد از واقعه به محل حادثه رسید و متاسفانه نیمی از صورت وی در اثر جراحت ترکش از بین رفته بود. متاسفانه هنگام حضور در صحنه بعلت کوتاهی مسیر تا منزل و شوک انفجار دوربین و موبایل همراه نبود تا بتوانم تصاویر بهتری ثبت کنم و بعلت حضور تنها بنده و چند نفر دیگر فرصت برگشت نبود و کمک رسانی به بقیه افراد خانواده واجب تر بود. شدت انفجار به حدی زیاد بود که تا شعاع دقیقا ۷۰۰ متری شیشه ای از ساختمانها سالم نمانده بود. این تصاویر بعد از حضور ماموران گرفته شده و با عرض پوزش فراوان.


ساختن مُهر دستی با پاککن برای اسکناس


راهنماییهای یه دوستِ سبز برای ساختن مُهر دستی با پاککن:

موادِ لازم: پاککن، کاتر، چسب.

پاککن رو از پهنا دو قسمت میکنیم. یکی باریکتر و یکی ضخیمتر. سعی کنید صاف ببرید. مالِ من یه کم کج و کوله شد.

روی قسمت باریکتر، طرحِ مورد نظرتون رو بکشید. هرچی سادهتر باشه طرحتون، کارتون راحتتره موقعِ برشش.

دورش رو با کاتر ببرید تا طرحتون در بیاد. طرحِ آماده رو روی قسمتِ قبلیِ پاککن بچسبونید. میشه یک مهر با طرحِ برجسته.

حالا یه استامپِ سبز میخوایید (۱۵۰۰-۲۵۰۰تومن). دمِ دستتون و هرجا رو که دوست دارید، باهاش مُهر کنید

ساختن مُهر دستی با پاککن برای اسکناس


راهنماییهای یه دوستِ سبز برای ساختن مُهر دستی با پاککن:

موادِ لازم: پاککن، کاتر، چسب.

پاککن رو از پهنا دو قسمت میکنیم. یکی باریکتر و یکی ضخیمتر. سعی کنید صاف ببرید. مالِ من یه کم کج و کوله شد.

روی قسمت باریکتر، طرحِ مورد نظرتون رو بکشید. هرچی سادهتر باشه طرحتون، کارتون راحتتره موقعِ برشش.

دورش رو با کاتر ببرید تا طرحتون در بیاد. طرحِ آماده رو روی قسمتِ قبلیِ پاککن بچسبونید. میشه یک مهر با طرحِ برجسته.

حالا یه استامپِ سبز میخوایید (۱۵۰۰-۲۵۰۰تومن). دمِ دستتون و هرجا رو که دوست دارید، باهاش مُهر کنید

پشت پرده بیت رهبر و تصمیم گیری ها





محمد رضا مدحی که با اسنادی نشان می دهد از دوازده سال قبل مسوول کمیته ای در مجلس خبرگان بوده و از سال ها قبل در حفاظت اطلاعات سپاه پاسداران به کار اشتغال داشته و همواره در رده اطلاعاتی و امنیتی جمهوری اسلامی کار کرده در گفتگوئی با روز اسرار تازه ای از اردوی سرکوبگران را افشا کرد.



محمدرضا مدحی چنان که در ابتدای مصاحبه اعلام داشت در ایران به نام سیدرضاحسینی شناخته می شود، تا سال ۱۳۸۶ مسوول کمیته تقویت و جلوگیری از تضعیف نظام مجلس خبرگان رهبری بوده وی پیش از قبول مسوولیت در مجلس خبرگان در حفاظت اطلاعات سپاه فعالیت می کرده است مدحی که اینک در بانکوک اقامت دارد درخصوص کمیته ای که وی مسوول ان بوده می گوید: «اصل ۱۱۱ قانون اساسی کمسییونی دارد به عنوان کمیسیون اصل ۱۱۱ درخبرگان رهبری. این کمیسیون معروف است به هیات تحقیق یا کمیسیون تحقیق و کارش نظارت بر عملکرد، زیر مجموعه ها، و عزل ونصب های رهبری است. این کمسییون دو کمیته دارد که یکی کمیته هفت نفره است که سیاست های کلان نظام را تدوین می کند. کمیته دیگری دارد به نام "کمیته تقویت و جلوگیری از تضعیف نظام" که بازوی اجرایی کمیسیون است. در این کمیسیون ۱۵روحانی هستند مانند آقای فلاحیان و اقای آیت اللهی و من ۱۲ سال رییس آن کمیته بودم." مدحی خود را از افراد مورد اعتماد رهبری معرفی می کند. بررسی قتل های زنجیره ای و تخلفات قوه قضاییه از جمله پرونده هایی است که وی طی سالهای گذشته در مجلس خبرگان به آنها رسیدگی کرده است. پیش از این درحفاظت اطلاعات سپاه نیز کارکرده است.





آقای علی مطهری نماینده محافظه کار مجلس یک بار در مصاحبه ای گفته بودند که اگر مسوولیت مدیریت بحران بعد از انتخابات با آقای حسین طاپب نبود این اتفاقات نمی افتاد و عده ای کشته نمی شدند. نظر شما به عنوان فرد مطلعی که شناختی از این افراد دارید در این باره چیست ؟



وقتی افرادی مثل آقای طاپب بخواهند کنترل وضعیت را به عهده بگیرند چیزی بهتر از این نخواهد شد. طاپب زمانی که در وزارت اطلاعات مشغول به کار بود وزیر وقت اطلاعات اقای فلاحیان وی را اخراج کردند و اصلا گفتند که او را دیگر به وزارتخانه راه ندهند ولی او به سپاه برگشت. مدتی هم به حوزه رفت. خلاصه سرگردان بود. .



در آن زمان شغل شما چه بود؟



من رسما از چهاردهم فروردین ۷۹ تا ۲۵ مردادماه ۸۳ مسوول پرونده قتل های زنجیره ای بودم.. اما تسویه حساب های داخلی که متاسفانه زیانش به مردم رسید و هزینه اش را مردم دادند مانع از کار شد. در آن زمان افرادی مانند جواد آزاده و احمدشیخانی که از وزارت اطلاعات طرد شده بودند به همراه طاپب، به عنوان کمیته شش نفره مامور رسیدگی به ماجرای قتل ها شدند و قرار شد قاتلان و آمران قتل های زنجیره ای. شناسائی شوند در ان ایام یک فاجعه بزرگ انسانی رخ داد که با هیچ منطقی نباید صورت می گرفت. شکنجه هایی که بر علیه همسر سعید امامی صورت گرفت غیرانسانی بود. همه از طریق ویدپوها دیدند و به گوش بالاترین مقامات نظام رسید. از طریق شکنجه‌های بی سابقه او را وادار کردند که اقرارکند با موساد رابطه داشته ویا با قرآن چه می کردند و با افراد نزدیک رابطه داشتند. تا این حد رفتند که عوامل بیگانه در این قتل ها نقش داشتند. چرا که از افشاگری آن زن می ترسیدند.



آیا آقای طائب در این جریان دست داشت؟

بله و حالا باید پرسید چرا کسی نسبت به این شکنجه‌ها هیچ برخورد قضایی یا شرعی انجام نداد؟ در حکومتی که اسلامی است و قانون اساسی دارد و قانون مجازات های اسلامی دارد چرا هیچ برخورد قانونی وقضایی با این مساله صورت نپذیرفت؟ و چرا کسانی که این کار را کردند با توجه به اینکه قبلا اخراج شده بودند و دوباره دعوت به کار شده بودند مواخذه نشدند؟ چون که رفتند زیر چتر همین آقای میثم که همان حسن عبداللهی است و الان هم که به وی حسین طاپب می گویند. حالا کسی رییس سازمان اطلاعات سپاه شده که این همه در حق یک زن مومنه جفا کرد. حال سعید امامی هرچه باشد. او فقط می خواست بگوید شوهرش بیگناه است و اگر کارهایی کرده خودسرانه نکرده و حتی وزارت اطلاعات در این وسط کاره‌ای نبوده است. افرادی که آن روز آن جنایت ها را مرتکب شدند، توسط چه کسی بعد از کنار رفتن از پرونده قتل های زنجیره ای پناه داده شدند؟ مسوول این کار حسین طاپب بود. الان افرادی مانند جواد آزاده زیر نظر طاپب هستند. همان کسی که به زن سعید امامی رحم نکرد الان به مردم رحم می کند؟



به گفته خودتان شما تا ۱۹ بهمن ۱۳۸۶ در سمت خود بودید. درسال ۸۶ هم از کشور خارج شدید. اطلاعات خود را در مورد حوادث اخیر از کجا کسب می کنید؟



من هنوز هم با ایران در ارتباط هستم. کسی نیستم که یک اخباری داشت و الان تمام شده است. اخبار را از طریق مختلف دریافت می کنیم.



این افراد چه نوع افرادی هستند؟



افراد دلسوز داخل نظام ومسول و دارای جایگاه اطلاعاتی، امنیتی وقضایی در داخل سیستم. حتی در سطح علما که به من اعتماد وعنایت دارند برای خدمت به مردم و آرمان های انقلاب و امام -که اینها آن را منحرف کردند و براندازی مخملی را خودشان کردند ولی مردم را برای ان متهم می کنند- برای روشن شدن حقایق به من کمک می کنند.



مثلا چه موضوعاتی؟



برخی از این افراد به من گفتند که قبل از انتخابات احکام جلب سران اصلاحات صادر شده است. احمدی نژاد با دشمن تراشی کردن و با آبروی مردم بازی کردن و دیگر روش‌ها معلوم بود که هدف بزرگتری را درسر دارد و یا پروژه سرکوب مخالفین دولت.



یک از مساپلی که تعجب بسیاری را بعد از انتخابات به وجود اورده اعمال خشونت بی‌سابقه علیه تظاهرکنندگان و نیروهای سیاسی و فعالان جامعه مدنی است. خیلی ها می پرسند که چه کسی پشت سر این مساپل است؟ نظر شما چیست درباره این سوال؟



ببینید، آقای مصباح یزدی بیشترین نقش را برای رشد آقای احمدی نژاد برای رشد شخصی خودش داشت. برای اینکه به این موفقیت برسند نیاز داشتند که برای همیشه با اصلاحات تسویه حساب کنند و برای این حتی از کسی مانند میرحسین موسوی که برای نجات نظام از بحران سرمایه بزرگ وعزیزی به شمار می رفت، گذشتند. آنها به موسوی هم رحم نکردند.



چطور؟



یک طرحی قبل از انتخابات وجود داشت که اصلاح طلبان به هیچ وجه پیروز نشوند. طرح قوی بود. بعد از پیروزی آقای احمدی نژاد در دور اول آقای طاپب را به سمت فرماندهی بسیج آوردند. برای او حتی رهبری هم هیچ اهمیتی ندارد. یکی از قربانیان این جریانات همین خود رهبری بود و کسانی که سینه چاکان رهبری بودند این موضوع را بدانند که این جریانات بعد از انتخابات یک قربانی داشت و آن اعتماد و دین مردم بود که آقای احمدی نژاد رهبری را برای قدرت و برنامه های خودشان قربانی کردند.



یعنی رهبر در جریان این موضوعات و آنچه می گذرد نیست؟



به نظرم رهبری در این زمینه بازی خورد.



چگونه وتوسط چه کسی؟



انسان بر اساس داده‌ها تصمیم می گیرد و ایشان ایزوله هستند. قبل از انتخابات - بین سه تا شش ماه بسته به حساس بودن مراکز- شروع کردند به آموزش مدیریت بحران در سطح سپاه و وزارت اطلاعات و بسیج. گردان های عاشورا در بسیج و سپاه برای سرکوب به صورت مستقیم آموزش دیدند. اگر واقعا این ماجرا از پیش تعیین شده نبود چه نیازی به چنین آموزش‌هایی بود؟



در مورد کهریزک و ارسال زندانیان به آن نظرتان چیست؟



کهریزک برای زندانیان خطرناکی بود که جراپم بسیار وحشتناکی انجام داده بودند وشرایط بسیار دشواری داشت. بنابراین اختصاص داشت به اراذل و اوباش واقعی. مسوول برخورد در نیروی انتظامی فرد خشونت طلبی مثل رادان بود. همه می دانند وی در بلوچستان و یا سقز ویا مشهد مقدس چه سوابق خشنی داشته است. .رادان و طاپب با هم هماهنگ شدند و سعیدمرتضوی هم حلقه را کامل کرد. از طرف دولت رادان، از سوی قوه قضاییه مرتضوی و از درون حاکمیت آقای طاپب وارد خشونت شدند. برای ارعاب بیشتر به دستور مرتضوی بازداشتی ها را به بازداشتگاه کهریزک فرستادند. برای این فرستادند که زندانیان آنجا تحقیر شوند. فلسفه اش این بود که هر کسی آنجا می رود وقتی بیرون می آید دیگر دست از پا خطا نکند.



شما در زمینه این زندان چه می دانید؟



من درمورد خیلی از زندان ها تحقیق کردم از جمله زمانی که زندان کچویی که آقای کبیری رییس آن و آقای سیف معاونش بود . یا زندان اوین و زندان قصر و زندان ورامین. در آنجا هم افراد خلاف کار معمولا رییس بند می شدند. رییس بندها را کسانی می گذاشتند که از همه شرورتر باشد که با دیگران برخورد چکشی کنند. ما نمونه هایی را داشتیم که با تیزی جوان ها را تهدید می کردند وحتی پرونده تجاوز به زندانیان داشتیم. این پرونده ها سوابقش موجود است. اینها از این جریانات در داخل زندان ها خبر داشتند که افراد را به این مکان فرستادند. به جز زندان اوین این آقایان اوباش باعث چنین اتفاقاتی بودند. بنابراین پلیس ناآگاهانه این کار را نکرده است. اینها می دانستند که اگر چنین افرادی در جایی بازداشت باشند و این جوان ها را در بغل آنها بازداشت کنند نتیجه اش چه می شود. از این رو جوان ها را به پایگاه جهنمی کهریزک فرستادند. در این پایگاه حتی از این افراد برای شکنجه این جوانان استفاده کردند. معلوم است وقتی یک اوباشی که مدتها بازداشت است با یک جوانی هم بند می شود چه اتفاقی می افتد؟



تجاوز با باتون که درمواردی مطرح شده، چگونه ممکن است؟



اگرچه قاطعا می‌گویم در بازداشتگاه های وزارت اطلاعات چنین چیزهایی وجود ندارد. دارودسته طاپب هم اینطور نیستند. اما تجاوزبا باتون را من دور از تصور نمی بینم. مثل آقای حسین خوشرو که سالها قبل چنین کاری را با متهمان مواد مخدر کرده بود و او را بازداشت و زندانی واخراج کردند. درمورد موارد تجاوز بعد از انتخابات من چیزی نمی دانم چون برخی از بازداشت شدگان دربازداشت گاه های رسمی نبودند. من آزار واذیت جنسی در بازداشتگاه کهریزک را قاطعا با توجه به اطلاعاتی که دارم تایید می کنم.



وقتی که رییس کمیته حفظ نظام مجلس خبرگان بودید، پرونده هایی که درباره مسوولین کشور به رهبری می فرستادید با چه واکنشی مواجه می شد؟



وقتی ما درزمان آقای شاهرودی با اسناد و مدارک صحبت کردیم و موضع سختی درباره ایشان گرفتیم غیر از آقای جنتی و چند نفر در بیت که علقه خاصی داشتند کسی موضع گیری نکرد ولی تحت فشار اطرافیان قرار گرفتند و او را عزل نکردند. اگر یادتان باشد درطی سال گذشته آقای شاهرودی چندین بار تقاضای استعفای خود را مطرح کرد اما هر بار به دلیلی این کار صورت نمی گرفت. مثلا می گفتند الان بحث پرونده هسته ای مطرح است و فلان وبهمان و رهبر را مجاب می کردند که عزل ایشان را صورت ندهد یا حداقل به استعفای او جواب مثبت ندهند. خود آقای شاهرودی هم می دانستند که دیگر پایگاهی ندارد که بخواهد به رهبری فکر کند.چون کمیسیون تحقیق مجلس خبرگان رهبری که براساس اصل ۱۱۱ قانون اساسی است، ایشان را به عنوان به قاپم مقام احتیاطی رهبری در نظر گرفته شده بود که در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۳۸۳ از این مقام به دلیل مستندات وگزارش هایی که ما اراپه کردیم عزل شد و می دانستند جایگاهی ندارد.



بحث هایی که درخصوص قدرت مجتبی خامنه ای می شود با توجه به شناخت شما از بیت رهبری می شودرا تا چه حد موثق می دانید؟



من نمی خواهم ازرهبر دفاع کنم. اما وقتی می خواهیم درمورد یک نفر مطلبی بنویسیم نباید آنقدردروغ بگوییم که اصل واقعیت هم زیرسوال برود. درموردثروت و انگشترهای میلیاردی و مساپلی از این دست مشخص است منبعی که چنین اطلاعاتی داده اشتباه گفته است. مجتبی خامنه ای زمانی که پدرش توسط عده ای احاطه شد وارد صحنه شد. او نقش موثری دارد در تصمیم گیری های رهبر. برمی گردد به سال ۸۴. ولی اینکه می گویند همه کارها دست اوست درست نیست. آقا مصطفی برادراینها در قم زندگی خیلی معمولی دارد. آقامجتبی تا چندین سال پیش زمانی که در مدرسه جتهدی تهران در چهارراه سیروس بود زندگی خیلی معمولی داشت ویک پیکانی هم داشت. ولی به مرور زمان قدرت به هرحال خیلی چیزها را تغییر می دهد. او براساساطلاعاتی که به وی داده شده ممکن است تصمیم های تند ی گرفته شده باشد. رهبر ایزوله است و اخبار از طریق کانال های محدودی به ایشان می رسد. اما این اشتباه است. این روند کانالیزه شدن و پاستوریزه کردن اطلاعات خیانت به رهبر است. من طرحی را در ۶ مرداد ماه ۱۳۸۲ برای ایشان فرستادم که وقتی که پنج بار از طریق بیت به دست رهبری نرسید خودم دستی به وی دادم.



یعنی ایشان واقعا نمی دانند درکشور چه می گذرد؟



بگذارید من وارداین حوزه نشوم.



آيا جمهوری اسلامی به سمت اعدام مخالفان برای عبرت دیگران خواهد رفت؟ آیا این موضوع را جدی می بینید؟



خیلی هم جدی است. قوه قضاییه ۱۷۰۰ عضو خلافکار دارد که هنوز در آن کار می کنند، و آقای لاریجانی چطورمی تواند با این نابسامانی در قوه قضاییه دست به چنین اقداماتی بزند. بسیاری از این افراد به دلیل فساد امتثال به امر و همراهی با چنین روندهایی می کنند.



خشن شدن برخورد نیروهای اطلاعاتی امنیتی باعث شکاف می شود دربدنه مجموعه یا افراد سالم سکوت خواهند کرد؟



جواب این است که چند تا از معاونت های وزارت اطلاعات پس از انتخابات توسط آقای احمدی نژاد عزل شدند؟ ۵ معاونت. اینها بسیار بی طرف بودند و حقیقت را گفتند. افراد متفکر بسیاری در پیکره وزارت اطلاعات هست. اما عده ای نمی خواهند به هر دلیلی آنها آنجا باشند. بازخریدها وبازنشستگی ها و عزلها در سپاه وارتش و دستگاه های اطلاعاتی تشدید شده است. دولت زمانی دست به اعدام می زند که در موضع ضعف بسیارقرار دارد. اگر درموضع ضعف نباشد این همه خشونت به کار نمی برد. عزل هایی که در سپاه و در وزارت اطلاعات انجام شده نشان می دهد که جمعی از سرداران شامل آن هستند نشان دهنده این است که بدنه قدیمی این نیروها با بسیاری از اتفاقات بعد از انتخابات مشکل دارد. دراین میان قوه قضاییه تنها پیاده نظام است. همه اینها هم زیر نظر آقای مصباح یزدی است. آقای احمدی نژاد یک عروسک خیمه شب بازی است. او بود که گفت در زمان ولی فقیه انتخابات معنی ندارد و انتخاب از طرف ولی امر صورت می گیرد. یعنی انتصاب. یعنی کسی که ولی امر تصمیم می گیرد او باید انتخاب بشود. توطپه از آنجا بود که امام هم گفته بود که نیروهای نظامی حق ندارند وارد سیاست شوند. من با اینکه در مقطعی یک مقام عالی رتبه سپاه بودم زمانی که خبرگان بودم هیچگاه به عنوان یک مقام نظامی از من یاد نشد.



شما این سخنان را در این برهه زمانی مطرح می کنید؟



یک تارنمایی در اول ماه هفتم ۲۰۰۹ اعلام کرده که من در ایران مشغول سرکوب هستم. در حالی که من در آن تاریخ در آن تاریخ در بیمارستانی در شهر هامبورگ تحت درمان قلبم بودم. من قبل از آن از داخل کشور تهدید شده بودم، من در پاسخ اعلام داشتم اگر تهدیدها ادامه یابد دست به افشاگری خواهم زد. خیلی از سران را هم تهدید کرده بودم، همان زمان بود که شایعاتی در این باره منتشر شد که من سرکوبگر تحت تعقیب بوده ام . این جریان ها به فرض که از سر بی خبری دست به چنین اتهاماتی زده باشند دارند کاری را می کنند که نظام می خواهد منتها هزینه اش بر عهده نظام نیست وقصدش بدنام کردن من است. چون الان وضعیت طوری شده که نظام هر کسی را محکوم کند محبوب می شود به همین جهت این پروژه بدنام کردن را به نحو دیگری دنبال می کنند.



توضیح : چندی پیش ترجمه مصاحبه‌ای از آقای مدحی با روزنامه بانکوک پست در این سایت منتشر شد که به دنبال آن مصاحبه شونده خواستار آن شد تا چند اشتباه در ترجمه تصحیح شود از همین طریق آقای مدحی ابراز تمایل کرد که درمصاحبه‌ای مطالب بیشتری را فاش کند . همراه این مصاحبه به درخواست مصاحبه گر عکس هائی هم منعکس می شود که گذشته آقای مدحی را نشان می دهد.

پشت پرده بیت رهبر و تصمیم گیری ها





محمد رضا مدحی که با اسنادی نشان می دهد از دوازده سال قبل مسوول کمیته ای در مجلس خبرگان بوده و از سال ها قبل در حفاظت اطلاعات سپاه پاسداران به کار اشتغال داشته و همواره در رده اطلاعاتی و امنیتی جمهوری اسلامی کار کرده در گفتگوئی با روز اسرار تازه ای از اردوی سرکوبگران را افشا کرد.



محمدرضا مدحی چنان که در ابتدای مصاحبه اعلام داشت در ایران به نام سیدرضاحسینی شناخته می شود، تا سال ۱۳۸۶ مسوول کمیته تقویت و جلوگیری از تضعیف نظام مجلس خبرگان رهبری بوده وی پیش از قبول مسوولیت در مجلس خبرگان در حفاظت اطلاعات سپاه فعالیت می کرده است مدحی که اینک در بانکوک اقامت دارد درخصوص کمیته ای که وی مسوول ان بوده می گوید: «اصل ۱۱۱ قانون اساسی کمسییونی دارد به عنوان کمیسیون اصل ۱۱۱ درخبرگان رهبری. این کمیسیون معروف است به هیات تحقیق یا کمیسیون تحقیق و کارش نظارت بر عملکرد، زیر مجموعه ها، و عزل ونصب های رهبری است. این کمسییون دو کمیته دارد که یکی کمیته هفت نفره است که سیاست های کلان نظام را تدوین می کند. کمیته دیگری دارد به نام "کمیته تقویت و جلوگیری از تضعیف نظام" که بازوی اجرایی کمیسیون است. در این کمیسیون ۱۵روحانی هستند مانند آقای فلاحیان و اقای آیت اللهی و من ۱۲ سال رییس آن کمیته بودم." مدحی خود را از افراد مورد اعتماد رهبری معرفی می کند. بررسی قتل های زنجیره ای و تخلفات قوه قضاییه از جمله پرونده هایی است که وی طی سالهای گذشته در مجلس خبرگان به آنها رسیدگی کرده است. پیش از این درحفاظت اطلاعات سپاه نیز کارکرده است.





آقای علی مطهری نماینده محافظه کار مجلس یک بار در مصاحبه ای گفته بودند که اگر مسوولیت مدیریت بحران بعد از انتخابات با آقای حسین طاپب نبود این اتفاقات نمی افتاد و عده ای کشته نمی شدند. نظر شما به عنوان فرد مطلعی که شناختی از این افراد دارید در این باره چیست ؟



وقتی افرادی مثل آقای طاپب بخواهند کنترل وضعیت را به عهده بگیرند چیزی بهتر از این نخواهد شد. طاپب زمانی که در وزارت اطلاعات مشغول به کار بود وزیر وقت اطلاعات اقای فلاحیان وی را اخراج کردند و اصلا گفتند که او را دیگر به وزارتخانه راه ندهند ولی او به سپاه برگشت. مدتی هم به حوزه رفت. خلاصه سرگردان بود. .



در آن زمان شغل شما چه بود؟



من رسما از چهاردهم فروردین ۷۹ تا ۲۵ مردادماه ۸۳ مسوول پرونده قتل های زنجیره ای بودم.. اما تسویه حساب های داخلی که متاسفانه زیانش به مردم رسید و هزینه اش را مردم دادند مانع از کار شد. در آن زمان افرادی مانند جواد آزاده و احمدشیخانی که از وزارت اطلاعات طرد شده بودند به همراه طاپب، به عنوان کمیته شش نفره مامور رسیدگی به ماجرای قتل ها شدند و قرار شد قاتلان و آمران قتل های زنجیره ای. شناسائی شوند در ان ایام یک فاجعه بزرگ انسانی رخ داد که با هیچ منطقی نباید صورت می گرفت. شکنجه هایی که بر علیه همسر سعید امامی صورت گرفت غیرانسانی بود. همه از طریق ویدپوها دیدند و به گوش بالاترین مقامات نظام رسید. از طریق شکنجه‌های بی سابقه او را وادار کردند که اقرارکند با موساد رابطه داشته ویا با قرآن چه می کردند و با افراد نزدیک رابطه داشتند. تا این حد رفتند که عوامل بیگانه در این قتل ها نقش داشتند. چرا که از افشاگری آن زن می ترسیدند.



آیا آقای طائب در این جریان دست داشت؟

بله و حالا باید پرسید چرا کسی نسبت به این شکنجه‌ها هیچ برخورد قضایی یا شرعی انجام نداد؟ در حکومتی که اسلامی است و قانون اساسی دارد و قانون مجازات های اسلامی دارد چرا هیچ برخورد قانونی وقضایی با این مساله صورت نپذیرفت؟ و چرا کسانی که این کار را کردند با توجه به اینکه قبلا اخراج شده بودند و دوباره دعوت به کار شده بودند مواخذه نشدند؟ چون که رفتند زیر چتر همین آقای میثم که همان حسن عبداللهی است و الان هم که به وی حسین طاپب می گویند. حالا کسی رییس سازمان اطلاعات سپاه شده که این همه در حق یک زن مومنه جفا کرد. حال سعید امامی هرچه باشد. او فقط می خواست بگوید شوهرش بیگناه است و اگر کارهایی کرده خودسرانه نکرده و حتی وزارت اطلاعات در این وسط کاره‌ای نبوده است. افرادی که آن روز آن جنایت ها را مرتکب شدند، توسط چه کسی بعد از کنار رفتن از پرونده قتل های زنجیره ای پناه داده شدند؟ مسوول این کار حسین طاپب بود. الان افرادی مانند جواد آزاده زیر نظر طاپب هستند. همان کسی که به زن سعید امامی رحم نکرد الان به مردم رحم می کند؟



به گفته خودتان شما تا ۱۹ بهمن ۱۳۸۶ در سمت خود بودید. درسال ۸۶ هم از کشور خارج شدید. اطلاعات خود را در مورد حوادث اخیر از کجا کسب می کنید؟



من هنوز هم با ایران در ارتباط هستم. کسی نیستم که یک اخباری داشت و الان تمام شده است. اخبار را از طریق مختلف دریافت می کنیم.



این افراد چه نوع افرادی هستند؟



افراد دلسوز داخل نظام ومسول و دارای جایگاه اطلاعاتی، امنیتی وقضایی در داخل سیستم. حتی در سطح علما که به من اعتماد وعنایت دارند برای خدمت به مردم و آرمان های انقلاب و امام -که اینها آن را منحرف کردند و براندازی مخملی را خودشان کردند ولی مردم را برای ان متهم می کنند- برای روشن شدن حقایق به من کمک می کنند.



مثلا چه موضوعاتی؟



برخی از این افراد به من گفتند که قبل از انتخابات احکام جلب سران اصلاحات صادر شده است. احمدی نژاد با دشمن تراشی کردن و با آبروی مردم بازی کردن و دیگر روش‌ها معلوم بود که هدف بزرگتری را درسر دارد و یا پروژه سرکوب مخالفین دولت.



یک از مساپلی که تعجب بسیاری را بعد از انتخابات به وجود اورده اعمال خشونت بی‌سابقه علیه تظاهرکنندگان و نیروهای سیاسی و فعالان جامعه مدنی است. خیلی ها می پرسند که چه کسی پشت سر این مساپل است؟ نظر شما چیست درباره این سوال؟



ببینید، آقای مصباح یزدی بیشترین نقش را برای رشد آقای احمدی نژاد برای رشد شخصی خودش داشت. برای اینکه به این موفقیت برسند نیاز داشتند که برای همیشه با اصلاحات تسویه حساب کنند و برای این حتی از کسی مانند میرحسین موسوی که برای نجات نظام از بحران سرمایه بزرگ وعزیزی به شمار می رفت، گذشتند. آنها به موسوی هم رحم نکردند.



چطور؟



یک طرحی قبل از انتخابات وجود داشت که اصلاح طلبان به هیچ وجه پیروز نشوند. طرح قوی بود. بعد از پیروزی آقای احمدی نژاد در دور اول آقای طاپب را به سمت فرماندهی بسیج آوردند. برای او حتی رهبری هم هیچ اهمیتی ندارد. یکی از قربانیان این جریانات همین خود رهبری بود و کسانی که سینه چاکان رهبری بودند این موضوع را بدانند که این جریانات بعد از انتخابات یک قربانی داشت و آن اعتماد و دین مردم بود که آقای احمدی نژاد رهبری را برای قدرت و برنامه های خودشان قربانی کردند.



یعنی رهبر در جریان این موضوعات و آنچه می گذرد نیست؟



به نظرم رهبری در این زمینه بازی خورد.



چگونه وتوسط چه کسی؟



انسان بر اساس داده‌ها تصمیم می گیرد و ایشان ایزوله هستند. قبل از انتخابات - بین سه تا شش ماه بسته به حساس بودن مراکز- شروع کردند به آموزش مدیریت بحران در سطح سپاه و وزارت اطلاعات و بسیج. گردان های عاشورا در بسیج و سپاه برای سرکوب به صورت مستقیم آموزش دیدند. اگر واقعا این ماجرا از پیش تعیین شده نبود چه نیازی به چنین آموزش‌هایی بود؟



در مورد کهریزک و ارسال زندانیان به آن نظرتان چیست؟



کهریزک برای زندانیان خطرناکی بود که جراپم بسیار وحشتناکی انجام داده بودند وشرایط بسیار دشواری داشت. بنابراین اختصاص داشت به اراذل و اوباش واقعی. مسوول برخورد در نیروی انتظامی فرد خشونت طلبی مثل رادان بود. همه می دانند وی در بلوچستان و یا سقز ویا مشهد مقدس چه سوابق خشنی داشته است. .رادان و طاپب با هم هماهنگ شدند و سعیدمرتضوی هم حلقه را کامل کرد. از طرف دولت رادان، از سوی قوه قضاییه مرتضوی و از درون حاکمیت آقای طاپب وارد خشونت شدند. برای ارعاب بیشتر به دستور مرتضوی بازداشتی ها را به بازداشتگاه کهریزک فرستادند. برای این فرستادند که زندانیان آنجا تحقیر شوند. فلسفه اش این بود که هر کسی آنجا می رود وقتی بیرون می آید دیگر دست از پا خطا نکند.



شما در زمینه این زندان چه می دانید؟



من درمورد خیلی از زندان ها تحقیق کردم از جمله زمانی که زندان کچویی که آقای کبیری رییس آن و آقای سیف معاونش بود . یا زندان اوین و زندان قصر و زندان ورامین. در آنجا هم افراد خلاف کار معمولا رییس بند می شدند. رییس بندها را کسانی می گذاشتند که از همه شرورتر باشد که با دیگران برخورد چکشی کنند. ما نمونه هایی را داشتیم که با تیزی جوان ها را تهدید می کردند وحتی پرونده تجاوز به زندانیان داشتیم. این پرونده ها سوابقش موجود است. اینها از این جریانات در داخل زندان ها خبر داشتند که افراد را به این مکان فرستادند. به جز زندان اوین این آقایان اوباش باعث چنین اتفاقاتی بودند. بنابراین پلیس ناآگاهانه این کار را نکرده است. اینها می دانستند که اگر چنین افرادی در جایی بازداشت باشند و این جوان ها را در بغل آنها بازداشت کنند نتیجه اش چه می شود. از این رو جوان ها را به پایگاه جهنمی کهریزک فرستادند. در این پایگاه حتی از این افراد برای شکنجه این جوانان استفاده کردند. معلوم است وقتی یک اوباشی که مدتها بازداشت است با یک جوانی هم بند می شود چه اتفاقی می افتد؟



تجاوز با باتون که درمواردی مطرح شده، چگونه ممکن است؟



اگرچه قاطعا می‌گویم در بازداشتگاه های وزارت اطلاعات چنین چیزهایی وجود ندارد. دارودسته طاپب هم اینطور نیستند. اما تجاوزبا باتون را من دور از تصور نمی بینم. مثل آقای حسین خوشرو که سالها قبل چنین کاری را با متهمان مواد مخدر کرده بود و او را بازداشت و زندانی واخراج کردند. درمورد موارد تجاوز بعد از انتخابات من چیزی نمی دانم چون برخی از بازداشت شدگان دربازداشت گاه های رسمی نبودند. من آزار واذیت جنسی در بازداشتگاه کهریزک را قاطعا با توجه به اطلاعاتی که دارم تایید می کنم.



وقتی که رییس کمیته حفظ نظام مجلس خبرگان بودید، پرونده هایی که درباره مسوولین کشور به رهبری می فرستادید با چه واکنشی مواجه می شد؟



وقتی ما درزمان آقای شاهرودی با اسناد و مدارک صحبت کردیم و موضع سختی درباره ایشان گرفتیم غیر از آقای جنتی و چند نفر در بیت که علقه خاصی داشتند کسی موضع گیری نکرد ولی تحت فشار اطرافیان قرار گرفتند و او را عزل نکردند. اگر یادتان باشد درطی سال گذشته آقای شاهرودی چندین بار تقاضای استعفای خود را مطرح کرد اما هر بار به دلیلی این کار صورت نمی گرفت. مثلا می گفتند الان بحث پرونده هسته ای مطرح است و فلان وبهمان و رهبر را مجاب می کردند که عزل ایشان را صورت ندهد یا حداقل به استعفای او جواب مثبت ندهند. خود آقای شاهرودی هم می دانستند که دیگر پایگاهی ندارد که بخواهد به رهبری فکر کند.چون کمیسیون تحقیق مجلس خبرگان رهبری که براساس اصل ۱۱۱ قانون اساسی است، ایشان را به عنوان به قاپم مقام احتیاطی رهبری در نظر گرفته شده بود که در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۳۸۳ از این مقام به دلیل مستندات وگزارش هایی که ما اراپه کردیم عزل شد و می دانستند جایگاهی ندارد.



بحث هایی که درخصوص قدرت مجتبی خامنه ای می شود با توجه به شناخت شما از بیت رهبری می شودرا تا چه حد موثق می دانید؟



من نمی خواهم ازرهبر دفاع کنم. اما وقتی می خواهیم درمورد یک نفر مطلبی بنویسیم نباید آنقدردروغ بگوییم که اصل واقعیت هم زیرسوال برود. درموردثروت و انگشترهای میلیاردی و مساپلی از این دست مشخص است منبعی که چنین اطلاعاتی داده اشتباه گفته است. مجتبی خامنه ای زمانی که پدرش توسط عده ای احاطه شد وارد صحنه شد. او نقش موثری دارد در تصمیم گیری های رهبر. برمی گردد به سال ۸۴. ولی اینکه می گویند همه کارها دست اوست درست نیست. آقا مصطفی برادراینها در قم زندگی خیلی معمولی دارد. آقامجتبی تا چندین سال پیش زمانی که در مدرسه جتهدی تهران در چهارراه سیروس بود زندگی خیلی معمولی داشت ویک پیکانی هم داشت. ولی به مرور زمان قدرت به هرحال خیلی چیزها را تغییر می دهد. او براساساطلاعاتی که به وی داده شده ممکن است تصمیم های تند ی گرفته شده باشد. رهبر ایزوله است و اخبار از طریق کانال های محدودی به ایشان می رسد. اما این اشتباه است. این روند کانالیزه شدن و پاستوریزه کردن اطلاعات خیانت به رهبر است. من طرحی را در ۶ مرداد ماه ۱۳۸۲ برای ایشان فرستادم که وقتی که پنج بار از طریق بیت به دست رهبری نرسید خودم دستی به وی دادم.



یعنی ایشان واقعا نمی دانند درکشور چه می گذرد؟



بگذارید من وارداین حوزه نشوم.



آيا جمهوری اسلامی به سمت اعدام مخالفان برای عبرت دیگران خواهد رفت؟ آیا این موضوع را جدی می بینید؟



خیلی هم جدی است. قوه قضاییه ۱۷۰۰ عضو خلافکار دارد که هنوز در آن کار می کنند، و آقای لاریجانی چطورمی تواند با این نابسامانی در قوه قضاییه دست به چنین اقداماتی بزند. بسیاری از این افراد به دلیل فساد امتثال به امر و همراهی با چنین روندهایی می کنند.



خشن شدن برخورد نیروهای اطلاعاتی امنیتی باعث شکاف می شود دربدنه مجموعه یا افراد سالم سکوت خواهند کرد؟



جواب این است که چند تا از معاونت های وزارت اطلاعات پس از انتخابات توسط آقای احمدی نژاد عزل شدند؟ ۵ معاونت. اینها بسیار بی طرف بودند و حقیقت را گفتند. افراد متفکر بسیاری در پیکره وزارت اطلاعات هست. اما عده ای نمی خواهند به هر دلیلی آنها آنجا باشند. بازخریدها وبازنشستگی ها و عزلها در سپاه وارتش و دستگاه های اطلاعاتی تشدید شده است. دولت زمانی دست به اعدام می زند که در موضع ضعف بسیارقرار دارد. اگر درموضع ضعف نباشد این همه خشونت به کار نمی برد. عزل هایی که در سپاه و در وزارت اطلاعات انجام شده نشان می دهد که جمعی از سرداران شامل آن هستند نشان دهنده این است که بدنه قدیمی این نیروها با بسیاری از اتفاقات بعد از انتخابات مشکل دارد. دراین میان قوه قضاییه تنها پیاده نظام است. همه اینها هم زیر نظر آقای مصباح یزدی است. آقای احمدی نژاد یک عروسک خیمه شب بازی است. او بود که گفت در زمان ولی فقیه انتخابات معنی ندارد و انتخاب از طرف ولی امر صورت می گیرد. یعنی انتصاب. یعنی کسی که ولی امر تصمیم می گیرد او باید انتخاب بشود. توطپه از آنجا بود که امام هم گفته بود که نیروهای نظامی حق ندارند وارد سیاست شوند. من با اینکه در مقطعی یک مقام عالی رتبه سپاه بودم زمانی که خبرگان بودم هیچگاه به عنوان یک مقام نظامی از من یاد نشد.



شما این سخنان را در این برهه زمانی مطرح می کنید؟



یک تارنمایی در اول ماه هفتم ۲۰۰۹ اعلام کرده که من در ایران مشغول سرکوب هستم. در حالی که من در آن تاریخ در آن تاریخ در بیمارستانی در شهر هامبورگ تحت درمان قلبم بودم. من قبل از آن از داخل کشور تهدید شده بودم، من در پاسخ اعلام داشتم اگر تهدیدها ادامه یابد دست به افشاگری خواهم زد. خیلی از سران را هم تهدید کرده بودم، همان زمان بود که شایعاتی در این باره منتشر شد که من سرکوبگر تحت تعقیب بوده ام . این جریان ها به فرض که از سر بی خبری دست به چنین اتهاماتی زده باشند دارند کاری را می کنند که نظام می خواهد منتها هزینه اش بر عهده نظام نیست وقصدش بدنام کردن من است. چون الان وضعیت طوری شده که نظام هر کسی را محکوم کند محبوب می شود به همین جهت این پروژه بدنام کردن را به نحو دیگری دنبال می کنند.



توضیح : چندی پیش ترجمه مصاحبه‌ای از آقای مدحی با روزنامه بانکوک پست در این سایت منتشر شد که به دنبال آن مصاحبه شونده خواستار آن شد تا چند اشتباه در ترجمه تصحیح شود از همین طریق آقای مدحی ابراز تمایل کرد که درمصاحبه‌ای مطالب بیشتری را فاش کند . همراه این مصاحبه به درخواست مصاحبه گر عکس هائی هم منعکس می شود که گذشته آقای مدحی را نشان می دهد.

آمریکا قصد ایران برای محاکمه هفت بهائی را محکوم کرد


دولت آمریکا تصمیم دولت ایران برای شروع محاکمه هفت بهائی در ایران به اتهام جاسوسی را "به شدت" محکوم کرده است.

این هفت نفر بنام های فریبا کمال آبادی، جمال الدین خانجانی، عفیف نعیمی، سعید رضایی، بهروز توکلی، وحید تیزفهم و مهوش ثابت، عضو گروهی بنام "یاران" و سرپرست جامعه بهائیان ایران هستند که سال گذشته دستگیر شدند.

فیلیپ کرولی دستیار وزارت خارجه آمریکا در بیانیه ای که دوشنبه شب منتشر شد نوشت که این هفت نفر برای بیش از 20 ماه تحت بازداشت بوده اند بدون آنکه هیچ گونه شواهدی علیه آنها ارائه شود و به مشاوره حقوقی دسترسی داشته باشند.

او نوشت که بنابه گزارش ها تا 48 بهائی هم اکنون "فقط به خاطر عقاید مذهبی خود" در ایران محبوس هستند و دولت ایران را مسئول سلامتی آنها در زندان دانست.

آقای کرولی گفت: "ما عمیقا نگران ادامه سرکوب بهائیان در ایران و نحوه رفتار با سایر اعضای اقلیت های مذهبی که فقط به دلیل عقاید خود هدف قرار می گیرند هستیم."

او گفت همراه با جامعه جهانی از دولت ایران می خواهد که کلیه اقلیت های مذهبی را که به خاطر استفاده مسالمت آمیز از حقوق انسانی و آزادی های اساسی خود زندانی شده اند را آزاد کند.

وکلای این هفت بهایی که محاکمه آنها چند بار عقب افتاده است، استدلال کرده اند که قرار بازداشت موقت آنان منقضی شده و غیرقانونیست.

مقام های قضایی ایران این هفت بهایی را به جاسوسی برای اسرائیل، توهین به مقدسات و تبلیغ علیه نظام متهم کرده بودند.

"جامعه جهانی بهائی" و خانواده های این هفت نفر این اتهام ها را بی اساس می دانند.

آمریکا قصد ایران برای محاکمه هفت بهائی را محکوم کرد


دولت آمریکا تصمیم دولت ایران برای شروع محاکمه هفت بهائی در ایران به اتهام جاسوسی را "به شدت" محکوم کرده است.

این هفت نفر بنام های فریبا کمال آبادی، جمال الدین خانجانی، عفیف نعیمی، سعید رضایی، بهروز توکلی، وحید تیزفهم و مهوش ثابت، عضو گروهی بنام "یاران" و سرپرست جامعه بهائیان ایران هستند که سال گذشته دستگیر شدند.

فیلیپ کرولی دستیار وزارت خارجه آمریکا در بیانیه ای که دوشنبه شب منتشر شد نوشت که این هفت نفر برای بیش از 20 ماه تحت بازداشت بوده اند بدون آنکه هیچ گونه شواهدی علیه آنها ارائه شود و به مشاوره حقوقی دسترسی داشته باشند.

او نوشت که بنابه گزارش ها تا 48 بهائی هم اکنون "فقط به خاطر عقاید مذهبی خود" در ایران محبوس هستند و دولت ایران را مسئول سلامتی آنها در زندان دانست.

آقای کرولی گفت: "ما عمیقا نگران ادامه سرکوب بهائیان در ایران و نحوه رفتار با سایر اعضای اقلیت های مذهبی که فقط به دلیل عقاید خود هدف قرار می گیرند هستیم."

او گفت همراه با جامعه جهانی از دولت ایران می خواهد که کلیه اقلیت های مذهبی را که به خاطر استفاده مسالمت آمیز از حقوق انسانی و آزادی های اساسی خود زندانی شده اند را آزاد کند.

وکلای این هفت بهایی که محاکمه آنها چند بار عقب افتاده است، استدلال کرده اند که قرار بازداشت موقت آنان منقضی شده و غیرقانونیست.

مقام های قضایی ایران این هفت بهایی را به جاسوسی برای اسرائیل، توهین به مقدسات و تبلیغ علیه نظام متهم کرده بودند.

"جامعه جهانی بهائی" و خانواده های این هفت نفر این اتهام ها را بی اساس می دانند.

معترضان زیر چکمه ماموران کشته شدند




فردریک دال

بیش از 145 نفر بعد از دستگیري درجریان تظاهرات در مخالفت با نتیجه انتخابات ماه ژوئن در سلول هاي 70 متري نگهداري مي شوند که طبق گزارش ها سه نفر از این افراد کشته شده اند.

در یک گزارش کم نظیر انتقادي کمیته تفحص وقایع بعد از انتخابات اعلام کرد که دادستان وقت تهران، سعید مرتضوي، به دلیل کمبود جا، دستور انتقال این افراد را به بازداشتگاه کهریزک داده بود.

طبق این گزارش درباره کهریزک که در مجلس خوانده و در رسانه ها مطرح شد، جائی که معترضان دستگیر شده در آن نگاه داری شده بودند، فضای تنفسی نداشت و شرایط بهداشتي ناگوار بود و برخلاف ادعای مرتضوی سه جوانی که کشته شدند، مرگشان در اثر شکنجه بود نه مننژیت.

در گزارش مجلس آمده "کشته شدن این سه نفر مرتبط با فضاي محدود، کمبود بهداشت و تغذیه نامناسب، گرما، کمبود تهویه هوا و همچنین در نتیجه حملات فیزیکي بوده است".

زندان کهریزک، در ماه ژوئیه بعد از کشته شدن دستکم سه نفر در آن که در جریان اعتراض به نتایج انتخابات دستگیر شده بودند، ، به دستور رهبر ایران، آیت الله علي خامنه اي بسته شد.

رسانه هاي ایران نوشتند وزارت دادگستري سه مقام کهریزک را به اتهام قتل سه معترض اصلاح طلب به نتایج انتخابات 12 ژوئن را بازداشت کرده اند. اما در گزارش مجلس هیچ اشاره اي به تجاوز در زندان کهریزک نشده و حتی آمده " کمیته تحقیق هیچ نشانه اي از تجاوز جنسي به زندانیان، بدست نیاورده است و این موضوع را قویا تکذیب مي کند".

کمیته تفحص مجلس را شش نفر از نمایندگان مجلس تشکیل مي دهند که از هر دو جناح محافظه کار و میانه رو هستند.

خبرگزاری مهر با اشاره به گزارش کمیته تفحص اعلام کرد که مرتضوي دستور انتقال 147 بازداشتي را از زندان اوین به کهریزک داده است. طبق این گزارش، مقامات کهریزک به دلیل کمبود جا ابتدا از قبول بازداشت شدگان سر باز مي زدند اما در نهایت با اصرار مرتضوي مجبور به پذیرش 147 نفر بازداشتي در فضاي 70 متر مربعي شدند.

این زندانیان را به مدت 4 روز در چنین فضایي بدون جاي کافي، غذاي مناسب و شرایط بهداشتي بد و تنبیه بدني سخت، نگهداري کردند.

مرتضوي، یک قاضی تندرو است که نقش اساسي در دادگاه هاي سران اصلاح طلب داشت، وی اواخر ماه اوت از سمت دادستان برکنار شد وبه سمت معاون دادستان کل کشور، برگزیده شد.

مرتضوی احکام زیادی علیه ده ها شخصیت اصلاح طلب صادر کرده و آنها را به جرم براندازي نظام اسلامي، به زندان انداخته . اصلاح طلبان از او انتقاد مي کنند که در طول شش سالي که در سمت دادستان تهران بود، هر نوع انتقادي را علیه دولت را سرکوب کرد.

علاالدین بروجردي، رئیس بخش سیاست خارجي و امنیت ملي مجلس، گفت که کمیته تفحص مجلس، با این گزارش نقض نظارتي خود را ایفا کرد و حالا این نوبت قوه قضائیه است که تصمیم مناسب بگیرد.

انتخابات ماه ژوئن که باعث شد محموداحمدي نژاد بار دیگرانتخاب بشود، باعث شد تا ایران شاهد بزرگترین ناآرامي ها از بعد از انقلاب سال 1979 بود. مقامات ایران هرگونه تقلب در انتخابات را تکذیب می کند.

هزاران نفر که علیه نتایج انتخابات تظاهرات کرده بودند، دستگیر شدند و در زندان شکنجه شدند. بسیاري از آنان آزاد شدند و بیش از 80 نفرشان، متهم به 15 سال زندان شدند.

معترضان زیر چکمه ماموران کشته شدند




فردریک دال

بیش از 145 نفر بعد از دستگیري درجریان تظاهرات در مخالفت با نتیجه انتخابات ماه ژوئن در سلول هاي 70 متري نگهداري مي شوند که طبق گزارش ها سه نفر از این افراد کشته شده اند.

در یک گزارش کم نظیر انتقادي کمیته تفحص وقایع بعد از انتخابات اعلام کرد که دادستان وقت تهران، سعید مرتضوي، به دلیل کمبود جا، دستور انتقال این افراد را به بازداشتگاه کهریزک داده بود.

طبق این گزارش درباره کهریزک که در مجلس خوانده و در رسانه ها مطرح شد، جائی که معترضان دستگیر شده در آن نگاه داری شده بودند، فضای تنفسی نداشت و شرایط بهداشتي ناگوار بود و برخلاف ادعای مرتضوی سه جوانی که کشته شدند، مرگشان در اثر شکنجه بود نه مننژیت.

در گزارش مجلس آمده "کشته شدن این سه نفر مرتبط با فضاي محدود، کمبود بهداشت و تغذیه نامناسب، گرما، کمبود تهویه هوا و همچنین در نتیجه حملات فیزیکي بوده است".

زندان کهریزک، در ماه ژوئیه بعد از کشته شدن دستکم سه نفر در آن که در جریان اعتراض به نتایج انتخابات دستگیر شده بودند، ، به دستور رهبر ایران، آیت الله علي خامنه اي بسته شد.

رسانه هاي ایران نوشتند وزارت دادگستري سه مقام کهریزک را به اتهام قتل سه معترض اصلاح طلب به نتایج انتخابات 12 ژوئن را بازداشت کرده اند. اما در گزارش مجلس هیچ اشاره اي به تجاوز در زندان کهریزک نشده و حتی آمده " کمیته تحقیق هیچ نشانه اي از تجاوز جنسي به زندانیان، بدست نیاورده است و این موضوع را قویا تکذیب مي کند".

کمیته تفحص مجلس را شش نفر از نمایندگان مجلس تشکیل مي دهند که از هر دو جناح محافظه کار و میانه رو هستند.

خبرگزاری مهر با اشاره به گزارش کمیته تفحص اعلام کرد که مرتضوي دستور انتقال 147 بازداشتي را از زندان اوین به کهریزک داده است. طبق این گزارش، مقامات کهریزک به دلیل کمبود جا ابتدا از قبول بازداشت شدگان سر باز مي زدند اما در نهایت با اصرار مرتضوي مجبور به پذیرش 147 نفر بازداشتي در فضاي 70 متر مربعي شدند.

این زندانیان را به مدت 4 روز در چنین فضایي بدون جاي کافي، غذاي مناسب و شرایط بهداشتي بد و تنبیه بدني سخت، نگهداري کردند.

مرتضوي، یک قاضی تندرو است که نقش اساسي در دادگاه هاي سران اصلاح طلب داشت، وی اواخر ماه اوت از سمت دادستان برکنار شد وبه سمت معاون دادستان کل کشور، برگزیده شد.

مرتضوی احکام زیادی علیه ده ها شخصیت اصلاح طلب صادر کرده و آنها را به جرم براندازي نظام اسلامي، به زندان انداخته . اصلاح طلبان از او انتقاد مي کنند که در طول شش سالي که در سمت دادستان تهران بود، هر نوع انتقادي را علیه دولت را سرکوب کرد.

علاالدین بروجردي، رئیس بخش سیاست خارجي و امنیت ملي مجلس، گفت که کمیته تفحص مجلس، با این گزارش نقض نظارتي خود را ایفا کرد و حالا این نوبت قوه قضائیه است که تصمیم مناسب بگیرد.

انتخابات ماه ژوئن که باعث شد محموداحمدي نژاد بار دیگرانتخاب بشود، باعث شد تا ایران شاهد بزرگترین ناآرامي ها از بعد از انقلاب سال 1979 بود. مقامات ایران هرگونه تقلب در انتخابات را تکذیب می کند.

هزاران نفر که علیه نتایج انتخابات تظاهرات کرده بودند، دستگیر شدند و در زندان شکنجه شدند. بسیاري از آنان آزاد شدند و بیش از 80 نفرشان، متهم به 15 سال زندان شدند.

افشاگري يک دانشجوي گريخته از جهنم جمهوري اسلامي


درود به جنشبش آزاديخواهي مردم ايران
---------------------------------------
اينجانب امير اردلان فعال دانشجويي و حقوق بشري بارها ازسوي نهادهاي سرکوب دانشگاه مورد آزار و تحمل حکم هاي سنگين قرارگرفته و بطور مدوام و برنامه ريزي شده از سوي وزارت اطلاعات ، سپاه ، بسيج و نيروي انتظامي مورد بازداشت ،زندان ، شکنجه و حتي " تهديد به تجاوز جنسي " قرار گرفته ام، پس از آزادي موقت و مشروطم , اين اواخر دوباره از سوي نهادهاي امنيتي مورد بازجويي و آزار قرار گرفتم که دست آخر نيز با هجوم نيروهاي وحشت وزارت اطلاعات به منزل براي دستگري مجددم، مجبور به جلاي وطن در بدترين شرايط گشتم
UNHCR ERBIL اکنون در کردستان عراق بوده و به
درخواست پناهندگي سياسي براي انتقالم به کشور ثالث و امن ارايه کرده ام
پس از گريزم از ميهن ، خانواده ام از سوي وزارت اطلاعات مورد تهديد ، آزار و بازجويهاي مکرر قرار
گرفته اند و مرا نيز به دليل افشاگريهايم عليه رژيم در برون مرز، مورد تهديد به ترور و ربوده شدن قرار داده اند
اکنون که جنبش آزاديخواهي ميهنمان را فرا گرفته و همرزمانمان براي برچيدن حکومت جمهوري اسلامي خون ميدهند ، برآن شدم سکوتم را شکسته و به افشاگري بپردازم
اين افشاگري را با خطرهايي که براي خود و خانواده ام در بر دارد ، به آگاهي سازمانها و نهادهاي حقوق بشري و افکار عمومي ميرسانم
------------
الف-- افراد امنيتي و سرکوبگر در دانشگاه آزاد شهرضا ، واقع در استان اصفهان
1-
عليان : رياست پيشين دانشگاه آزاد شهرضا که برادرش از سران سرکوبگر يگان ويژه است و قدرت فراوان وي باعث شده از اين فرصت براي دزدي وهمچنين برخورد با فعالان دانشجويي با همکاري اداره اطلاعات شهرضا بهره ببرد .عليان اکنون در واحد ديگري رياست مي کند
2 –
عليرضا عسگري : رياست پيشين حراست ، که کارنامه اش مملو از سرکوب و پرونده سازي براي فعالان دانشجويي و استادان دگرانديش است و بخاطر مزدوريش رژيم برايش بورسيه کارشناسي ارشد در دانشگاه آزاد دهاقان ميدهد.عليرضا عسکري اکنون در حراست دانشگاه صنعتي اصفهان مشغول به سرکوب دانشجويان مي باشد
3-
مصطفي اميري : معاون و سرپرست پيشين حراست که در سرکوب دانشجويان و استادان نقش فراوان دارد و از مقام خويش
براي دزدي و سوء استفاده هاي جنسي و تجاوز به دانشجويان دختر از طريق تهديد و پرونده سازي بهره ها برده است و اکنون به ظاهر در بخش حسابداري مشغول به کار ولي در عمل نفوذي اداره اطلاعات شهرضا است
4-
علي ارشادي : معاون امور دانشجويي و ريئس کميته انظباتي پيشين که کارنامه اش فراوان از حکمهاي بي رحمانه عليه دانشجويان و استادان است
5-
مشکي : مسئول امور دانشجويي و عنصر امنيتي که از مقامش براي برخوردهاي زننده با دانشجويان ، دزدي و سوء استفاده هاي جنسي از دانشجويان دختر بهره مي برد. وي به پسران نيز نظر مساعدي دارد
6-
زهرا غلام الدين : انتظامات زن ، مسئول ايجاد وحشت براي دختران و برخوردش بسيار خشن و توهين آميز است بي نهايت زن ستيز بوده و در خصوصي ترين مسايل دختران دخالت مي کند. ايشان نسبت به پسران ارادت دارند
7-
آخوند صالحي : نماينده سابق ولي فقيه در دانشگاه که ساليان درازي در اين منصب ، مشغول به سانسور انديشه ، فرهنگ و سرکوب دانشجويان و اخراج استادان دگرانديش بود . وي در دزديهاي بسياري نقش داشته و از مقامش براي سوع استفاده ي جنسي از دختران و حتي پسران بهره ها برده است. پيش از انقلاب چاقو کش و زنجير کش (اوباش) بوده و پس از انقلاب حجت السلام(!) گشته اند . اکنون در واحد ديگري مشغول خدمت به مقام معظم رهبري اند
8-
عليرضا سبزيان : معان امور دانشجويي ، ريئس کميته انظباتي ، عضو هيئت علمي (تني) و سردار سپاه که صادر کننده حکمهاي سنگين براي دانشجويان و استادان در کميته انظباطي بوده و بازوي ايجاد اختناق در ميان استادان روشنفکر در هيئت علمي مي باشد
9-
مسعود جعفري نژاد : ريئس بسيج اساتيد ، ريئس دانشکده علوم انساني ، سر گروه کارشناسي ارشد علوم سياسي و روابط بين
الملل ، عضو هيئت علمي و مهره امنيتي که به قول استادان سکولار مشهور به " نماينده خدا " در دانشگاه مي باشد . وي بطور خشن و ديکتاتور منشانه با استادان برخورد ميکند و همگان از وي متنفرند ، وي يکي از تئورسين هاي رژيم در استان اصفهان بوده و براحتي در دانشگاه همراهش اسلحه کمري حمل مي کند
10-
آذين : عضو هئيت علمي ، ريئس دانشگاه آزاد دهاقان ، برادر معاون امنيتي استانداري اصفهان ، سردار سپاه , مهره امنيتي و يکي از تئورسين هاي نظام است که بازوي سرکوب و کنترل استادان مي باشد
11-
سيف الله حيدر پور : سردار سپاه ، مدرس دانشگاه و از مهره ي گروهک قدس سپاه و عامل انجام عملياتهاي تروريستي در منطقه خاورميانه و از دوستان آيت الله خميني پس از شميايي شدنش. در کارنامه اش کشتار مردم کرد و اسراي جنگي را دارد
12-
مسعود همت : عضو هيئت علمي ، مدرس و مجري امورات حقوقي کميته انظباتي ، که فراوان به حکمهاي ناعادلانه عليه دانشجويان دست يازيده است
13-
کهنگي : از اعضاي انتظامات ، سرپرست خشک شويي پرديس که متعلق به خوابگاه دختران است.کميته اي و شکنجه گر سپاه ، که اکنون رابط دانشجويان دختر مزدور با اداره اطلاعات است که گزارشات خوابگاه را به وي ارايه مي دهند
------------------
توضيح : افرادي که جايگاه استادي و عضو هيئت علمي اند مدارک و تخصص هايشان نامعتبر يا تغلبي بوده وهمانند درجه هاي نامعتبر سپاهي ها , اينان جايگزين استادان با دانش و سکولار گشته اند
-------
ب: مسئولين سرکوبگر در دادگستري شهرستان شهرضا
1-
غلامي : دادستان پيشين که بسيار خشن و بيرحم است ، در سالهاي اخير براي فعالان دانشجويي حکم بازداشتهاي دراز مدت و فرا قانوني ، کيفر خواستهاي ناعادلانه و شکنجه براي اعتراف گيري صادر کرده است
2-
توکلي : رياست دادگستري و قاضي دادگاه انقلاب شعبه يک پيشين ، که انساني بي رحم و کارنامه اش مملو فسادهاي مالي و صدور حکمهاي ناعادلانه و غير قانوني خصوصا براي فعالان دانشجويي مي باشد
3-
رحيمي : ريئس دادگستري و قاضي دادگاه انقلاب که حتي دانش کافي براي اداره ي اين پست را ندارد و به نظر ميرسد تنها بخاطر ضعف شخصيتي اش اداره اطلاعات وي را برگزيده است ! صدور حکمهاي سنگين و غير قانوني براي دانشجويان از خدمات بسيار خوب وي براي رژيم بوده است
4-
ابوالحسني : قاضي داديار ( بازجو ) در شعبه 4 که دستور شکنجه براي اعتراف گيري در کارنامه اش فراوان دارد و بسيار خشن است ، بازداشتهاي غير قانوني و دراز مدت انفرادي براي فعالان دانشجويي و همکاري با اداره اطلاعات از جمله سوابق اوست
5-
عرب : قاضي اجراي احکام که بسياري از خانواده ها را بخاطر فساد اخلاقي و جنسي اش از هم پاشانده و متجاوز به نواميس زندانيان مي باشد. در رشوه گيري و فساد مالي نيز زبانزد عام و خاص مي باشد
--------------
ساير
1-
خان احمد : مسئول اماکن و مبارزه با مفاسد اجتماعي در ناجا است که بخاطر ستمهاي فراوانش به شهروندان مورد تنفر و خشم مردم شهرضا است ،. وي از نظر شخصيتي مشکلات فراواني دارد و بسيار قدرت طلب مي باشد که حتي خانواده و فاميل هايش نيز وي را ترک کرده اند . مدتي پيش ناجا وي را بخاطر تنفر عمومي به بندرعباس منتقل کرده اند
2-
حيدرپور : نماينده فعلي مجلس که از محافظه کاران و مورد پشتيباني سپاه ، بسيج و نهادهاي امنيتي قرار دارد . در انتخابات, سپاه و نهادهاي امنيتي به وضوح از وي حمايت کرده و در از صندوق در آوردن نامش بسيار تلاشها نمودند و او را با تغلب به مجلس فرستادند
-------------------
ت: زندان شهرستان شهرضا
اين زندان با کمترين امکانات ، در درون خود خطرناکترين جانيان را دارد و مصرف مواد مخدر و هم جنس بازي در آن بيداد مي کند ، اکثر زندانيان معتادند اند و فضاي زندان بسيار آلوده و مخوف مي باشد . جمهوري اسلامي اين افتخار را دارد که فعالان دانشجويي را در آنجا نگهداري ميکند
بيشتر مسئولين زندان آلوده به فساد مالي ، اخلاقي و جنسي هستند و حتي ازخانواده ي زندانيان و زنان و دخترانشان براي کاميابي جنسي بهره مي برند
اعدام ، شکنجه ، شلاق ، تک سلولي هاي مخوف و کثيف و قطع اعضاي بدن در آنجا پابرجا و کمترين حقوق انساني و قانوني زندانيان رعايت نمي شود و همانند حيوان با آنان برخورد مي گردد
-----------------
ث: اداره اطلاعات شهرستان شهرضا
اين اداره در کوچه پشتي سپاه و روبروي ستاد امر به معروف و نهي از منکر قرار دارد. با شمايل ساختماني مسکوني و بدون هيچ تابلوي شناسنده که چندين در دارد
1-
بهراميان با نام مستعار عبدالهي : رييس پيشين اداره اطلاعات شهرضا ، تئورسين وزارت اطلاعات در استان اصفهان ، داراي کارشناسي ارشد روانشناسي بوده و اکنون در اطلاعات اصفهان از اعضاي رده ي بالا است
بر کردار همه بازجويان استان و بخصوص بازداشتگاه امنيتي در زندان دستگرد اصفهان نظارت دارد. در شکنجه و شهادت عليرضا داوودي فعال دانشجويي دانشگاه اصفهان نيز دستانش به خون آغشته است
در زمان جنگ از سپاه به وزارت اطلاعات پيوسته ، قد کوتاه و ماه گرفتگي در صورت از جمله مشخصات ظاهري وي است
2-
پورمند با نام مستعار نيک پور : اهل شهرضا و مسئول برخورد ، بازجويي و پرونده سازي براي فعالان دانشجويي و استادان دگر انديش دانشگاه آزاد شهرضا است . کشتار سال 67 ، کشتار مردم کردستان ، شرکت در جنگ 33 روزه گروهگ تروريستي حزب الله لبنان با کشور اسرايئل و سفرهاي متعدد به عراق و ديدار با گروههاي تروريستي در غالب زائر را در کارنامه خود دارد. در سالهاي اخير در سرکوب فعالان دانشجويي و ايجاد وحشت در ميان استادان نقش به سزايي داشته است. همسر ايشان نيز از اعضاي وزارت اطلاعات است. همه دانشجويان نفوذي گزارشات مزدورانه شان را به پورمند گزارش ميدهند
3-
باقري ، نام اصلي اش نامشخص : بازجو و شگنجه گر فعلي در اداره اطلاعات ، مشارکت کننده در کشتار سال 67 و مردم کردستان و در سالهاي اخير شکنجه گر و بازجوي بيرحم فعالان دانشجويي بوده است. چهل و اندي سال سن, قد بلند با کمري قوز کرده , موهاي جو گندمي و يکي از دستانش خوره اي ميباشد
----------------------------
ج: بازداشتگاه اطلاعات ( الف – طا ) در زندان مرکزي دستگرد اصفهان
در درون زندان دستگرد اصفهان بازداشتگاه جداگانه اي تحت نام ( الف – طا ) وجود دارد که تنها نيروهاي امنيتي به آن تردد ميکنند. دو طبقه و در هر طبقه سلولهاي انفرادي قرار دارد و داراي يک حياط خلوت بسيار کوچک که به پشت بام ميخورد و از آن براي هوا خوري و شکنجه هاي شبانه همچون اعدام مصنوعي استفاده مي شود. در سرتاسر بازداشتگاه دوربين هاي مدار بسته و دستگاههاي شنود نصب است و حتي امکانات اوليه ي بهداشتي و رفاهي نظير توالت نيز در آن وجود ندارد. انواع شکنجه هاي جسماني و رواني در آنجا رواج دارد. در بخش مخفي اين بازداشتگاه افرادي از شهروندان خارجي نظير نيروهاي طالبان و القاعده و ... نگهداري ميشوند
اين مکان مخوف که حتي بر پايه قوانين جمهوري اسلامي نيز غير قانوني بوده و مغاير با تعهدات صريح رژيم در خصوص حقوق بشرو حقوق زندانيان است, محل پذيرايي از فعالان دانشجويي ، مدني و بخصوص معترضان انتخاباتي اخيرا است
در اين مکان " عليرضا داوودي " فعال دانشجويي اصفهان به مدت شش ماه تحت شکنجه هاي قرون وسطايي قرار داشت که پس از آن به علت فشارهاي روحي و جسمي شديد وارده به تيمارستان منتقل شده و بعد از 16 روز جان مي بازد
در فرداي سرنگوني رژيم خونخوار جمهوري اسلامي همه بازجويان ، شکنجه گران و گرداندگان اين مکان --همچون بهراميان-- بايد پاسخگوي .جنايات خويش باشند
- برافراشته باد درفش دموکراسي و حقوق بشر در سرتاسر ايران
وبلاگ آتش زير خاکستر
امير اردلان
منبع : برگرفته از وبلاگ آتش زير خاكستر

افشاگري يک دانشجوي گريخته از جهنم جمهوري اسلامي


درود به جنشبش آزاديخواهي مردم ايران
---------------------------------------
اينجانب امير اردلان فعال دانشجويي و حقوق بشري بارها ازسوي نهادهاي سرکوب دانشگاه مورد آزار و تحمل حکم هاي سنگين قرارگرفته و بطور مدوام و برنامه ريزي شده از سوي وزارت اطلاعات ، سپاه ، بسيج و نيروي انتظامي مورد بازداشت ،زندان ، شکنجه و حتي " تهديد به تجاوز جنسي " قرار گرفته ام، پس از آزادي موقت و مشروطم , اين اواخر دوباره از سوي نهادهاي امنيتي مورد بازجويي و آزار قرار گرفتم که دست آخر نيز با هجوم نيروهاي وحشت وزارت اطلاعات به منزل براي دستگري مجددم، مجبور به جلاي وطن در بدترين شرايط گشتم
UNHCR ERBIL اکنون در کردستان عراق بوده و به
درخواست پناهندگي سياسي براي انتقالم به کشور ثالث و امن ارايه کرده ام
پس از گريزم از ميهن ، خانواده ام از سوي وزارت اطلاعات مورد تهديد ، آزار و بازجويهاي مکرر قرار
گرفته اند و مرا نيز به دليل افشاگريهايم عليه رژيم در برون مرز، مورد تهديد به ترور و ربوده شدن قرار داده اند
اکنون که جنبش آزاديخواهي ميهنمان را فرا گرفته و همرزمانمان براي برچيدن حکومت جمهوري اسلامي خون ميدهند ، برآن شدم سکوتم را شکسته و به افشاگري بپردازم
اين افشاگري را با خطرهايي که براي خود و خانواده ام در بر دارد ، به آگاهي سازمانها و نهادهاي حقوق بشري و افکار عمومي ميرسانم
------------
الف-- افراد امنيتي و سرکوبگر در دانشگاه آزاد شهرضا ، واقع در استان اصفهان
1-
عليان : رياست پيشين دانشگاه آزاد شهرضا که برادرش از سران سرکوبگر يگان ويژه است و قدرت فراوان وي باعث شده از اين فرصت براي دزدي وهمچنين برخورد با فعالان دانشجويي با همکاري اداره اطلاعات شهرضا بهره ببرد .عليان اکنون در واحد ديگري رياست مي کند
2 –
عليرضا عسگري : رياست پيشين حراست ، که کارنامه اش مملو از سرکوب و پرونده سازي براي فعالان دانشجويي و استادان دگرانديش است و بخاطر مزدوريش رژيم برايش بورسيه کارشناسي ارشد در دانشگاه آزاد دهاقان ميدهد.عليرضا عسکري اکنون در حراست دانشگاه صنعتي اصفهان مشغول به سرکوب دانشجويان مي باشد
3-
مصطفي اميري : معاون و سرپرست پيشين حراست که در سرکوب دانشجويان و استادان نقش فراوان دارد و از مقام خويش
براي دزدي و سوء استفاده هاي جنسي و تجاوز به دانشجويان دختر از طريق تهديد و پرونده سازي بهره ها برده است و اکنون به ظاهر در بخش حسابداري مشغول به کار ولي در عمل نفوذي اداره اطلاعات شهرضا است
4-
علي ارشادي : معاون امور دانشجويي و ريئس کميته انظباتي پيشين که کارنامه اش فراوان از حکمهاي بي رحمانه عليه دانشجويان و استادان است
5-
مشکي : مسئول امور دانشجويي و عنصر امنيتي که از مقامش براي برخوردهاي زننده با دانشجويان ، دزدي و سوء استفاده هاي جنسي از دانشجويان دختر بهره مي برد. وي به پسران نيز نظر مساعدي دارد
6-
زهرا غلام الدين : انتظامات زن ، مسئول ايجاد وحشت براي دختران و برخوردش بسيار خشن و توهين آميز است بي نهايت زن ستيز بوده و در خصوصي ترين مسايل دختران دخالت مي کند. ايشان نسبت به پسران ارادت دارند
7-
آخوند صالحي : نماينده سابق ولي فقيه در دانشگاه که ساليان درازي در اين منصب ، مشغول به سانسور انديشه ، فرهنگ و سرکوب دانشجويان و اخراج استادان دگرانديش بود . وي در دزديهاي بسياري نقش داشته و از مقامش براي سوع استفاده ي جنسي از دختران و حتي پسران بهره ها برده است. پيش از انقلاب چاقو کش و زنجير کش (اوباش) بوده و پس از انقلاب حجت السلام(!) گشته اند . اکنون در واحد ديگري مشغول خدمت به مقام معظم رهبري اند
8-
عليرضا سبزيان : معان امور دانشجويي ، ريئس کميته انظباتي ، عضو هيئت علمي (تني) و سردار سپاه که صادر کننده حکمهاي سنگين براي دانشجويان و استادان در کميته انظباطي بوده و بازوي ايجاد اختناق در ميان استادان روشنفکر در هيئت علمي مي باشد
9-
مسعود جعفري نژاد : ريئس بسيج اساتيد ، ريئس دانشکده علوم انساني ، سر گروه کارشناسي ارشد علوم سياسي و روابط بين
الملل ، عضو هيئت علمي و مهره امنيتي که به قول استادان سکولار مشهور به " نماينده خدا " در دانشگاه مي باشد . وي بطور خشن و ديکتاتور منشانه با استادان برخورد ميکند و همگان از وي متنفرند ، وي يکي از تئورسين هاي رژيم در استان اصفهان بوده و براحتي در دانشگاه همراهش اسلحه کمري حمل مي کند
10-
آذين : عضو هئيت علمي ، ريئس دانشگاه آزاد دهاقان ، برادر معاون امنيتي استانداري اصفهان ، سردار سپاه , مهره امنيتي و يکي از تئورسين هاي نظام است که بازوي سرکوب و کنترل استادان مي باشد
11-
سيف الله حيدر پور : سردار سپاه ، مدرس دانشگاه و از مهره ي گروهک قدس سپاه و عامل انجام عملياتهاي تروريستي در منطقه خاورميانه و از دوستان آيت الله خميني پس از شميايي شدنش. در کارنامه اش کشتار مردم کرد و اسراي جنگي را دارد
12-
مسعود همت : عضو هيئت علمي ، مدرس و مجري امورات حقوقي کميته انظباتي ، که فراوان به حکمهاي ناعادلانه عليه دانشجويان دست يازيده است
13-
کهنگي : از اعضاي انتظامات ، سرپرست خشک شويي پرديس که متعلق به خوابگاه دختران است.کميته اي و شکنجه گر سپاه ، که اکنون رابط دانشجويان دختر مزدور با اداره اطلاعات است که گزارشات خوابگاه را به وي ارايه مي دهند
------------------
توضيح : افرادي که جايگاه استادي و عضو هيئت علمي اند مدارک و تخصص هايشان نامعتبر يا تغلبي بوده وهمانند درجه هاي نامعتبر سپاهي ها , اينان جايگزين استادان با دانش و سکولار گشته اند
-------
ب: مسئولين سرکوبگر در دادگستري شهرستان شهرضا
1-
غلامي : دادستان پيشين که بسيار خشن و بيرحم است ، در سالهاي اخير براي فعالان دانشجويي حکم بازداشتهاي دراز مدت و فرا قانوني ، کيفر خواستهاي ناعادلانه و شکنجه براي اعتراف گيري صادر کرده است
2-
توکلي : رياست دادگستري و قاضي دادگاه انقلاب شعبه يک پيشين ، که انساني بي رحم و کارنامه اش مملو فسادهاي مالي و صدور حکمهاي ناعادلانه و غير قانوني خصوصا براي فعالان دانشجويي مي باشد
3-
رحيمي : ريئس دادگستري و قاضي دادگاه انقلاب که حتي دانش کافي براي اداره ي اين پست را ندارد و به نظر ميرسد تنها بخاطر ضعف شخصيتي اش اداره اطلاعات وي را برگزيده است ! صدور حکمهاي سنگين و غير قانوني براي دانشجويان از خدمات بسيار خوب وي براي رژيم بوده است
4-
ابوالحسني : قاضي داديار ( بازجو ) در شعبه 4 که دستور شکنجه براي اعتراف گيري در کارنامه اش فراوان دارد و بسيار خشن است ، بازداشتهاي غير قانوني و دراز مدت انفرادي براي فعالان دانشجويي و همکاري با اداره اطلاعات از جمله سوابق اوست
5-
عرب : قاضي اجراي احکام که بسياري از خانواده ها را بخاطر فساد اخلاقي و جنسي اش از هم پاشانده و متجاوز به نواميس زندانيان مي باشد. در رشوه گيري و فساد مالي نيز زبانزد عام و خاص مي باشد
--------------
ساير
1-
خان احمد : مسئول اماکن و مبارزه با مفاسد اجتماعي در ناجا است که بخاطر ستمهاي فراوانش به شهروندان مورد تنفر و خشم مردم شهرضا است ،. وي از نظر شخصيتي مشکلات فراواني دارد و بسيار قدرت طلب مي باشد که حتي خانواده و فاميل هايش نيز وي را ترک کرده اند . مدتي پيش ناجا وي را بخاطر تنفر عمومي به بندرعباس منتقل کرده اند
2-
حيدرپور : نماينده فعلي مجلس که از محافظه کاران و مورد پشتيباني سپاه ، بسيج و نهادهاي امنيتي قرار دارد . در انتخابات, سپاه و نهادهاي امنيتي به وضوح از وي حمايت کرده و در از صندوق در آوردن نامش بسيار تلاشها نمودند و او را با تغلب به مجلس فرستادند
-------------------
ت: زندان شهرستان شهرضا
اين زندان با کمترين امکانات ، در درون خود خطرناکترين جانيان را دارد و مصرف مواد مخدر و هم جنس بازي در آن بيداد مي کند ، اکثر زندانيان معتادند اند و فضاي زندان بسيار آلوده و مخوف مي باشد . جمهوري اسلامي اين افتخار را دارد که فعالان دانشجويي را در آنجا نگهداري ميکند
بيشتر مسئولين زندان آلوده به فساد مالي ، اخلاقي و جنسي هستند و حتي ازخانواده ي زندانيان و زنان و دخترانشان براي کاميابي جنسي بهره مي برند
اعدام ، شکنجه ، شلاق ، تک سلولي هاي مخوف و کثيف و قطع اعضاي بدن در آنجا پابرجا و کمترين حقوق انساني و قانوني زندانيان رعايت نمي شود و همانند حيوان با آنان برخورد مي گردد
-----------------
ث: اداره اطلاعات شهرستان شهرضا
اين اداره در کوچه پشتي سپاه و روبروي ستاد امر به معروف و نهي از منکر قرار دارد. با شمايل ساختماني مسکوني و بدون هيچ تابلوي شناسنده که چندين در دارد
1-
بهراميان با نام مستعار عبدالهي : رييس پيشين اداره اطلاعات شهرضا ، تئورسين وزارت اطلاعات در استان اصفهان ، داراي کارشناسي ارشد روانشناسي بوده و اکنون در اطلاعات اصفهان از اعضاي رده ي بالا است
بر کردار همه بازجويان استان و بخصوص بازداشتگاه امنيتي در زندان دستگرد اصفهان نظارت دارد. در شکنجه و شهادت عليرضا داوودي فعال دانشجويي دانشگاه اصفهان نيز دستانش به خون آغشته است
در زمان جنگ از سپاه به وزارت اطلاعات پيوسته ، قد کوتاه و ماه گرفتگي در صورت از جمله مشخصات ظاهري وي است
2-
پورمند با نام مستعار نيک پور : اهل شهرضا و مسئول برخورد ، بازجويي و پرونده سازي براي فعالان دانشجويي و استادان دگر انديش دانشگاه آزاد شهرضا است . کشتار سال 67 ، کشتار مردم کردستان ، شرکت در جنگ 33 روزه گروهگ تروريستي حزب الله لبنان با کشور اسرايئل و سفرهاي متعدد به عراق و ديدار با گروههاي تروريستي در غالب زائر را در کارنامه خود دارد. در سالهاي اخير در سرکوب فعالان دانشجويي و ايجاد وحشت در ميان استادان نقش به سزايي داشته است. همسر ايشان نيز از اعضاي وزارت اطلاعات است. همه دانشجويان نفوذي گزارشات مزدورانه شان را به پورمند گزارش ميدهند
3-
باقري ، نام اصلي اش نامشخص : بازجو و شگنجه گر فعلي در اداره اطلاعات ، مشارکت کننده در کشتار سال 67 و مردم کردستان و در سالهاي اخير شکنجه گر و بازجوي بيرحم فعالان دانشجويي بوده است. چهل و اندي سال سن, قد بلند با کمري قوز کرده , موهاي جو گندمي و يکي از دستانش خوره اي ميباشد
----------------------------
ج: بازداشتگاه اطلاعات ( الف – طا ) در زندان مرکزي دستگرد اصفهان
در درون زندان دستگرد اصفهان بازداشتگاه جداگانه اي تحت نام ( الف – طا ) وجود دارد که تنها نيروهاي امنيتي به آن تردد ميکنند. دو طبقه و در هر طبقه سلولهاي انفرادي قرار دارد و داراي يک حياط خلوت بسيار کوچک که به پشت بام ميخورد و از آن براي هوا خوري و شکنجه هاي شبانه همچون اعدام مصنوعي استفاده مي شود. در سرتاسر بازداشتگاه دوربين هاي مدار بسته و دستگاههاي شنود نصب است و حتي امکانات اوليه ي بهداشتي و رفاهي نظير توالت نيز در آن وجود ندارد. انواع شکنجه هاي جسماني و رواني در آنجا رواج دارد. در بخش مخفي اين بازداشتگاه افرادي از شهروندان خارجي نظير نيروهاي طالبان و القاعده و ... نگهداري ميشوند
اين مکان مخوف که حتي بر پايه قوانين جمهوري اسلامي نيز غير قانوني بوده و مغاير با تعهدات صريح رژيم در خصوص حقوق بشرو حقوق زندانيان است, محل پذيرايي از فعالان دانشجويي ، مدني و بخصوص معترضان انتخاباتي اخيرا است
در اين مکان " عليرضا داوودي " فعال دانشجويي اصفهان به مدت شش ماه تحت شکنجه هاي قرون وسطايي قرار داشت که پس از آن به علت فشارهاي روحي و جسمي شديد وارده به تيمارستان منتقل شده و بعد از 16 روز جان مي بازد
در فرداي سرنگوني رژيم خونخوار جمهوري اسلامي همه بازجويان ، شکنجه گران و گرداندگان اين مکان --همچون بهراميان-- بايد پاسخگوي .جنايات خويش باشند
- برافراشته باد درفش دموکراسي و حقوق بشر در سرتاسر ايران
وبلاگ آتش زير خاکستر
امير اردلان
منبع : برگرفته از وبلاگ آتش زير خاكستر

کامران آسا برادر شهید کیانوش آسا به زندان قزل حصار کرج انتقال یافت


خبرگزاری دیده بان حقوق بشر کردستان: کامران آسا یک ماه پس از بازداشت از زندان اوین به زندان قزل حصار منتقل شد.

در جریان انتقال دسته جمعی گروهی از زندانیان اوین به دیگر زندانهای استان تهران که طی روزهای اخیر انجام گرفته است؛ کامران آسا برادر دانشجوی جان باخته کیانوش آسا نیز به زندان قزل حصار در کرج انتقال یافت. وی هم اکنون در بند محکومان جرایم سنگین این زندان نگهداری میشود.

کامران آسا روز 16 آذر زمانی که قصد داشت برای شرکت در مراسم بزرگداشت برادرش در دانشگاه علم و صنعت وارد این دانشگاه شود توسط مأموران انتظامی بازداشت شد.

با وجود اینکه گواهی پزشکی دال بر بیماری قلبی کامران آسا توسط خانواده وی به شعبه 28 دادگاه انقلاب تهران ارائه شده اما قاضی مقیسه با تایید قرار بازداشت، از آزادی کامران آسا خودداری کرده است.

مادر و خواهران داغدار کیانوش و کامران آسا، پس از شهادت کیانوش طی وقایع اخیر، با بازداشت کامران و انتقال وی به زندان قزل حصار بسیار نگران وضعیت نگهداری و سلامتی وی هستند.

دوشنبه، 21 دی ماه 1388

کامران آسا برادر شهید کیانوش آسا به زندان قزل حصار کرج انتقال یافت


خبرگزاری دیده بان حقوق بشر کردستان: کامران آسا یک ماه پس از بازداشت از زندان اوین به زندان قزل حصار منتقل شد.

در جریان انتقال دسته جمعی گروهی از زندانیان اوین به دیگر زندانهای استان تهران که طی روزهای اخیر انجام گرفته است؛ کامران آسا برادر دانشجوی جان باخته کیانوش آسا نیز به زندان قزل حصار در کرج انتقال یافت. وی هم اکنون در بند محکومان جرایم سنگین این زندان نگهداری میشود.

کامران آسا روز 16 آذر زمانی که قصد داشت برای شرکت در مراسم بزرگداشت برادرش در دانشگاه علم و صنعت وارد این دانشگاه شود توسط مأموران انتظامی بازداشت شد.

با وجود اینکه گواهی پزشکی دال بر بیماری قلبی کامران آسا توسط خانواده وی به شعبه 28 دادگاه انقلاب تهران ارائه شده اما قاضی مقیسه با تایید قرار بازداشت، از آزادی کامران آسا خودداری کرده است.

مادر و خواهران داغدار کیانوش و کامران آسا، پس از شهادت کیانوش طی وقایع اخیر، با بازداشت کامران و انتقال وی به زندان قزل حصار بسیار نگران وضعیت نگهداری و سلامتی وی هستند.

دوشنبه، 21 دی ماه 1388

علي صارمی به اعدام محكوم شد!


علي صارمي سرو سرفراز آزادگي
علي صارمي به اعدام محكوم شد!!
1
خبر را اولين بار از زبان همسر فداكار، مهربان، همراه و همرزم او به صورت تلفني شنيدم. چهارشنبه نهم دي ماه 1388 . سه روز پس از آن عاشوراي خونين و تاريخي. با وجود آن كه احتمال و انتظار اين حكم مي رفت و زمزمه هايش را از قبل شنيده بودم و خودش هم به جدي و شوخي مرتب مي گفت، اما آن چه را كه شنيدم شگفت انگيز و باورنكردني بود. بعد از دو سال و چند ماه بلاتكليفي و در حالي كه تنها اتهامش فاتحه خواني بر مزار زندانيان سياسي قتل عام شده در سال 67 و ديدار از پسرش در شهر اشرف بود، حالا به اعدام محكوم شده بود. حكمش در زندان به او ابلاغ شد. امضا نكرد و به وكيلش حواله كرد. مهين خانم اگر چه در هنگام بيان جمله ي :« به علي حكم اعدام دادند» همان روحيه اميدوار و همان خنده هميشگي را داشت اما اضطراب و اندوه عميقي در اين خنده بود كه فقط بايد شنيد و تجربه كرد ... من ديگر نفهميدم چه گفتم و چه شنيدم. قرار گذاشتم كه بعدا زنگ بزنم....
2
وقتي در تاريخ دهم فروردين سال 87 با حكم محكوميت چهار ساله وارد قرنطينه ي زندان اوين شدم، اولين كسي را كه در آن جا ديدم علي آقا بود. همديگر را در آغوش گرفتيم . مريض شده بود. لاغر بود. داروهاي گواترش را مدت ها بود كه نداده بودند و از همه مهمتر و بدتر اين كه توي محيط نامناسب قرنطينه گير كرده بود. نمي دانستند به كجا و كدام بند منتقلش كنند. معتقد بودند هر جا كه برود عده اي را دور خودش جمع مي كند و به اصطلاح تشكيلات درست مي كند. وقتي متوجه شدند كه ما با هم آشنا هستيم فورا مرا به بند 350 منتقل كردند و در كمال مسرت چند روز بعد علي آقا را هم به همان بند آوردند و ما كه يك جورهايي با هم هم پرونده بوديم هم بند هم شديم و به اين ترتيب من براي مدت يك سال و هفت ماه از فيض وجود او برخوردار بودم. راست مي گفتند علي آقا مانند شمعي بود كه پروانه ها را به سوي خودش مي كشيد.
3
آخرين لحظات با هم بودن ما در زندان هم، زمان انتقال به انفرادي 240 بود. در مسير بين دو بند. به اتهام توهين به مقدسات مذهبي وسياسي تنبيه شده بوديم. علي آقا بيست روز و من هفت روز. البته اتهام كه چه بگويم يك افتراء كامل بود. جالبتر اين كه بر اساس همين افتراء براي علي آقا قرار مجدد هم صادر كردند. بعد از ظهر 25 مهر 88 بود كه ما دو نفر را صدا زدند كه رياست با شما كار دارد. وقتي با همان لباس معمولي ، بدون آمادگي ، بدون امكانات و بدون وسايل رفتيم مثلا به ديدار رياست بند، متوجه شديم كه در اطاق رياست بسته است و در عوض سربازان آماده اند كه ما را به بند 240 (انفرادي) ببرند. جايي كه علي آقا قبلا بارها رفته بود. دو سه روز بعد و بدون پايان گرفتن تنبيه 20 روزه، علي آقا را به رجايي شهر منتقل كردند و من وقتي بعد از يك هفته از 240 برگشتم آخرين اطاق سياسي ـ امنيتي بند 350 را هم تصرف شده و منحل ديدم. لوازم شخصي من هم به انبار بند منتقل شده بود. ظاهرا بنا نبود كه ديگر در آن جا باشم. به اين ترتيب عمر سالن پايين بند 350 به عنوان بند سياسي ـ امنيتي به سر رسيد. چند روزي به تنهايي و البته به سختي گذشت تا اين كه يكباره تصميم به احياء مجدد بند سياسي گرفته شد و سيل زندانيان سياسي سابق و بعد از انتخابات از بندهاي ديگر و از جمله 209 روانه بند 350 شدند. هنوز در حال مزه مزه كردن ديدار و مصاحبت اين همه زنداني سياسي بودم كه به ناگهان مرا براي آزادي خواندند. خبري كه اصلا باور نمي كردم. بعدها فهميدم ـ حكمش را گرفتم ـ كه پرونده من به همراه چند نفر ديگر در دادگاه هم عرض تجديد نظر بررسي شد و حكم من شكست. از 4 سال به يك سال. به عبارتي از غلظت اتهام نامربوط من كاستند. البته تا آن تاريخ من يك سال و هفت ماه كشيده بودم. با يك طلبكاري هفت ماهه از دستگاه امنيتي ـ قضايي آزاد شدم. روز بيستم آبان ماه 1388. به اين ترتيب هم زنداني بودن من پايان يافت و هم هم بند بودن با علي آقاي صارمي. مردي كه حالا ديگر در باغستان آزادي و آزادگي درخت تنومندي شدهاست.
4
علي آقا به احتمال زياد بعد از آقاي امير انتظام بيشترين سابقه تحمل حبس در نظام حاكم را دارد. حدود بيست و دوسه سال از عمر شريف اين مرد بزرگ و با صفا در زندان ها سپري شده است. علي صارمي اصالتا لرستاني است. بروجردي. اما بزرگ شده و ساكن تهران. جنوب تهران. خاني آباد. پيداست كه پدرش مثل بسياري ديگر براي فرار از تنگناي معيشت به تهران مهاجرت كرده و حاشيه نشين آن روز تهران شده بود. علي آقا از همان نوجواني و جواني دست به هر كاري مي زد تا كمك خرج خانواده باشد. پيش از انقلاب به استخدام ارتش (گارد) در آمد اما به خاطر طينت پاك و پيدا كردن گرايش سياسي از آن نيرو اخراج شد و سرانجام در همان نظام سلطنتي به دليل فعاليت سياسي به زندان افتاد . حضور فعال در انقلاب ، آشنايي با گروه هاي سياسي ، درك عميق و آگاهانه ي او از خواست ها و آرزوهاي مردم ، علي آقا را مصمم به پافشاري بر آرمان هاي انقلاب كرد و اين بار به خاطرهواداري از مجاهدين از تدريس در آموزش و پرورش محروم شد و بعد از ماجراها وسركوب هاي سال 60 مثل خيلي هاي ديگر به زندان افتاد و طي سه دهه گذشته بيش از دو دهه از عمر گرانبهاي خود را در زندان به سر برده است. به تناوب و با حكم هاي متفاوت. آخرين دستگيري: 19 شهريورماه 1386 . آخرين اتهام: حضور در خاوران و بزرگداشت زندانيان سياسي قتل عام شده در سال 67. آخرين حكم: اعدام.
5
اين حكم بر چه اساسي و به چه دليلي صادر شد؟ آيا به خاطر فعاليت هاي سياسي سي سال گذشته ي علي آقاست يا به خاطر ثبات قدم و پايداري او در مسير حق طلبي، يا به خاطر شرافت انساني و پاك نهادي او، يا براي حمايت از حق آزادي و فعاليت همه گروه ها از جمله مجاهدين، يا به خاطر صراحت و شفافيت مثال زدني او در گفتار و رفتار شخصي، يا براي هراس افكني و ايجاد رعب و وحشت در ميان مردم، يا ناشي از استيصال و درماندگي حاكميت، يا ... پيداست كه همه ي اين موارد در صدور حكم دخيل بوده است اما سئوال اساسي هيچ يك از اين ها نيست، سئوال اساسي اين است كه چرا بايد چنين مردي و آن هم در سن يالاي 60 سال به اعدام محكوم شود. مردي كه بيش از سي سال از عمرش را صميمانه و صادقانه در راه آزادي و رهايي مردمش سپري كرده است و مانند مرغ حق در تمامي اين سالها تنها صدايي كه از گلويش به گوش رسيده است نداو ناله حق حق بوده است. حق آزادي ، حق برابري و حق زندگي بهتر براي همگان. حقوقي كه توسط حاكميت بر باد رفت و اصلا مي خواهند از ياد هم برود.
6
آقاي صارمي نه هيچوقت منكر فعاليت هاي سياسي خودش مي شود و نه هرگز پشيمان از اين فعاليت هاست و نه هرگز دست از آن ها برخواهد داشت. اين ها را بيشتر و بهتر از همه، بازجوها، بازپرس ها و قضاتي كه در طول اين سال ها با او سروكار داشته اند مي دانند. زندگي سي سال گذشته او هم گواه اين مطلب است. اما آن ها كه او را مي شناسند از سينه ي گشاده، وسعت ديد، آزادي خواهي و صلح طلبي او به شگفت مي آيند. او يك آزادي خواه به تمام معناست. آزادي براي همگان حتي براي دشمنان. به همين دليل مقوله اي به نام حرب و محاربه در قاموس آدمي با اين پندار، گفتار و كردار نمي گنجد. در تمامي اين سال ها او هميشه يك فعال سياسي بود. يك مبارز صادق، پايدار و فداكار. اگر چه با عنوان هواداري از مجاهدين محاكمه و محكوم شده است اما به واقع مرداني مثل او ديگر فراجرياني و فراسازماني هستند. مرداني كه ديگر بر بام جامعه ايستاده اند و همه مردم حق دارند از هدايت و رهبري آن ها برخوردار شوند. بيش از سي سال طول كشيد تا درياي پرتلاطم جامعه مرواريدهايي مثل او توليد كند. انسان هايي از اين دست نماينده وجدان به بار نشسته ي اين ملت هستند و به خصوص در همين ايام بايد از آن ها بهره برداري شود. ايامي كه امواج تند و بلند خشونت و انتقام جامعه ي ما را تهديد مي كند. در چنين شرايطي به لنگر هايي مانند او بيش از پيش احتياج است. اينان صرف نظر از پايداري سياسي و وفاي به عهد مبارزاتي به لحاظ خصلت هاي انساني هم جزء چهره هاي شاخص و درخشان جامعه هستند. بايد با او زندگي كرد تا درك نمود كه چه مي گويم. بايد از آن هايي كه با او زندان كشيده اند ، چه زنداني سياسي و چه زنداني عادي پرسيد كه علي آقاي صارمي كيست و چگونه آدمي است. مردي كه در سن بالاي شصت سالگي نه تنها فعال ترين آدم محيط خودش بلكه فداكارترين آن ها هم هست. ورزش مي كند. مطالعه مي كند. شور و نشاط جوانان را دارد. بي ريا به همه كارها مي رسد. در اتاقي كه او زندگي مي كند گويي همه آسوده اند. بار همه را به دوش مي كشد به درد دل همه گوش مي دهد. به داد همه مي رسد. با همه گرم مي گيرد. روشنگري مي كند. مي آموزد. مي آموزاند. و از همه مهمتر اين كه حبس مي كشد، مرد و مردانه. چه عشقي در جان و چه شوري در سر اوست؟ خرد پيران را دارد و نشاط جوانان را. با اين اوصاف چه كسي چنين حكمي را در حق او روا مي دارد؟
7
اين حكم به هر دليل و با هر انگيزه اي صادر شده باشد كاملا نابحق و محكوم است. صرف نظر از تضاد و تعارضي كه با همه ي ارزش هاي جهان شمول انساني دارد، هيچ مبناي حقوقي ـ قانوني حتي با توجه به قوانين همين نظام ندارد. نه تنها مبناي حقوقي ـ قانوني ندارد بلكه حتي مبناي سياسي هم ندارد. يعني يك حركت حساب شده ي سياسي هم نيست چون هر حكمي در اين زمينه و براي هر كس كه باشد به ضد خودش تبديل مي شود. اين حكم صرفا به دليل استيصال و درماندگي حاكميت صادر شده است. حاكميتي كه عملا شرايط را به سمتي برده است كه براي خودش نه راه پيش گذاشته است و نه راه پس و از اين رهگذر جامعه را با مشكل بزرگي مواجه كرده است. مشكلي كه تنها با اتكا به خرد جمعي و ملي و با تكيه به روش هاي دموكراتيك قابل حل است. اگر نظام حاكم و به ويژه جناح غالبش به آن تن بدهد كه چه خوب، در غير اين صورت سنت ها و قانونمندي هاي حاكم بر هستي اجتماعي با هيچ كس شوخي ندارد، به ويژه كه مهلت هاي داده شده ي الهي در حال پايان گرفتن است و روز داوري نزديك مي شود.... زود است بدانند آنان كه ستم كردند با چه انقلابي روبرو خواهند شد.
« ... و سيعلم الذين ظلموا اي منقلب ينقلبون. » (آيه 227 سوره شعراء)
ريختن هر خوني در جامعه اين كيفر الهي را نزديك و نزديكتر مي كند. به خصوص اگر خون ستم ديدگان آزاده اي از نوع علي صارمي باشد. جا دارد كه اين سخن امام علي (ع) هم به حاكمان و قاضيان يادآور شود كه در نامه اش به مالك اشتر نوشت: « ...فلا تقوين سلطانك بسفك دم حرام. فان ذلك مما يضعفه و يوهنه، بل يزيله و ينقله...». براي افزايش چيره گي خودت به ناروا خون مريز. پس براستي كه اين كار چيره گي تو را ناتوان و سست بلكه نابود مي كند و به ديگري مي سپارد. حاكميت بايد خيال خون ريزي و كشتار را از سر به در كند. اين راه به همان سرانجامي مي رسد كه امام علي مي گويد.
8
علي آقاي عزيز، با سلام و ارادتي خالصانه، از حدود دو ماهي كه از آزادي من و دور شدن از شما مي گذرد كمتر لحظه اي بود كه به ياد شما نباشم. به خصوص بعد از اين حكم به ناحق صادر شده ياد و خاطر شما از ياد و خاطر من نمي رود. آشنايي و دوستي با شما از افتخارات زندگي من است. سعي مي كنم قدر اين دوستي را بدانم. از زبان حافظ شيراز مي گويم:
اگر بر جاي من غيري گزيند دوست حاكم اوست حرامم باد اگر من جان به جاي دوست بگزينم.
اميدورام كه به زودي زود سوار بر بال پرنده آزادي به آغوش خانواده ودوستانت برگردي. آن روز يقينا دور نيست. از همين جا از گوشه اطاقم در شهرستان سمنان دست ارادت و محبتم را به سوي تو در زندان رجايي شهر دراز مي كنم و در آرزوي ديدار مجدد تو خواهم بود.

درخواست صدور حکم بازداشت بین المللی برای خامنه ای

Image and video hosting by TinyPic